Sunday, December 13, 2009

فیلم - تظاهرات دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر ۲۲ آذر

فیلم - تظاهرات دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر ۲۲ آذر

فیلم - تظاهرات دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر ۲۲ آذر

فیلم - تظاهرات دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر ۲۲ آذر

یک سایت هوادار موسوی امروز در گزارشی نسبت به پیامدهای دستگیری موسوی و کروبی هشدار داده نوشته است، این انبار باروت آماده‌ یک جرقه برای انفجار است.


یک سایت هوادار موسوی امروز در گزارشی نسبت به پیامدهای دستگیری موسوی و کروبی هشدار داده نوشته است، این انبار باروت آماده‌ یک جرقه برای انفجار است.

سایت موج سبز آزادی نوشت، دستگیری حامیان اصلی جنبش سبز، موسوی، خاتمی، کروبی، ... آغاز گر دوره‌ای از واکنش آشکار مردمی خواهد بود. اخبار دریافتی حاکی از آن است که گرو‌ه‌های مختلف مردم برای این واکنش آشکار آماده‌ می‌شوند. اعتصابات صنفی که مدت‌ها است برای آن برنامه‌ریزی می‌شود و تحصن و تظاهرات وسیع در سراسر کشور تنها بخش‌هایی از این تمهیدات است. به دلیل اینکه احتمال قطع شبکه اینترنت و موبایل در صورت وقوع چنین حادثه‌ای می‌رود، گرو‌ه‌های مختلف مردم در حال شکل‌گیری شبکه‌های اجتماعی محلی منسجم و تنظیم قرار‌های خود برای شرایط اضطراری هستند.

سایت هوادار موسوی نوشت، جنبش سبز مردم ایران برای مرحله‌ای دیگر در رسیدن به اهداف والای خود آماده می‌شود و توطئه‌های کودتاچیان نه تنها باعث خاموشی ملت نیست که آتش آن را افروخته ‌تر می‌کند و فرصتی تازه برای رسیدن به مراحل نهایی جنبش فراهم می‌آورد. کشوری که حکومت آن پایه‌های مشروعیت خود را از دست داده است، شاید در یکی از حساس‌ترین دوران تاریخ خود قرار دارد و این انبار باروت آماده‌ی یک جرقه برای انفجار باشد.

یک سایت هوادار موسوی امروز در گزارشی نسبت به پیامدهای دستگیری موسوی و کروبی هشدار داده نوشته است، این انبار باروت آماده‌ یک جرقه برای انفجار است.


یک سایت هوادار موسوی امروز در گزارشی نسبت به پیامدهای دستگیری موسوی و کروبی هشدار داده نوشته است، این انبار باروت آماده‌ یک جرقه برای انفجار است.

سایت موج سبز آزادی نوشت، دستگیری حامیان اصلی جنبش سبز، موسوی، خاتمی، کروبی، ... آغاز گر دوره‌ای از واکنش آشکار مردمی خواهد بود. اخبار دریافتی حاکی از آن است که گرو‌ه‌های مختلف مردم برای این واکنش آشکار آماده‌ می‌شوند. اعتصابات صنفی که مدت‌ها است برای آن برنامه‌ریزی می‌شود و تحصن و تظاهرات وسیع در سراسر کشور تنها بخش‌هایی از این تمهیدات است. به دلیل اینکه احتمال قطع شبکه اینترنت و موبایل در صورت وقوع چنین حادثه‌ای می‌رود، گرو‌ه‌های مختلف مردم در حال شکل‌گیری شبکه‌های اجتماعی محلی منسجم و تنظیم قرار‌های خود برای شرایط اضطراری هستند.

سایت هوادار موسوی نوشت، جنبش سبز مردم ایران برای مرحله‌ای دیگر در رسیدن به اهداف والای خود آماده می‌شود و توطئه‌های کودتاچیان نه تنها باعث خاموشی ملت نیست که آتش آن را افروخته ‌تر می‌کند و فرصتی تازه برای رسیدن به مراحل نهایی جنبش فراهم می‌آورد. کشوری که حکومت آن پایه‌های مشروعیت خود را از دست داده است، شاید در یکی از حساس‌ترین دوران تاریخ خود قرار دارد و این انبار باروت آماده‌ی یک جرقه برای انفجار باشد.

یک سایت هوادار موسوی امروز در گزارشی نسبت به پیامدهای دستگیری موسوی و کروبی هشدار داده نوشته است، این انبار باروت آماده‌ یک جرقه برای انفجار است.


یک سایت هوادار موسوی امروز در گزارشی نسبت به پیامدهای دستگیری موسوی و کروبی هشدار داده نوشته است، این انبار باروت آماده‌ یک جرقه برای انفجار است.

سایت موج سبز آزادی نوشت، دستگیری حامیان اصلی جنبش سبز، موسوی، خاتمی، کروبی، ... آغاز گر دوره‌ای از واکنش آشکار مردمی خواهد بود. اخبار دریافتی حاکی از آن است که گرو‌ه‌های مختلف مردم برای این واکنش آشکار آماده‌ می‌شوند. اعتصابات صنفی که مدت‌ها است برای آن برنامه‌ریزی می‌شود و تحصن و تظاهرات وسیع در سراسر کشور تنها بخش‌هایی از این تمهیدات است. به دلیل اینکه احتمال قطع شبکه اینترنت و موبایل در صورت وقوع چنین حادثه‌ای می‌رود، گرو‌ه‌های مختلف مردم در حال شکل‌گیری شبکه‌های اجتماعی محلی منسجم و تنظیم قرار‌های خود برای شرایط اضطراری هستند.

سایت هوادار موسوی نوشت، جنبش سبز مردم ایران برای مرحله‌ای دیگر در رسیدن به اهداف والای خود آماده می‌شود و توطئه‌های کودتاچیان نه تنها باعث خاموشی ملت نیست که آتش آن را افروخته ‌تر می‌کند و فرصتی تازه برای رسیدن به مراحل نهایی جنبش فراهم می‌آورد. کشوری که حکومت آن پایه‌های مشروعیت خود را از دست داده است، شاید در یکی از حساس‌ترین دوران تاریخ خود قرار دارد و این انبار باروت آماده‌ی یک جرقه برای انفجار باشد.

یک سایت هوادار موسوی امروز در گزارشی نسبت به پیامدهای دستگیری موسوی و کروبی هشدار داده نوشته است، این انبار باروت آماده‌ یک جرقه برای انفجار است.


یک سایت هوادار موسوی امروز در گزارشی نسبت به پیامدهای دستگیری موسوی و کروبی هشدار داده نوشته است، این انبار باروت آماده‌ یک جرقه برای انفجار است.

سایت موج سبز آزادی نوشت، دستگیری حامیان اصلی جنبش سبز، موسوی، خاتمی، کروبی، ... آغاز گر دوره‌ای از واکنش آشکار مردمی خواهد بود. اخبار دریافتی حاکی از آن است که گرو‌ه‌های مختلف مردم برای این واکنش آشکار آماده‌ می‌شوند. اعتصابات صنفی که مدت‌ها است برای آن برنامه‌ریزی می‌شود و تحصن و تظاهرات وسیع در سراسر کشور تنها بخش‌هایی از این تمهیدات است. به دلیل اینکه احتمال قطع شبکه اینترنت و موبایل در صورت وقوع چنین حادثه‌ای می‌رود، گرو‌ه‌های مختلف مردم در حال شکل‌گیری شبکه‌های اجتماعی محلی منسجم و تنظیم قرار‌های خود برای شرایط اضطراری هستند.

سایت هوادار موسوی نوشت، جنبش سبز مردم ایران برای مرحله‌ای دیگر در رسیدن به اهداف والای خود آماده می‌شود و توطئه‌های کودتاچیان نه تنها باعث خاموشی ملت نیست که آتش آن را افروخته ‌تر می‌کند و فرصتی تازه برای رسیدن به مراحل نهایی جنبش فراهم می‌آورد. کشوری که حکومت آن پایه‌های مشروعیت خود را از دست داده است، شاید در یکی از حساس‌ترین دوران تاریخ خود قرار دارد و این انبار باروت آماده‌ی یک جرقه برای انفجار باشد.

فیلم دیگری از تظاهرات دانشجویان دانشگاه الزهرا ۲۲ آذر

فیلم دیگری از تظاهرات دانشجویان دانشگاه الزهرا ۲۲ آذر

فیلم دیگری از تظاهرات دانشجویان دانشگاه الزهرا ۲۲ آذر

فیلم دیگری از تظاهرات دانشجویان دانشگاه الزهرا ۲۲ آذر

فیلم - تظاهرات دانشجویان دانشگاه الزهرا ۲۲ آذر

فیلم - تظاهرات دانشجویان دانشگاه الزهرا ۲۲ آذر

فیلم - تظاهرات دانشجویان دانشگاه الزهرا ۲۲ آذر

فیلم - تظاهرات دانشجویان دانشگاه الزهرا ۲۲ آذر

تجمع و درگیری در دانشگاه بهشتی 22 آذر


گزارش دریافتی: امروز از ساعت 12:30 گروهی از بسیجیان که عمدتاً از بیرون برای شرکت درتجمعی به منظور اعتراض به پاره شدن عکس خمینی وارد دانشگاه شده بودند ، جلوی دانشکده مدیریت جمع شدند و شعارهایی بر ضد جنبش سبز سر دادند.گفتنی است جمعیت این افراد به 100 نفر نمی رسید و نسبت به تظاهرات سازماندهی شده 17 آذر افراد کمتری در آن شرکت داشتند.در مقابل این حرکت دانشجویان سبز دانشگاه تجمعی جلوی دانشکده حقوق شکل دادند و شعارهایی در حمایت از جنبش سر دادند.سپس به سمت دانشکده مدیریت حرکت کردند جایی که نیروهای بسیجی که در بین آنها افراد مسن و غیر دانشجو دیده می شد شروع به درگیری نمودند.در این درگیری تعدادی از دانشجویان دستگیر و به حراست منتقل شدند.این تجمع تا لحظه تهیه این گزارش همچنان ادامه دارد هرچند از حرارت آن کاسته شده اما هر لحظه امکان بروز درگیری وجود دارد.

تجمع و درگیری در دانشگاه بهشتی 22 آذر


گزارش دریافتی: امروز از ساعت 12:30 گروهی از بسیجیان که عمدتاً از بیرون برای شرکت درتجمعی به منظور اعتراض به پاره شدن عکس خمینی وارد دانشگاه شده بودند ، جلوی دانشکده مدیریت جمع شدند و شعارهایی بر ضد جنبش سبز سر دادند.گفتنی است جمعیت این افراد به 100 نفر نمی رسید و نسبت به تظاهرات سازماندهی شده 17 آذر افراد کمتری در آن شرکت داشتند.در مقابل این حرکت دانشجویان سبز دانشگاه تجمعی جلوی دانشکده حقوق شکل دادند و شعارهایی در حمایت از جنبش سر دادند.سپس به سمت دانشکده مدیریت حرکت کردند جایی که نیروهای بسیجی که در بین آنها افراد مسن و غیر دانشجو دیده می شد شروع به درگیری نمودند.در این درگیری تعدادی از دانشجویان دستگیر و به حراست منتقل شدند.این تجمع تا لحظه تهیه این گزارش همچنان ادامه دارد هرچند از حرارت آن کاسته شده اما هر لحظه امکان بروز درگیری وجود دارد.

تجمع و درگیری در دانشگاه بهشتی 22 آذر


گزارش دریافتی: امروز از ساعت 12:30 گروهی از بسیجیان که عمدتاً از بیرون برای شرکت درتجمعی به منظور اعتراض به پاره شدن عکس خمینی وارد دانشگاه شده بودند ، جلوی دانشکده مدیریت جمع شدند و شعارهایی بر ضد جنبش سبز سر دادند.گفتنی است جمعیت این افراد به 100 نفر نمی رسید و نسبت به تظاهرات سازماندهی شده 17 آذر افراد کمتری در آن شرکت داشتند.در مقابل این حرکت دانشجویان سبز دانشگاه تجمعی جلوی دانشکده حقوق شکل دادند و شعارهایی در حمایت از جنبش سر دادند.سپس به سمت دانشکده مدیریت حرکت کردند جایی که نیروهای بسیجی که در بین آنها افراد مسن و غیر دانشجو دیده می شد شروع به درگیری نمودند.در این درگیری تعدادی از دانشجویان دستگیر و به حراست منتقل شدند.این تجمع تا لحظه تهیه این گزارش همچنان ادامه دارد هرچند از حرارت آن کاسته شده اما هر لحظه امکان بروز درگیری وجود دارد.

تجمع و درگیری در دانشگاه بهشتی 22 آذر


گزارش دریافتی: امروز از ساعت 12:30 گروهی از بسیجیان که عمدتاً از بیرون برای شرکت درتجمعی به منظور اعتراض به پاره شدن عکس خمینی وارد دانشگاه شده بودند ، جلوی دانشکده مدیریت جمع شدند و شعارهایی بر ضد جنبش سبز سر دادند.گفتنی است جمعیت این افراد به 100 نفر نمی رسید و نسبت به تظاهرات سازماندهی شده 17 آذر افراد کمتری در آن شرکت داشتند.در مقابل این حرکت دانشجویان سبز دانشگاه تجمعی جلوی دانشکده حقوق شکل دادند و شعارهایی در حمایت از جنبش سر دادند.سپس به سمت دانشکده مدیریت حرکت کردند جایی که نیروهای بسیجی که در بین آنها افراد مسن و غیر دانشجو دیده می شد شروع به درگیری نمودند.در این درگیری تعدادی از دانشجویان دستگیر و به حراست منتقل شدند.این تجمع تا لحظه تهیه این گزارش همچنان ادامه دارد هرچند از حرارت آن کاسته شده اما هر لحظه امکان بروز درگیری وجود دارد.

فیلم؛ تظاهرات بزرگ دانشجويان دانشگاه تهران (امروز)

فیلم؛ تظاهرات بزرگ دانشجويان دانشگاه تهران (امروز)

فیلم؛ تظاهرات بزرگ دانشجويان دانشگاه تهران (امروز)

فیلم؛ تظاهرات بزرگ دانشجويان دانشگاه تهران (امروز)

وفاداری به خمینی، مرز جدا کننده وفاداران به نظام با..


احترام و وفاداری به خمینی، مرز جدا کننده وفاداران به نظام با وفاداران به جنبش آزادیخواهی

پخش فیلم پاره کردن عکس خمینی از تلویزیون رژیم بهانه ای شده تا جناح غالب و حاکم بر قدرت تلاش کند جناح مغلوب را راحت تر سرکوب و تصفیه کند. واضح است که این یک نمایش حساب شده از طرف رژیم می باشد تا با پناه گرفتن در پشت آن بسیجیان و نیروهای متعصب خود را هرچه بیشتر تحریک کرده و با شدت بیشتری به سرکوب مردم بپردازند. همچنین این موضوع بهانه مناسبی است تا رهبران اصلاح طلبان حکومتی موسوم به "جنبش سبز" که تا کنون خود را منتصب به خمینی می کردند، راحت تر در تیررس حذف فیزیکی یا دستگیری و زندان قرار بگیرند. از این به بعد می توان انتظار داشت که نیروهای رژیم در تظاهرات ها عکس های خمینی یا عکسهای خمینی- خامنه ای را در سطح وسیع حمل کنند. آنها با "بر سر نیزه" کردن این عکس ها در تلاش خواهند بود تا خود را "حق" و طرف مقابل را "باطل، منحرف، منافق و خوارج و..." معرفی کنند. این دسته بندی های مبتنی بر تاریخ تشیع، امری است که قابل پیش بینی بود.

وفاداری به خمینی و احترام به او و به کار بردن القابی همچون "امام" برای او نشانه وفاداری به کل نظام و سیستم جمهوری اسلامی است. خمینی بناینگذار این رژیم و سیستم بوده است. او اولین مسئول ویرانی ایران و کشتار کردها و بلوچ ها و عربها و ترکمن ها و مسئول کشتار زندانیان و مخالفان سیاسی و مسئول ادامه جنگ ایران و عراق و مسئول آوارگی و فرار و مهاجرت میلیونها ایرانی است. او اولین و بزرگترین دروغگو در راس این نظام بود. او بود که زمینه ساز ویرانی کشور و گسترش فقر و تن فروشی و اداره کشور توسط حکومتگران دیروز و امروز را فراهم آورد. اگر کسی خواستار تغییر واقعی در ایران باشد، باید بر نقش شخص خمینی دراین همه جنایات انگشت بگذارد.

وفاداری به خمینی و با احترام از او یاد کردن یعنی قبول تداخل دین و سیاست، یعنی قبول ولایت فقیه، یعنی قبول قانون اساسی این رژیم، یعنی قبول "یا روسری، یا تو سری" و سرکوب زنان، یعنی قبول اینکه بخاطر مذهب و ملیت و دگراندیش بودن یا بدلیل جنسیت- شهروند درجه دو بودن، یعنی قبول اعدام و سنگسار، یعنی توجیه شکنجه به نام "تعزیر"، یعنی قبول تجاوز و توجیه شرعی آن ، یعنی قبول آنکه "حفظ نظام" بالاتر از هرچیز دیگری است و درنتیجه یعنی قبول کشتن و خون ریختن و سرکوب کردن و...

آنانکه در ایران یا در خارج ایران بنام "جنبش سبز" از اصلاح و تغییر در چهار چوب این نظام دفاع می کنند، اکنون باید بگویند تا کجا وفادار به خمینی، آرمانها و میراث باقی مانده از او هستند؟ جنبش آزادیخواهی مردم ایران خواستار نفی این نظام در کلیت آن و به محاکمه کشاندن همه مسئولین این نظام است. شخص خمینی اگر چه مرده است، اما چیزی از بحث بر سر مسئولیت های او در ایجاد وضعیت کنونی نمی کاهد.

وفاداری به خمینی، مرز جدا کننده وفاداران به نظام با..


احترام و وفاداری به خمینی، مرز جدا کننده وفاداران به نظام با وفاداران به جنبش آزادیخواهی

پخش فیلم پاره کردن عکس خمینی از تلویزیون رژیم بهانه ای شده تا جناح غالب و حاکم بر قدرت تلاش کند جناح مغلوب را راحت تر سرکوب و تصفیه کند. واضح است که این یک نمایش حساب شده از طرف رژیم می باشد تا با پناه گرفتن در پشت آن بسیجیان و نیروهای متعصب خود را هرچه بیشتر تحریک کرده و با شدت بیشتری به سرکوب مردم بپردازند. همچنین این موضوع بهانه مناسبی است تا رهبران اصلاح طلبان حکومتی موسوم به "جنبش سبز" که تا کنون خود را منتصب به خمینی می کردند، راحت تر در تیررس حذف فیزیکی یا دستگیری و زندان قرار بگیرند. از این به بعد می توان انتظار داشت که نیروهای رژیم در تظاهرات ها عکس های خمینی یا عکسهای خمینی- خامنه ای را در سطح وسیع حمل کنند. آنها با "بر سر نیزه" کردن این عکس ها در تلاش خواهند بود تا خود را "حق" و طرف مقابل را "باطل، منحرف، منافق و خوارج و..." معرفی کنند. این دسته بندی های مبتنی بر تاریخ تشیع، امری است که قابل پیش بینی بود.

وفاداری به خمینی و احترام به او و به کار بردن القابی همچون "امام" برای او نشانه وفاداری به کل نظام و سیستم جمهوری اسلامی است. خمینی بناینگذار این رژیم و سیستم بوده است. او اولین مسئول ویرانی ایران و کشتار کردها و بلوچ ها و عربها و ترکمن ها و مسئول کشتار زندانیان و مخالفان سیاسی و مسئول ادامه جنگ ایران و عراق و مسئول آوارگی و فرار و مهاجرت میلیونها ایرانی است. او اولین و بزرگترین دروغگو در راس این نظام بود. او بود که زمینه ساز ویرانی کشور و گسترش فقر و تن فروشی و اداره کشور توسط حکومتگران دیروز و امروز را فراهم آورد. اگر کسی خواستار تغییر واقعی در ایران باشد، باید بر نقش شخص خمینی دراین همه جنایات انگشت بگذارد.

وفاداری به خمینی و با احترام از او یاد کردن یعنی قبول تداخل دین و سیاست، یعنی قبول ولایت فقیه، یعنی قبول قانون اساسی این رژیم، یعنی قبول "یا روسری، یا تو سری" و سرکوب زنان، یعنی قبول اینکه بخاطر مذهب و ملیت و دگراندیش بودن یا بدلیل جنسیت- شهروند درجه دو بودن، یعنی قبول اعدام و سنگسار، یعنی توجیه شکنجه به نام "تعزیر"، یعنی قبول تجاوز و توجیه شرعی آن ، یعنی قبول آنکه "حفظ نظام" بالاتر از هرچیز دیگری است و درنتیجه یعنی قبول کشتن و خون ریختن و سرکوب کردن و...

آنانکه در ایران یا در خارج ایران بنام "جنبش سبز" از اصلاح و تغییر در چهار چوب این نظام دفاع می کنند، اکنون باید بگویند تا کجا وفادار به خمینی، آرمانها و میراث باقی مانده از او هستند؟ جنبش آزادیخواهی مردم ایران خواستار نفی این نظام در کلیت آن و به محاکمه کشاندن همه مسئولین این نظام است. شخص خمینی اگر چه مرده است، اما چیزی از بحث بر سر مسئولیت های او در ایجاد وضعیت کنونی نمی کاهد.

وفاداری به خمینی، مرز جدا کننده وفاداران به نظام با..


احترام و وفاداری به خمینی، مرز جدا کننده وفاداران به نظام با وفاداران به جنبش آزادیخواهی

پخش فیلم پاره کردن عکس خمینی از تلویزیون رژیم بهانه ای شده تا جناح غالب و حاکم بر قدرت تلاش کند جناح مغلوب را راحت تر سرکوب و تصفیه کند. واضح است که این یک نمایش حساب شده از طرف رژیم می باشد تا با پناه گرفتن در پشت آن بسیجیان و نیروهای متعصب خود را هرچه بیشتر تحریک کرده و با شدت بیشتری به سرکوب مردم بپردازند. همچنین این موضوع بهانه مناسبی است تا رهبران اصلاح طلبان حکومتی موسوم به "جنبش سبز" که تا کنون خود را منتصب به خمینی می کردند، راحت تر در تیررس حذف فیزیکی یا دستگیری و زندان قرار بگیرند. از این به بعد می توان انتظار داشت که نیروهای رژیم در تظاهرات ها عکس های خمینی یا عکسهای خمینی- خامنه ای را در سطح وسیع حمل کنند. آنها با "بر سر نیزه" کردن این عکس ها در تلاش خواهند بود تا خود را "حق" و طرف مقابل را "باطل، منحرف، منافق و خوارج و..." معرفی کنند. این دسته بندی های مبتنی بر تاریخ تشیع، امری است که قابل پیش بینی بود.

وفاداری به خمینی و احترام به او و به کار بردن القابی همچون "امام" برای او نشانه وفاداری به کل نظام و سیستم جمهوری اسلامی است. خمینی بناینگذار این رژیم و سیستم بوده است. او اولین مسئول ویرانی ایران و کشتار کردها و بلوچ ها و عربها و ترکمن ها و مسئول کشتار زندانیان و مخالفان سیاسی و مسئول ادامه جنگ ایران و عراق و مسئول آوارگی و فرار و مهاجرت میلیونها ایرانی است. او اولین و بزرگترین دروغگو در راس این نظام بود. او بود که زمینه ساز ویرانی کشور و گسترش فقر و تن فروشی و اداره کشور توسط حکومتگران دیروز و امروز را فراهم آورد. اگر کسی خواستار تغییر واقعی در ایران باشد، باید بر نقش شخص خمینی دراین همه جنایات انگشت بگذارد.

وفاداری به خمینی و با احترام از او یاد کردن یعنی قبول تداخل دین و سیاست، یعنی قبول ولایت فقیه، یعنی قبول قانون اساسی این رژیم، یعنی قبول "یا روسری، یا تو سری" و سرکوب زنان، یعنی قبول اینکه بخاطر مذهب و ملیت و دگراندیش بودن یا بدلیل جنسیت- شهروند درجه دو بودن، یعنی قبول اعدام و سنگسار، یعنی توجیه شکنجه به نام "تعزیر"، یعنی قبول تجاوز و توجیه شرعی آن ، یعنی قبول آنکه "حفظ نظام" بالاتر از هرچیز دیگری است و درنتیجه یعنی قبول کشتن و خون ریختن و سرکوب کردن و...

آنانکه در ایران یا در خارج ایران بنام "جنبش سبز" از اصلاح و تغییر در چهار چوب این نظام دفاع می کنند، اکنون باید بگویند تا کجا وفادار به خمینی، آرمانها و میراث باقی مانده از او هستند؟ جنبش آزادیخواهی مردم ایران خواستار نفی این نظام در کلیت آن و به محاکمه کشاندن همه مسئولین این نظام است. شخص خمینی اگر چه مرده است، اما چیزی از بحث بر سر مسئولیت های او در ایجاد وضعیت کنونی نمی کاهد.

وفاداری به خمینی، مرز جدا کننده وفاداران به نظام با..


احترام و وفاداری به خمینی، مرز جدا کننده وفاداران به نظام با وفاداران به جنبش آزادیخواهی

پخش فیلم پاره کردن عکس خمینی از تلویزیون رژیم بهانه ای شده تا جناح غالب و حاکم بر قدرت تلاش کند جناح مغلوب را راحت تر سرکوب و تصفیه کند. واضح است که این یک نمایش حساب شده از طرف رژیم می باشد تا با پناه گرفتن در پشت آن بسیجیان و نیروهای متعصب خود را هرچه بیشتر تحریک کرده و با شدت بیشتری به سرکوب مردم بپردازند. همچنین این موضوع بهانه مناسبی است تا رهبران اصلاح طلبان حکومتی موسوم به "جنبش سبز" که تا کنون خود را منتصب به خمینی می کردند، راحت تر در تیررس حذف فیزیکی یا دستگیری و زندان قرار بگیرند. از این به بعد می توان انتظار داشت که نیروهای رژیم در تظاهرات ها عکس های خمینی یا عکسهای خمینی- خامنه ای را در سطح وسیع حمل کنند. آنها با "بر سر نیزه" کردن این عکس ها در تلاش خواهند بود تا خود را "حق" و طرف مقابل را "باطل، منحرف، منافق و خوارج و..." معرفی کنند. این دسته بندی های مبتنی بر تاریخ تشیع، امری است که قابل پیش بینی بود.

وفاداری به خمینی و احترام به او و به کار بردن القابی همچون "امام" برای او نشانه وفاداری به کل نظام و سیستم جمهوری اسلامی است. خمینی بناینگذار این رژیم و سیستم بوده است. او اولین مسئول ویرانی ایران و کشتار کردها و بلوچ ها و عربها و ترکمن ها و مسئول کشتار زندانیان و مخالفان سیاسی و مسئول ادامه جنگ ایران و عراق و مسئول آوارگی و فرار و مهاجرت میلیونها ایرانی است. او اولین و بزرگترین دروغگو در راس این نظام بود. او بود که زمینه ساز ویرانی کشور و گسترش فقر و تن فروشی و اداره کشور توسط حکومتگران دیروز و امروز را فراهم آورد. اگر کسی خواستار تغییر واقعی در ایران باشد، باید بر نقش شخص خمینی دراین همه جنایات انگشت بگذارد.

وفاداری به خمینی و با احترام از او یاد کردن یعنی قبول تداخل دین و سیاست، یعنی قبول ولایت فقیه، یعنی قبول قانون اساسی این رژیم، یعنی قبول "یا روسری، یا تو سری" و سرکوب زنان، یعنی قبول اینکه بخاطر مذهب و ملیت و دگراندیش بودن یا بدلیل جنسیت- شهروند درجه دو بودن، یعنی قبول اعدام و سنگسار، یعنی توجیه شکنجه به نام "تعزیر"، یعنی قبول تجاوز و توجیه شرعی آن ، یعنی قبول آنکه "حفظ نظام" بالاتر از هرچیز دیگری است و درنتیجه یعنی قبول کشتن و خون ریختن و سرکوب کردن و...

آنانکه در ایران یا در خارج ایران بنام "جنبش سبز" از اصلاح و تغییر در چهار چوب این نظام دفاع می کنند، اکنون باید بگویند تا کجا وفادار به خمینی، آرمانها و میراث باقی مانده از او هستند؟ جنبش آزادیخواهی مردم ایران خواستار نفی این نظام در کلیت آن و به محاکمه کشاندن همه مسئولین این نظام است. شخص خمینی اگر چه مرده است، اما چیزی از بحث بر سر مسئولیت های او در ایجاد وضعیت کنونی نمی کاهد.

مرگ "منابع مطلع" در جمهوری اسلامی


سایت روز: دادستان تهران اعلام کرد که براساس اظهار نظررسمی پزشکی قانونی، علت مرگ مجید سلیمانی پور و همسرش شهین برون، نشت گاز بوده است. مجید سلیمانی پور، مدیرعامل و عضو هیئت مدیره شرکت "توسعه اعتماد مبین" متعلق به سپاه پاسداران بود که بعد از انتخابات در بزرگ ترین معامله تاریخ بورس ایران به ارزش 7800 میلیارد تومان، پنجاه به علاوه یک درصد سهام شرکت مخابرات ایران را خریداری کرد.

این خرید، تبدیل به یکی از بحث انگیزترین معاملات اقتصادی بعد از انقلاب شد و حتی برخی از مقام های مسوول، آن را به خاطر عدم رعایت ضوابط قانونی مزایده و وجود نداشتن رقابت واقعی بر سر تصاحب شرکت مخابرات، غیرقانونی دانستند. تنها رقیب شرکت توسعه اعتماد مبین در تملک شرکت مخابرات، شرکت سرمایه‌گذاری "مهر اقتصاد ایرانیان" بود که آن هم وابسته به سپاه پاسداران بود.


مرگ بر اثر نشت گاز؟

عباس جعفری دولت آبادی گفته است که پس از معاينه خانم شهيد برون که 49 سال داشت مشخص شد که وي فوت کرده و همسرش مجيد سليماني پور نيز به بيمارستان شهيد چمران منتقل شده و سپس در گذشته است.

دادستان تهران با بیان اینکه پزشکي قانوني در مورد نتايج تحقيقات سم شناسي نيز متعاقبا اظهارنظر خواهد کرد افزود: "محل موتورخانه منزل متوفيان که نشت گاز ناشي نيز ناشي از همين محل بوده، طبق دستور بازپرس پرونده پلمپ شده است."

اظهارات دادستان تهران در حالی صورت گرفت که سيدمسعود ميري، مدير روابط عمومي شرکت توسعه اعتماد مبين در گفتگو با روزنامه اعتماد، فوت آقای سلیمانمی پور در بیمارستان را تکذیب کرد و اظهار داشت که وی و همسرش هر دو با هم فوت کرده اند.

او در حالی خبر از کشف اجساد توسط پسر آقای سلیمانی پور داد که به گفته خودش، پسر مدیر عامل شرکت توسعه اعتماد مبین نیز با والدین اش در یک ساختمان زندگی می کرده است. اما اینکه چگونه بر اثر نشت گاز، زوج سلیمانی پور فوت کرده اند اما پسر آنها که در همان منزل خوابیده بوده نه تنها زنده مانده بلکه هیچ اثری از نشت گاز حس نکرده، سوالی است که تاکنون بی پاسخ مانده. تنها توضیح میری در این زمینه حکایت از آن دارد که به گفته وی، پسر آقای سلیمانی پور در یک اتاق دیگر خوابیده بوده.

مجید سلیمانی پور، جانشين فرمانده دانشگاه امام حسين (وابسته به سپاه پاسداران)، عضو هيات علمي دانشکده فني و مهندسي اين دانشگاه، و مديرعامل شرکت توسعه اعتماد مبين (تشکيل شده از سه شرکت متعلق به بنياد تعاون سپاه و ستاد اجرايي فرمان امام) بود. بر اساس گزارش روزنامه اعتماد، آقای سلیمانی پور 12 روز قبل، يعني نهم آذرماه در مجمع عمومي شرکت مخابرات، وعده تبديل مخابرات به يک اپراتور بزرگ در جهان براي سال 1400 را داده بود و درباره شرکت خود نيز گفته بود با تمام مسوولان نظام در تعامل بالا هستيم اما در کار اقتصادي حريم خود را داريم.

مقامات قضایی در حالی از ادامه تحقیقات درباره فوت آقای سلیمانی پور و همسرش سخن می گویند که در سال های گذشته، تردیدهای زیادی در مورد علت مرگ بسیاری از منابع مطللع از پرونده های حساس وجود داشته است. شاید از همین رو است که خیلی ها معتقدند در قتل این چهره ها ، حکومت ایران دست دارد.


"خودکشی" سعید امامی

شاید سعید امامی (اسلامی) مهم ترین چهره ای بود که اغلب ناظران، علت اعلام شده از سوی حکومت در خصوص مرگ او را نپذیرفتند و باور داشتند که برای جلوگیری از سخن گفتن و به میان کشیده شدن پای مقامات بالاتر در پرونده قتل های زنجیره ای ، سعید امامی را کشته اند.

معاون وزارت اطلاعات در زمان مسوولیت علی فلاحیان، از متهمان اصلی قتل های زنجیره ای بود که اعلام شد در زندان با داروی نظافت خودکشی کرده است. همان زمان وکلای خانواده های مقتولان قتل های زنجیره ای اعلام کردند که در داروی نظافتی که در ایران مصرف می شود هیچ نوع ماده سمی کشنده وجود ندارد. مهدی کروبی، رئیس مجلس ششم نیز اعلام کرد که "سعید امامی خودکشی شده است".

مرگ سعید امامی تا بدان حد مشکوک بود که در جناح اصولگرا نیز ترددیدهای بسیاری برانگیخت. روح الله حسینیان، نماینده فعلی مجلس و از حامیان افراطی محمود احمدی نژاد، همان زمان اعلام کرد که سعید امامی به قتل رسیده و قربانی آمران و عاملان واقعی قتل های زنجیره ای شده است.


مرگ فرمانده نیروی زمینی سپاه در سانحه هوایی

احمد كاظمي، فرمانده نيروي زميني سپاه در دوران جنگ، سعيد مهتدي،‌ فرمانده‌ لشكر 27 محمدرسول‌الله‌، سعيد سليماني‌ معاون‌ عمليات‌، حنيف‌ مسوول‌ اطلاعات‌، رشادي‌ معاون‌ نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ و يزداني‌ فرمانده‌ يگان‌ توپخانه این نیرو، در یک سانحه مشکوک در سال 85 کشته شدند.

خبرگزاری فارس به نقل از یک مقام ارشد سپاه، علت اصلي سقوط هواپيما را تمام شدن بنزين هواپيما دانست اما ستاد كل‌ نيروهاي‌ مسلح‌ در يك‌ اطلاعيه‌ رسمي‌ نقص فني‌ در هر دو موتور هواپيما را دليل‌ سقوط‌ هواپيماي‌ حامل‌ فرمانده‌ نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ عنوان‌ كرد.

بدین ترتیب، مجموعه‌ای از اظهارات‌ متناقض‌ و متفاوت‌ از سوي‌ مسوولان‌ در اختيار رسانه‌هاي‌ خبري‌ قرار گرفت‌ و منابع‌ مطلع‌ هر كدام‌ اطلاعات‌ متفاوتي‌ از دلايل‌ سقوط‌ هواپيما اعلام‌ كردند و هرگز مشخص نشد علت اصلی سانحه چه بوده است.

تردیدها در مورد مرگ این فرمانده سپاه وقتی بالا گرفت که عباس پالیزدار، دبیر اسبق کمیته تحقیق و تفحص مجلس از قوه قضاییه، در سخنرانی جنجالی خود در اردیبهشت 78 در دانشگاه همدان، سانحه سقوط هواپیمای احمد کاظمی و حتی سانحه مشابه سقوط هواپیمای رحمان دادمان وزیر راه دولت خاتمی را عمدی دانست. وی اظهار داشت: " در مورد هواپيمای شهيد کاظمی اين پرونده را من بررسی نکرده ام، اما طبق آنچه از ‏شواهد پيداست، می توان ماجرا را عمدی دانست و دست يکی از سران وقت سپاه در آن دخيل بود. ما دو سقوط ‏هواپيما داشتيم... در مورد دادمان ماجرا عمدی بود، پرونده هزار ‏صفحه ای اين را مي گويد."


مرگ مشکوک اعضای گروه "مهدویت"

در پی ترور ناموفق علي رازيني رييس کل دادگستري تهران در سال 77 ، این عمل به گروه ناشناخته ای به نام "مهدویت" نسبت داده شد. در آن هنگام نيز، ترور در پرده اي از ابهام باقي ماند و سرانجام گفته شد که غلامرضا عاملي متهم به حمله به رازيني پس از ترور به امارات متحده عربي رفته بوده، اما به خاطر پشيماني، به ميل و اراده خود از امارات متحده عربي به سفارت جمهوري اسلامي ايران "پناهنده شده" تا در ايران محاکمه شود.

پس از آن بود که در آبان 79 خبر رسيد غلامرضا عاملي در خواب با ضربات چاقوي يک زنداني ديگر به شدت مجروح و به بهداري زندان منتقل شده است و در پي اين سوء قصد، دادگاه ضارب به گونه اي مخفيانه و غير علني برگزار شد. سپس، سيد محمد حسيني ميلاني، روحاني مشهدي که به اتهام دادن فتواي قتل علي رازيني به غلامرضا عاملي از چهار سال پيش در زندان به سر مي برد نيز، همچون خود عاملي، در زندان با خطر جاني مواجه شد. خبر ايسنا در اسفند 81 در اين زمينه حکايت داشت که حادثه، يک "بيماري قلبي" بوده، اما در پي عمل جراحي، به "مشکل ريوي" و آن گاه "مرگ" منجر شده است.


خبر گاردین در مورد مسوول شبکه وزارت کشور

حدود یک هفته بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم، روزنامهٔ گاردین خبر از "مرگ مشکوک" فردی داد که گفته می شد آمار "واقعی" نتایج انتخابات را – که حاکی از شکست احمدی نژاد بود - افشا کرده بود.

به نوشته این روزنامه این فرد "محمد عسگری" نام داشت، اگرچه بعدها منابع داخلی نام صحیح وی را "محمد مهدی اصغری" ذکر کردند. وی مسئولیت امنیت شبکه وزارت کشور را به عهده داشت و طبق اخبار تایید نشده خبر داده بود که نرم افزار مورد استفاده برای شمارش آرا طوری دستکاری شده بود که نتایج استانها را تغییر دهد.

گاردین در گزارش خود ادآوری می کرد که این شخص ۲۷ خرداد در تهران در اثر یک سانحه مشکوک رانندگی درگذشته است.


پزشک کهریزک

در جدید ترین نمونه باید به قتل مشکوک دکتر رامین پوراندرجانی، پزشک کهریزک اشاره کرد. جنازه این پزشک وظیفه 19 آبان ماه در خوابگاه محل خدمتش کشف شد.

علت مرگ این پزشک جوان نیز، خودشکی اعلام شد. هرچند که خانواده و دوستان او اعلام کردند که رامین هرگز امکان نداشت دست به کشتن خود بزند. این پزشک جوان دو روز قبل از کشته شدن محسن روح الامینی، او را معاینه کرده بود و می توانست درباره بازداشتگاه کهریزک ، اطلاعاتی موثق به افکار عمومی بدهد.

در پی درگذشت او، سایت های نزدیک به اصلاح طلبان خبر از بازداشت وی توسط نيروی انتظامی قبل از مرگش دادند. به نوشته این سایت ها، رامين پوراندرجانی بعد از بازداشت توسط نيروی انتظامی، بارها به دوستان نزديک خود گفته بود که احتمال قتل وی به علت اطلاع از جنايت‌های کهريزک وجود دارد. او همچنين گفته بود که برای شهادت دروغ در مورد آنچه در کهريزک رخ داده است تحت فشار است و بنابر اظهارات خانواده اش، او قصد داشت در دادگاه عليه مجرمان کهريزک شهادت دهد.

با فوت رامین پوراندرجانی، نام وی نیز به فهرست افرادی اضافه شد که درباره دلایل مرگ آنها هرگز پاسخی قانع کننده از سوی حکومت داده نشده و سرنوشت آنها همچنان در هاله ای از ابهام باقی مانده است.

مرگ "منابع مطلع" در جمهوری اسلامی


سایت روز: دادستان تهران اعلام کرد که براساس اظهار نظررسمی پزشکی قانونی، علت مرگ مجید سلیمانی پور و همسرش شهین برون، نشت گاز بوده است. مجید سلیمانی پور، مدیرعامل و عضو هیئت مدیره شرکت "توسعه اعتماد مبین" متعلق به سپاه پاسداران بود که بعد از انتخابات در بزرگ ترین معامله تاریخ بورس ایران به ارزش 7800 میلیارد تومان، پنجاه به علاوه یک درصد سهام شرکت مخابرات ایران را خریداری کرد.

این خرید، تبدیل به یکی از بحث انگیزترین معاملات اقتصادی بعد از انقلاب شد و حتی برخی از مقام های مسوول، آن را به خاطر عدم رعایت ضوابط قانونی مزایده و وجود نداشتن رقابت واقعی بر سر تصاحب شرکت مخابرات، غیرقانونی دانستند. تنها رقیب شرکت توسعه اعتماد مبین در تملک شرکت مخابرات، شرکت سرمایه‌گذاری "مهر اقتصاد ایرانیان" بود که آن هم وابسته به سپاه پاسداران بود.


مرگ بر اثر نشت گاز؟

عباس جعفری دولت آبادی گفته است که پس از معاينه خانم شهيد برون که 49 سال داشت مشخص شد که وي فوت کرده و همسرش مجيد سليماني پور نيز به بيمارستان شهيد چمران منتقل شده و سپس در گذشته است.

دادستان تهران با بیان اینکه پزشکي قانوني در مورد نتايج تحقيقات سم شناسي نيز متعاقبا اظهارنظر خواهد کرد افزود: "محل موتورخانه منزل متوفيان که نشت گاز ناشي نيز ناشي از همين محل بوده، طبق دستور بازپرس پرونده پلمپ شده است."

اظهارات دادستان تهران در حالی صورت گرفت که سيدمسعود ميري، مدير روابط عمومي شرکت توسعه اعتماد مبين در گفتگو با روزنامه اعتماد، فوت آقای سلیمانمی پور در بیمارستان را تکذیب کرد و اظهار داشت که وی و همسرش هر دو با هم فوت کرده اند.

او در حالی خبر از کشف اجساد توسط پسر آقای سلیمانی پور داد که به گفته خودش، پسر مدیر عامل شرکت توسعه اعتماد مبین نیز با والدین اش در یک ساختمان زندگی می کرده است. اما اینکه چگونه بر اثر نشت گاز، زوج سلیمانی پور فوت کرده اند اما پسر آنها که در همان منزل خوابیده بوده نه تنها زنده مانده بلکه هیچ اثری از نشت گاز حس نکرده، سوالی است که تاکنون بی پاسخ مانده. تنها توضیح میری در این زمینه حکایت از آن دارد که به گفته وی، پسر آقای سلیمانی پور در یک اتاق دیگر خوابیده بوده.

مجید سلیمانی پور، جانشين فرمانده دانشگاه امام حسين (وابسته به سپاه پاسداران)، عضو هيات علمي دانشکده فني و مهندسي اين دانشگاه، و مديرعامل شرکت توسعه اعتماد مبين (تشکيل شده از سه شرکت متعلق به بنياد تعاون سپاه و ستاد اجرايي فرمان امام) بود. بر اساس گزارش روزنامه اعتماد، آقای سلیمانی پور 12 روز قبل، يعني نهم آذرماه در مجمع عمومي شرکت مخابرات، وعده تبديل مخابرات به يک اپراتور بزرگ در جهان براي سال 1400 را داده بود و درباره شرکت خود نيز گفته بود با تمام مسوولان نظام در تعامل بالا هستيم اما در کار اقتصادي حريم خود را داريم.

مقامات قضایی در حالی از ادامه تحقیقات درباره فوت آقای سلیمانی پور و همسرش سخن می گویند که در سال های گذشته، تردیدهای زیادی در مورد علت مرگ بسیاری از منابع مطللع از پرونده های حساس وجود داشته است. شاید از همین رو است که خیلی ها معتقدند در قتل این چهره ها ، حکومت ایران دست دارد.


"خودکشی" سعید امامی

شاید سعید امامی (اسلامی) مهم ترین چهره ای بود که اغلب ناظران، علت اعلام شده از سوی حکومت در خصوص مرگ او را نپذیرفتند و باور داشتند که برای جلوگیری از سخن گفتن و به میان کشیده شدن پای مقامات بالاتر در پرونده قتل های زنجیره ای ، سعید امامی را کشته اند.

معاون وزارت اطلاعات در زمان مسوولیت علی فلاحیان، از متهمان اصلی قتل های زنجیره ای بود که اعلام شد در زندان با داروی نظافت خودکشی کرده است. همان زمان وکلای خانواده های مقتولان قتل های زنجیره ای اعلام کردند که در داروی نظافتی که در ایران مصرف می شود هیچ نوع ماده سمی کشنده وجود ندارد. مهدی کروبی، رئیس مجلس ششم نیز اعلام کرد که "سعید امامی خودکشی شده است".

مرگ سعید امامی تا بدان حد مشکوک بود که در جناح اصولگرا نیز ترددیدهای بسیاری برانگیخت. روح الله حسینیان، نماینده فعلی مجلس و از حامیان افراطی محمود احمدی نژاد، همان زمان اعلام کرد که سعید امامی به قتل رسیده و قربانی آمران و عاملان واقعی قتل های زنجیره ای شده است.


مرگ فرمانده نیروی زمینی سپاه در سانحه هوایی

احمد كاظمي، فرمانده نيروي زميني سپاه در دوران جنگ، سعيد مهتدي،‌ فرمانده‌ لشكر 27 محمدرسول‌الله‌، سعيد سليماني‌ معاون‌ عمليات‌، حنيف‌ مسوول‌ اطلاعات‌، رشادي‌ معاون‌ نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ و يزداني‌ فرمانده‌ يگان‌ توپخانه این نیرو، در یک سانحه مشکوک در سال 85 کشته شدند.

خبرگزاری فارس به نقل از یک مقام ارشد سپاه، علت اصلي سقوط هواپيما را تمام شدن بنزين هواپيما دانست اما ستاد كل‌ نيروهاي‌ مسلح‌ در يك‌ اطلاعيه‌ رسمي‌ نقص فني‌ در هر دو موتور هواپيما را دليل‌ سقوط‌ هواپيماي‌ حامل‌ فرمانده‌ نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ عنوان‌ كرد.

بدین ترتیب، مجموعه‌ای از اظهارات‌ متناقض‌ و متفاوت‌ از سوي‌ مسوولان‌ در اختيار رسانه‌هاي‌ خبري‌ قرار گرفت‌ و منابع‌ مطلع‌ هر كدام‌ اطلاعات‌ متفاوتي‌ از دلايل‌ سقوط‌ هواپيما اعلام‌ كردند و هرگز مشخص نشد علت اصلی سانحه چه بوده است.

تردیدها در مورد مرگ این فرمانده سپاه وقتی بالا گرفت که عباس پالیزدار، دبیر اسبق کمیته تحقیق و تفحص مجلس از قوه قضاییه، در سخنرانی جنجالی خود در اردیبهشت 78 در دانشگاه همدان، سانحه سقوط هواپیمای احمد کاظمی و حتی سانحه مشابه سقوط هواپیمای رحمان دادمان وزیر راه دولت خاتمی را عمدی دانست. وی اظهار داشت: " در مورد هواپيمای شهيد کاظمی اين پرونده را من بررسی نکرده ام، اما طبق آنچه از ‏شواهد پيداست، می توان ماجرا را عمدی دانست و دست يکی از سران وقت سپاه در آن دخيل بود. ما دو سقوط ‏هواپيما داشتيم... در مورد دادمان ماجرا عمدی بود، پرونده هزار ‏صفحه ای اين را مي گويد."


مرگ مشکوک اعضای گروه "مهدویت"

در پی ترور ناموفق علي رازيني رييس کل دادگستري تهران در سال 77 ، این عمل به گروه ناشناخته ای به نام "مهدویت" نسبت داده شد. در آن هنگام نيز، ترور در پرده اي از ابهام باقي ماند و سرانجام گفته شد که غلامرضا عاملي متهم به حمله به رازيني پس از ترور به امارات متحده عربي رفته بوده، اما به خاطر پشيماني، به ميل و اراده خود از امارات متحده عربي به سفارت جمهوري اسلامي ايران "پناهنده شده" تا در ايران محاکمه شود.

پس از آن بود که در آبان 79 خبر رسيد غلامرضا عاملي در خواب با ضربات چاقوي يک زنداني ديگر به شدت مجروح و به بهداري زندان منتقل شده است و در پي اين سوء قصد، دادگاه ضارب به گونه اي مخفيانه و غير علني برگزار شد. سپس، سيد محمد حسيني ميلاني، روحاني مشهدي که به اتهام دادن فتواي قتل علي رازيني به غلامرضا عاملي از چهار سال پيش در زندان به سر مي برد نيز، همچون خود عاملي، در زندان با خطر جاني مواجه شد. خبر ايسنا در اسفند 81 در اين زمينه حکايت داشت که حادثه، يک "بيماري قلبي" بوده، اما در پي عمل جراحي، به "مشکل ريوي" و آن گاه "مرگ" منجر شده است.


خبر گاردین در مورد مسوول شبکه وزارت کشور

حدود یک هفته بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم، روزنامهٔ گاردین خبر از "مرگ مشکوک" فردی داد که گفته می شد آمار "واقعی" نتایج انتخابات را – که حاکی از شکست احمدی نژاد بود - افشا کرده بود.

به نوشته این روزنامه این فرد "محمد عسگری" نام داشت، اگرچه بعدها منابع داخلی نام صحیح وی را "محمد مهدی اصغری" ذکر کردند. وی مسئولیت امنیت شبکه وزارت کشور را به عهده داشت و طبق اخبار تایید نشده خبر داده بود که نرم افزار مورد استفاده برای شمارش آرا طوری دستکاری شده بود که نتایج استانها را تغییر دهد.

گاردین در گزارش خود ادآوری می کرد که این شخص ۲۷ خرداد در تهران در اثر یک سانحه مشکوک رانندگی درگذشته است.


پزشک کهریزک

در جدید ترین نمونه باید به قتل مشکوک دکتر رامین پوراندرجانی، پزشک کهریزک اشاره کرد. جنازه این پزشک وظیفه 19 آبان ماه در خوابگاه محل خدمتش کشف شد.

علت مرگ این پزشک جوان نیز، خودشکی اعلام شد. هرچند که خانواده و دوستان او اعلام کردند که رامین هرگز امکان نداشت دست به کشتن خود بزند. این پزشک جوان دو روز قبل از کشته شدن محسن روح الامینی، او را معاینه کرده بود و می توانست درباره بازداشتگاه کهریزک ، اطلاعاتی موثق به افکار عمومی بدهد.

در پی درگذشت او، سایت های نزدیک به اصلاح طلبان خبر از بازداشت وی توسط نيروی انتظامی قبل از مرگش دادند. به نوشته این سایت ها، رامين پوراندرجانی بعد از بازداشت توسط نيروی انتظامی، بارها به دوستان نزديک خود گفته بود که احتمال قتل وی به علت اطلاع از جنايت‌های کهريزک وجود دارد. او همچنين گفته بود که برای شهادت دروغ در مورد آنچه در کهريزک رخ داده است تحت فشار است و بنابر اظهارات خانواده اش، او قصد داشت در دادگاه عليه مجرمان کهريزک شهادت دهد.

با فوت رامین پوراندرجانی، نام وی نیز به فهرست افرادی اضافه شد که درباره دلایل مرگ آنها هرگز پاسخی قانع کننده از سوی حکومت داده نشده و سرنوشت آنها همچنان در هاله ای از ابهام باقی مانده است.

مرگ "منابع مطلع" در جمهوری اسلامی


سایت روز: دادستان تهران اعلام کرد که براساس اظهار نظررسمی پزشکی قانونی، علت مرگ مجید سلیمانی پور و همسرش شهین برون، نشت گاز بوده است. مجید سلیمانی پور، مدیرعامل و عضو هیئت مدیره شرکت "توسعه اعتماد مبین" متعلق به سپاه پاسداران بود که بعد از انتخابات در بزرگ ترین معامله تاریخ بورس ایران به ارزش 7800 میلیارد تومان، پنجاه به علاوه یک درصد سهام شرکت مخابرات ایران را خریداری کرد.

این خرید، تبدیل به یکی از بحث انگیزترین معاملات اقتصادی بعد از انقلاب شد و حتی برخی از مقام های مسوول، آن را به خاطر عدم رعایت ضوابط قانونی مزایده و وجود نداشتن رقابت واقعی بر سر تصاحب شرکت مخابرات، غیرقانونی دانستند. تنها رقیب شرکت توسعه اعتماد مبین در تملک شرکت مخابرات، شرکت سرمایه‌گذاری "مهر اقتصاد ایرانیان" بود که آن هم وابسته به سپاه پاسداران بود.


مرگ بر اثر نشت گاز؟

عباس جعفری دولت آبادی گفته است که پس از معاينه خانم شهيد برون که 49 سال داشت مشخص شد که وي فوت کرده و همسرش مجيد سليماني پور نيز به بيمارستان شهيد چمران منتقل شده و سپس در گذشته است.

دادستان تهران با بیان اینکه پزشکي قانوني در مورد نتايج تحقيقات سم شناسي نيز متعاقبا اظهارنظر خواهد کرد افزود: "محل موتورخانه منزل متوفيان که نشت گاز ناشي نيز ناشي از همين محل بوده، طبق دستور بازپرس پرونده پلمپ شده است."

اظهارات دادستان تهران در حالی صورت گرفت که سيدمسعود ميري، مدير روابط عمومي شرکت توسعه اعتماد مبين در گفتگو با روزنامه اعتماد، فوت آقای سلیمانمی پور در بیمارستان را تکذیب کرد و اظهار داشت که وی و همسرش هر دو با هم فوت کرده اند.

او در حالی خبر از کشف اجساد توسط پسر آقای سلیمانی پور داد که به گفته خودش، پسر مدیر عامل شرکت توسعه اعتماد مبین نیز با والدین اش در یک ساختمان زندگی می کرده است. اما اینکه چگونه بر اثر نشت گاز، زوج سلیمانی پور فوت کرده اند اما پسر آنها که در همان منزل خوابیده بوده نه تنها زنده مانده بلکه هیچ اثری از نشت گاز حس نکرده، سوالی است که تاکنون بی پاسخ مانده. تنها توضیح میری در این زمینه حکایت از آن دارد که به گفته وی، پسر آقای سلیمانی پور در یک اتاق دیگر خوابیده بوده.

مجید سلیمانی پور، جانشين فرمانده دانشگاه امام حسين (وابسته به سپاه پاسداران)، عضو هيات علمي دانشکده فني و مهندسي اين دانشگاه، و مديرعامل شرکت توسعه اعتماد مبين (تشکيل شده از سه شرکت متعلق به بنياد تعاون سپاه و ستاد اجرايي فرمان امام) بود. بر اساس گزارش روزنامه اعتماد، آقای سلیمانی پور 12 روز قبل، يعني نهم آذرماه در مجمع عمومي شرکت مخابرات، وعده تبديل مخابرات به يک اپراتور بزرگ در جهان براي سال 1400 را داده بود و درباره شرکت خود نيز گفته بود با تمام مسوولان نظام در تعامل بالا هستيم اما در کار اقتصادي حريم خود را داريم.

مقامات قضایی در حالی از ادامه تحقیقات درباره فوت آقای سلیمانی پور و همسرش سخن می گویند که در سال های گذشته، تردیدهای زیادی در مورد علت مرگ بسیاری از منابع مطللع از پرونده های حساس وجود داشته است. شاید از همین رو است که خیلی ها معتقدند در قتل این چهره ها ، حکومت ایران دست دارد.


"خودکشی" سعید امامی

شاید سعید امامی (اسلامی) مهم ترین چهره ای بود که اغلب ناظران، علت اعلام شده از سوی حکومت در خصوص مرگ او را نپذیرفتند و باور داشتند که برای جلوگیری از سخن گفتن و به میان کشیده شدن پای مقامات بالاتر در پرونده قتل های زنجیره ای ، سعید امامی را کشته اند.

معاون وزارت اطلاعات در زمان مسوولیت علی فلاحیان، از متهمان اصلی قتل های زنجیره ای بود که اعلام شد در زندان با داروی نظافت خودکشی کرده است. همان زمان وکلای خانواده های مقتولان قتل های زنجیره ای اعلام کردند که در داروی نظافتی که در ایران مصرف می شود هیچ نوع ماده سمی کشنده وجود ندارد. مهدی کروبی، رئیس مجلس ششم نیز اعلام کرد که "سعید امامی خودکشی شده است".

مرگ سعید امامی تا بدان حد مشکوک بود که در جناح اصولگرا نیز ترددیدهای بسیاری برانگیخت. روح الله حسینیان، نماینده فعلی مجلس و از حامیان افراطی محمود احمدی نژاد، همان زمان اعلام کرد که سعید امامی به قتل رسیده و قربانی آمران و عاملان واقعی قتل های زنجیره ای شده است.


مرگ فرمانده نیروی زمینی سپاه در سانحه هوایی

احمد كاظمي، فرمانده نيروي زميني سپاه در دوران جنگ، سعيد مهتدي،‌ فرمانده‌ لشكر 27 محمدرسول‌الله‌، سعيد سليماني‌ معاون‌ عمليات‌، حنيف‌ مسوول‌ اطلاعات‌، رشادي‌ معاون‌ نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ و يزداني‌ فرمانده‌ يگان‌ توپخانه این نیرو، در یک سانحه مشکوک در سال 85 کشته شدند.

خبرگزاری فارس به نقل از یک مقام ارشد سپاه، علت اصلي سقوط هواپيما را تمام شدن بنزين هواپيما دانست اما ستاد كل‌ نيروهاي‌ مسلح‌ در يك‌ اطلاعيه‌ رسمي‌ نقص فني‌ در هر دو موتور هواپيما را دليل‌ سقوط‌ هواپيماي‌ حامل‌ فرمانده‌ نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ عنوان‌ كرد.

بدین ترتیب، مجموعه‌ای از اظهارات‌ متناقض‌ و متفاوت‌ از سوي‌ مسوولان‌ در اختيار رسانه‌هاي‌ خبري‌ قرار گرفت‌ و منابع‌ مطلع‌ هر كدام‌ اطلاعات‌ متفاوتي‌ از دلايل‌ سقوط‌ هواپيما اعلام‌ كردند و هرگز مشخص نشد علت اصلی سانحه چه بوده است.

تردیدها در مورد مرگ این فرمانده سپاه وقتی بالا گرفت که عباس پالیزدار، دبیر اسبق کمیته تحقیق و تفحص مجلس از قوه قضاییه، در سخنرانی جنجالی خود در اردیبهشت 78 در دانشگاه همدان، سانحه سقوط هواپیمای احمد کاظمی و حتی سانحه مشابه سقوط هواپیمای رحمان دادمان وزیر راه دولت خاتمی را عمدی دانست. وی اظهار داشت: " در مورد هواپيمای شهيد کاظمی اين پرونده را من بررسی نکرده ام، اما طبق آنچه از ‏شواهد پيداست، می توان ماجرا را عمدی دانست و دست يکی از سران وقت سپاه در آن دخيل بود. ما دو سقوط ‏هواپيما داشتيم... در مورد دادمان ماجرا عمدی بود، پرونده هزار ‏صفحه ای اين را مي گويد."


مرگ مشکوک اعضای گروه "مهدویت"

در پی ترور ناموفق علي رازيني رييس کل دادگستري تهران در سال 77 ، این عمل به گروه ناشناخته ای به نام "مهدویت" نسبت داده شد. در آن هنگام نيز، ترور در پرده اي از ابهام باقي ماند و سرانجام گفته شد که غلامرضا عاملي متهم به حمله به رازيني پس از ترور به امارات متحده عربي رفته بوده، اما به خاطر پشيماني، به ميل و اراده خود از امارات متحده عربي به سفارت جمهوري اسلامي ايران "پناهنده شده" تا در ايران محاکمه شود.

پس از آن بود که در آبان 79 خبر رسيد غلامرضا عاملي در خواب با ضربات چاقوي يک زنداني ديگر به شدت مجروح و به بهداري زندان منتقل شده است و در پي اين سوء قصد، دادگاه ضارب به گونه اي مخفيانه و غير علني برگزار شد. سپس، سيد محمد حسيني ميلاني، روحاني مشهدي که به اتهام دادن فتواي قتل علي رازيني به غلامرضا عاملي از چهار سال پيش در زندان به سر مي برد نيز، همچون خود عاملي، در زندان با خطر جاني مواجه شد. خبر ايسنا در اسفند 81 در اين زمينه حکايت داشت که حادثه، يک "بيماري قلبي" بوده، اما در پي عمل جراحي، به "مشکل ريوي" و آن گاه "مرگ" منجر شده است.


خبر گاردین در مورد مسوول شبکه وزارت کشور

حدود یک هفته بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم، روزنامهٔ گاردین خبر از "مرگ مشکوک" فردی داد که گفته می شد آمار "واقعی" نتایج انتخابات را – که حاکی از شکست احمدی نژاد بود - افشا کرده بود.

به نوشته این روزنامه این فرد "محمد عسگری" نام داشت، اگرچه بعدها منابع داخلی نام صحیح وی را "محمد مهدی اصغری" ذکر کردند. وی مسئولیت امنیت شبکه وزارت کشور را به عهده داشت و طبق اخبار تایید نشده خبر داده بود که نرم افزار مورد استفاده برای شمارش آرا طوری دستکاری شده بود که نتایج استانها را تغییر دهد.

گاردین در گزارش خود ادآوری می کرد که این شخص ۲۷ خرداد در تهران در اثر یک سانحه مشکوک رانندگی درگذشته است.


پزشک کهریزک

در جدید ترین نمونه باید به قتل مشکوک دکتر رامین پوراندرجانی، پزشک کهریزک اشاره کرد. جنازه این پزشک وظیفه 19 آبان ماه در خوابگاه محل خدمتش کشف شد.

علت مرگ این پزشک جوان نیز، خودشکی اعلام شد. هرچند که خانواده و دوستان او اعلام کردند که رامین هرگز امکان نداشت دست به کشتن خود بزند. این پزشک جوان دو روز قبل از کشته شدن محسن روح الامینی، او را معاینه کرده بود و می توانست درباره بازداشتگاه کهریزک ، اطلاعاتی موثق به افکار عمومی بدهد.

در پی درگذشت او، سایت های نزدیک به اصلاح طلبان خبر از بازداشت وی توسط نيروی انتظامی قبل از مرگش دادند. به نوشته این سایت ها، رامين پوراندرجانی بعد از بازداشت توسط نيروی انتظامی، بارها به دوستان نزديک خود گفته بود که احتمال قتل وی به علت اطلاع از جنايت‌های کهريزک وجود دارد. او همچنين گفته بود که برای شهادت دروغ در مورد آنچه در کهريزک رخ داده است تحت فشار است و بنابر اظهارات خانواده اش، او قصد داشت در دادگاه عليه مجرمان کهريزک شهادت دهد.

با فوت رامین پوراندرجانی، نام وی نیز به فهرست افرادی اضافه شد که درباره دلایل مرگ آنها هرگز پاسخی قانع کننده از سوی حکومت داده نشده و سرنوشت آنها همچنان در هاله ای از ابهام باقی مانده است.

مرگ "منابع مطلع" در جمهوری اسلامی


سایت روز: دادستان تهران اعلام کرد که براساس اظهار نظررسمی پزشکی قانونی، علت مرگ مجید سلیمانی پور و همسرش شهین برون، نشت گاز بوده است. مجید سلیمانی پور، مدیرعامل و عضو هیئت مدیره شرکت "توسعه اعتماد مبین" متعلق به سپاه پاسداران بود که بعد از انتخابات در بزرگ ترین معامله تاریخ بورس ایران به ارزش 7800 میلیارد تومان، پنجاه به علاوه یک درصد سهام شرکت مخابرات ایران را خریداری کرد.

این خرید، تبدیل به یکی از بحث انگیزترین معاملات اقتصادی بعد از انقلاب شد و حتی برخی از مقام های مسوول، آن را به خاطر عدم رعایت ضوابط قانونی مزایده و وجود نداشتن رقابت واقعی بر سر تصاحب شرکت مخابرات، غیرقانونی دانستند. تنها رقیب شرکت توسعه اعتماد مبین در تملک شرکت مخابرات، شرکت سرمایه‌گذاری "مهر اقتصاد ایرانیان" بود که آن هم وابسته به سپاه پاسداران بود.


مرگ بر اثر نشت گاز؟

عباس جعفری دولت آبادی گفته است که پس از معاينه خانم شهيد برون که 49 سال داشت مشخص شد که وي فوت کرده و همسرش مجيد سليماني پور نيز به بيمارستان شهيد چمران منتقل شده و سپس در گذشته است.

دادستان تهران با بیان اینکه پزشکي قانوني در مورد نتايج تحقيقات سم شناسي نيز متعاقبا اظهارنظر خواهد کرد افزود: "محل موتورخانه منزل متوفيان که نشت گاز ناشي نيز ناشي از همين محل بوده، طبق دستور بازپرس پرونده پلمپ شده است."

اظهارات دادستان تهران در حالی صورت گرفت که سيدمسعود ميري، مدير روابط عمومي شرکت توسعه اعتماد مبين در گفتگو با روزنامه اعتماد، فوت آقای سلیمانمی پور در بیمارستان را تکذیب کرد و اظهار داشت که وی و همسرش هر دو با هم فوت کرده اند.

او در حالی خبر از کشف اجساد توسط پسر آقای سلیمانی پور داد که به گفته خودش، پسر مدیر عامل شرکت توسعه اعتماد مبین نیز با والدین اش در یک ساختمان زندگی می کرده است. اما اینکه چگونه بر اثر نشت گاز، زوج سلیمانی پور فوت کرده اند اما پسر آنها که در همان منزل خوابیده بوده نه تنها زنده مانده بلکه هیچ اثری از نشت گاز حس نکرده، سوالی است که تاکنون بی پاسخ مانده. تنها توضیح میری در این زمینه حکایت از آن دارد که به گفته وی، پسر آقای سلیمانی پور در یک اتاق دیگر خوابیده بوده.

مجید سلیمانی پور، جانشين فرمانده دانشگاه امام حسين (وابسته به سپاه پاسداران)، عضو هيات علمي دانشکده فني و مهندسي اين دانشگاه، و مديرعامل شرکت توسعه اعتماد مبين (تشکيل شده از سه شرکت متعلق به بنياد تعاون سپاه و ستاد اجرايي فرمان امام) بود. بر اساس گزارش روزنامه اعتماد، آقای سلیمانی پور 12 روز قبل، يعني نهم آذرماه در مجمع عمومي شرکت مخابرات، وعده تبديل مخابرات به يک اپراتور بزرگ در جهان براي سال 1400 را داده بود و درباره شرکت خود نيز گفته بود با تمام مسوولان نظام در تعامل بالا هستيم اما در کار اقتصادي حريم خود را داريم.

مقامات قضایی در حالی از ادامه تحقیقات درباره فوت آقای سلیمانی پور و همسرش سخن می گویند که در سال های گذشته، تردیدهای زیادی در مورد علت مرگ بسیاری از منابع مطللع از پرونده های حساس وجود داشته است. شاید از همین رو است که خیلی ها معتقدند در قتل این چهره ها ، حکومت ایران دست دارد.


"خودکشی" سعید امامی

شاید سعید امامی (اسلامی) مهم ترین چهره ای بود که اغلب ناظران، علت اعلام شده از سوی حکومت در خصوص مرگ او را نپذیرفتند و باور داشتند که برای جلوگیری از سخن گفتن و به میان کشیده شدن پای مقامات بالاتر در پرونده قتل های زنجیره ای ، سعید امامی را کشته اند.

معاون وزارت اطلاعات در زمان مسوولیت علی فلاحیان، از متهمان اصلی قتل های زنجیره ای بود که اعلام شد در زندان با داروی نظافت خودکشی کرده است. همان زمان وکلای خانواده های مقتولان قتل های زنجیره ای اعلام کردند که در داروی نظافتی که در ایران مصرف می شود هیچ نوع ماده سمی کشنده وجود ندارد. مهدی کروبی، رئیس مجلس ششم نیز اعلام کرد که "سعید امامی خودکشی شده است".

مرگ سعید امامی تا بدان حد مشکوک بود که در جناح اصولگرا نیز ترددیدهای بسیاری برانگیخت. روح الله حسینیان، نماینده فعلی مجلس و از حامیان افراطی محمود احمدی نژاد، همان زمان اعلام کرد که سعید امامی به قتل رسیده و قربانی آمران و عاملان واقعی قتل های زنجیره ای شده است.


مرگ فرمانده نیروی زمینی سپاه در سانحه هوایی

احمد كاظمي، فرمانده نيروي زميني سپاه در دوران جنگ، سعيد مهتدي،‌ فرمانده‌ لشكر 27 محمدرسول‌الله‌، سعيد سليماني‌ معاون‌ عمليات‌، حنيف‌ مسوول‌ اطلاعات‌، رشادي‌ معاون‌ نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ و يزداني‌ فرمانده‌ يگان‌ توپخانه این نیرو، در یک سانحه مشکوک در سال 85 کشته شدند.

خبرگزاری فارس به نقل از یک مقام ارشد سپاه، علت اصلي سقوط هواپيما را تمام شدن بنزين هواپيما دانست اما ستاد كل‌ نيروهاي‌ مسلح‌ در يك‌ اطلاعيه‌ رسمي‌ نقص فني‌ در هر دو موتور هواپيما را دليل‌ سقوط‌ هواپيماي‌ حامل‌ فرمانده‌ نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ عنوان‌ كرد.

بدین ترتیب، مجموعه‌ای از اظهارات‌ متناقض‌ و متفاوت‌ از سوي‌ مسوولان‌ در اختيار رسانه‌هاي‌ خبري‌ قرار گرفت‌ و منابع‌ مطلع‌ هر كدام‌ اطلاعات‌ متفاوتي‌ از دلايل‌ سقوط‌ هواپيما اعلام‌ كردند و هرگز مشخص نشد علت اصلی سانحه چه بوده است.

تردیدها در مورد مرگ این فرمانده سپاه وقتی بالا گرفت که عباس پالیزدار، دبیر اسبق کمیته تحقیق و تفحص مجلس از قوه قضاییه، در سخنرانی جنجالی خود در اردیبهشت 78 در دانشگاه همدان، سانحه سقوط هواپیمای احمد کاظمی و حتی سانحه مشابه سقوط هواپیمای رحمان دادمان وزیر راه دولت خاتمی را عمدی دانست. وی اظهار داشت: " در مورد هواپيمای شهيد کاظمی اين پرونده را من بررسی نکرده ام، اما طبق آنچه از ‏شواهد پيداست، می توان ماجرا را عمدی دانست و دست يکی از سران وقت سپاه در آن دخيل بود. ما دو سقوط ‏هواپيما داشتيم... در مورد دادمان ماجرا عمدی بود، پرونده هزار ‏صفحه ای اين را مي گويد."


مرگ مشکوک اعضای گروه "مهدویت"

در پی ترور ناموفق علي رازيني رييس کل دادگستري تهران در سال 77 ، این عمل به گروه ناشناخته ای به نام "مهدویت" نسبت داده شد. در آن هنگام نيز، ترور در پرده اي از ابهام باقي ماند و سرانجام گفته شد که غلامرضا عاملي متهم به حمله به رازيني پس از ترور به امارات متحده عربي رفته بوده، اما به خاطر پشيماني، به ميل و اراده خود از امارات متحده عربي به سفارت جمهوري اسلامي ايران "پناهنده شده" تا در ايران محاکمه شود.

پس از آن بود که در آبان 79 خبر رسيد غلامرضا عاملي در خواب با ضربات چاقوي يک زنداني ديگر به شدت مجروح و به بهداري زندان منتقل شده است و در پي اين سوء قصد، دادگاه ضارب به گونه اي مخفيانه و غير علني برگزار شد. سپس، سيد محمد حسيني ميلاني، روحاني مشهدي که به اتهام دادن فتواي قتل علي رازيني به غلامرضا عاملي از چهار سال پيش در زندان به سر مي برد نيز، همچون خود عاملي، در زندان با خطر جاني مواجه شد. خبر ايسنا در اسفند 81 در اين زمينه حکايت داشت که حادثه، يک "بيماري قلبي" بوده، اما در پي عمل جراحي، به "مشکل ريوي" و آن گاه "مرگ" منجر شده است.


خبر گاردین در مورد مسوول شبکه وزارت کشور

حدود یک هفته بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم، روزنامهٔ گاردین خبر از "مرگ مشکوک" فردی داد که گفته می شد آمار "واقعی" نتایج انتخابات را – که حاکی از شکست احمدی نژاد بود - افشا کرده بود.

به نوشته این روزنامه این فرد "محمد عسگری" نام داشت، اگرچه بعدها منابع داخلی نام صحیح وی را "محمد مهدی اصغری" ذکر کردند. وی مسئولیت امنیت شبکه وزارت کشور را به عهده داشت و طبق اخبار تایید نشده خبر داده بود که نرم افزار مورد استفاده برای شمارش آرا طوری دستکاری شده بود که نتایج استانها را تغییر دهد.

گاردین در گزارش خود ادآوری می کرد که این شخص ۲۷ خرداد در تهران در اثر یک سانحه مشکوک رانندگی درگذشته است.


پزشک کهریزک

در جدید ترین نمونه باید به قتل مشکوک دکتر رامین پوراندرجانی، پزشک کهریزک اشاره کرد. جنازه این پزشک وظیفه 19 آبان ماه در خوابگاه محل خدمتش کشف شد.

علت مرگ این پزشک جوان نیز، خودشکی اعلام شد. هرچند که خانواده و دوستان او اعلام کردند که رامین هرگز امکان نداشت دست به کشتن خود بزند. این پزشک جوان دو روز قبل از کشته شدن محسن روح الامینی، او را معاینه کرده بود و می توانست درباره بازداشتگاه کهریزک ، اطلاعاتی موثق به افکار عمومی بدهد.

در پی درگذشت او، سایت های نزدیک به اصلاح طلبان خبر از بازداشت وی توسط نيروی انتظامی قبل از مرگش دادند. به نوشته این سایت ها، رامين پوراندرجانی بعد از بازداشت توسط نيروی انتظامی، بارها به دوستان نزديک خود گفته بود که احتمال قتل وی به علت اطلاع از جنايت‌های کهريزک وجود دارد. او همچنين گفته بود که برای شهادت دروغ در مورد آنچه در کهريزک رخ داده است تحت فشار است و بنابر اظهارات خانواده اش، او قصد داشت در دادگاه عليه مجرمان کهريزک شهادت دهد.

با فوت رامین پوراندرجانی، نام وی نیز به فهرست افرادی اضافه شد که درباره دلایل مرگ آنها هرگز پاسخی قانع کننده از سوی حکومت داده نشده و سرنوشت آنها همچنان در هاله ای از ابهام باقی مانده است.

فیلم؛ گوشمالی بسیجی و گرفتن دوربین و کلاه او

فیلم؛ گوشمالی بسیجی و گرفتن دوربین و کلاه او

فیلم؛ گوشمالی بسیجی و گرفتن دوربین و کلاه او

فیلم؛ گوشمالی بسیجی و گرفتن دوربین و کلاه او

«عجایب ریاضیات»؛ انتقاد نمایندگان مجلس از وزیر صنایع و معادن

۱۳۸۸/۰۹/۲۲
آرش حسن نیا

معاون وزير صنايع و معادن در واکنش به بالا گرفتن احتمال ارائه نامه نمايندگان مجلس شورای اسلامی برای استيضاح علی اکبر محرابيان، وزير صنايع و معادن، اعلام کرده است که تا کنون هيچ نامه و طرحی برای استيضاح وزير صنايع و معادن در مجلس تهيه نشده است.

طاهر طاهری مطالبی که درباره استيضاح وزير صنايع و معادن مطرح می شود را ديدگاه های شخصی برخی از نمايندگان خوانده است. اما از سوی ديگر نمايندگان منتقد ِ عملکرد علی اکبر محرابيان، از جمله عزت الله اکبری، تاييد می کنند که چنانچه عملکرد وزير صنايع به همين منوال ادامه پيدا کند، دير يا زود وزير را استيضاح می کنند.

علی مطهری، يک عضو ديگر کميسيون صنايع و معادن مجلس، نيز در عين حال که استيضاح را حق قانونی نمايندگان مجلس دانسته اما معتقد است که برای قضاوت درباره عملکرد اين وزير در دولت دهم زود است و بايد برای بهبود عملکرد به محرابيان وقت داد. او راهکارهايی چون «تذکر» و «سوال» از محرابيان را توصيه کرده و استيضاح را «پله آخر» دانسته است.

اما چرا نام محرابيان کمتر از سه ماه بعد از تشکيل دولت دهم به عنوان گزينه استيضاح مجلس مطرح می شود؟

سليمان جعفرزاده، رئيس کميسيون اجتماعی مجلس، اعلام کرده است تا کنون ۶۰ نفر از نمايندگان برای امضای طرح استيضاح علی اکبر محرابيان، وزير صنايع و معادن دولت دهم، اعلام آمادگی کرده اند.

او دلايل اين نمايندگان را چنين بر شمرده است: « با توجه به وضعيت مديريتی موجود در وزارتخانه صنايع و معادن، صنعت قفل شده و شاهد ورشکستگی و تعطيلی برخی از کارخانجات کوچک و بزرگ در کشور هستيم. برخی کارخانجات که به مرحله توليد می رسند هيچگونه حمايتی از آنها نمی شود و در شهرک های صنعتی ما فقط کمتر از ۳۰ درصد از کارخانجات کار می کند و بيش از ۷۰ درصد کاخانه ها به علت مشکلات نقدينگی و حمايتی تعطيل هستند».

وی افزود: « مديريت در صنعت کشور ضعيف است و با اين وضعيت صنعت ما آن شتاب و نشاطی را که لازم بود ندارد و روز به روز به عقب بر می گردد و افت می کند. در بسياری از صنايع آمار و ارقام غلط به مردم می دهيم، ولی متاسفانه هيچ تحولی در صنعت کشور به وجود نيامده و بسياری از صنايع ما هيچ حمايتی از طرف وزارت صنايع دريافت نمی کنند، نه تنها حمايت نمی شوند بلکه بعضاً توسط دوستان، اطرافيان و يا منصوبين وزير نيز سنگ اندازی می شود و اين مسئله مانع رشد و توسعه صنعت شده است».

محرابيان چندی پيش نيز در اتاق بازرگانی اصفهان مورد انتقاد اعضای اين اتاق قرار گرفت. او در آن جلسه در واکنش به سخنان حميدرضا فولادگر، نماينده اصفهان در مجلس شورای اسلامی، که اعلام کرده بود صنايع ايران فقط با ۴۰ درصد ظرفيت خود کار می کند اين عدد را از «عجايب رياضيات» خواند.

در حالی که موضوع استيضاح علی اکبر محرابيان اين روزها جدی تر از قبل شده است، وزير صنايع و معادن روز دوشنبه نيز به اتاق بازرگانی تهران می رود تا يک بار ديگر از تريبون بخش خصوصی به انتقادهای آنان پاسخ گفته و از سياست ها و برنامه های خود دفاع کند.

«عجایب ریاضیات»؛ انتقاد نمایندگان مجلس از وزیر صنایع و معادن

۱۳۸۸/۰۹/۲۲
آرش حسن نیا

معاون وزير صنايع و معادن در واکنش به بالا گرفتن احتمال ارائه نامه نمايندگان مجلس شورای اسلامی برای استيضاح علی اکبر محرابيان، وزير صنايع و معادن، اعلام کرده است که تا کنون هيچ نامه و طرحی برای استيضاح وزير صنايع و معادن در مجلس تهيه نشده است.

طاهر طاهری مطالبی که درباره استيضاح وزير صنايع و معادن مطرح می شود را ديدگاه های شخصی برخی از نمايندگان خوانده است. اما از سوی ديگر نمايندگان منتقد ِ عملکرد علی اکبر محرابيان، از جمله عزت الله اکبری، تاييد می کنند که چنانچه عملکرد وزير صنايع به همين منوال ادامه پيدا کند، دير يا زود وزير را استيضاح می کنند.

علی مطهری، يک عضو ديگر کميسيون صنايع و معادن مجلس، نيز در عين حال که استيضاح را حق قانونی نمايندگان مجلس دانسته اما معتقد است که برای قضاوت درباره عملکرد اين وزير در دولت دهم زود است و بايد برای بهبود عملکرد به محرابيان وقت داد. او راهکارهايی چون «تذکر» و «سوال» از محرابيان را توصيه کرده و استيضاح را «پله آخر» دانسته است.

اما چرا نام محرابيان کمتر از سه ماه بعد از تشکيل دولت دهم به عنوان گزينه استيضاح مجلس مطرح می شود؟

سليمان جعفرزاده، رئيس کميسيون اجتماعی مجلس، اعلام کرده است تا کنون ۶۰ نفر از نمايندگان برای امضای طرح استيضاح علی اکبر محرابيان، وزير صنايع و معادن دولت دهم، اعلام آمادگی کرده اند.

او دلايل اين نمايندگان را چنين بر شمرده است: « با توجه به وضعيت مديريتی موجود در وزارتخانه صنايع و معادن، صنعت قفل شده و شاهد ورشکستگی و تعطيلی برخی از کارخانجات کوچک و بزرگ در کشور هستيم. برخی کارخانجات که به مرحله توليد می رسند هيچگونه حمايتی از آنها نمی شود و در شهرک های صنعتی ما فقط کمتر از ۳۰ درصد از کارخانجات کار می کند و بيش از ۷۰ درصد کاخانه ها به علت مشکلات نقدينگی و حمايتی تعطيل هستند».

وی افزود: « مديريت در صنعت کشور ضعيف است و با اين وضعيت صنعت ما آن شتاب و نشاطی را که لازم بود ندارد و روز به روز به عقب بر می گردد و افت می کند. در بسياری از صنايع آمار و ارقام غلط به مردم می دهيم، ولی متاسفانه هيچ تحولی در صنعت کشور به وجود نيامده و بسياری از صنايع ما هيچ حمايتی از طرف وزارت صنايع دريافت نمی کنند، نه تنها حمايت نمی شوند بلکه بعضاً توسط دوستان، اطرافيان و يا منصوبين وزير نيز سنگ اندازی می شود و اين مسئله مانع رشد و توسعه صنعت شده است».

محرابيان چندی پيش نيز در اتاق بازرگانی اصفهان مورد انتقاد اعضای اين اتاق قرار گرفت. او در آن جلسه در واکنش به سخنان حميدرضا فولادگر، نماينده اصفهان در مجلس شورای اسلامی، که اعلام کرده بود صنايع ايران فقط با ۴۰ درصد ظرفيت خود کار می کند اين عدد را از «عجايب رياضيات» خواند.

در حالی که موضوع استيضاح علی اکبر محرابيان اين روزها جدی تر از قبل شده است، وزير صنايع و معادن روز دوشنبه نيز به اتاق بازرگانی تهران می رود تا يک بار ديگر از تريبون بخش خصوصی به انتقادهای آنان پاسخ گفته و از سياست ها و برنامه های خود دفاع کند.

«عجایب ریاضیات»؛ انتقاد نمایندگان مجلس از وزیر صنایع و معادن

۱۳۸۸/۰۹/۲۲
آرش حسن نیا

معاون وزير صنايع و معادن در واکنش به بالا گرفتن احتمال ارائه نامه نمايندگان مجلس شورای اسلامی برای استيضاح علی اکبر محرابيان، وزير صنايع و معادن، اعلام کرده است که تا کنون هيچ نامه و طرحی برای استيضاح وزير صنايع و معادن در مجلس تهيه نشده است.

طاهر طاهری مطالبی که درباره استيضاح وزير صنايع و معادن مطرح می شود را ديدگاه های شخصی برخی از نمايندگان خوانده است. اما از سوی ديگر نمايندگان منتقد ِ عملکرد علی اکبر محرابيان، از جمله عزت الله اکبری، تاييد می کنند که چنانچه عملکرد وزير صنايع به همين منوال ادامه پيدا کند، دير يا زود وزير را استيضاح می کنند.

علی مطهری، يک عضو ديگر کميسيون صنايع و معادن مجلس، نيز در عين حال که استيضاح را حق قانونی نمايندگان مجلس دانسته اما معتقد است که برای قضاوت درباره عملکرد اين وزير در دولت دهم زود است و بايد برای بهبود عملکرد به محرابيان وقت داد. او راهکارهايی چون «تذکر» و «سوال» از محرابيان را توصيه کرده و استيضاح را «پله آخر» دانسته است.

اما چرا نام محرابيان کمتر از سه ماه بعد از تشکيل دولت دهم به عنوان گزينه استيضاح مجلس مطرح می شود؟

سليمان جعفرزاده، رئيس کميسيون اجتماعی مجلس، اعلام کرده است تا کنون ۶۰ نفر از نمايندگان برای امضای طرح استيضاح علی اکبر محرابيان، وزير صنايع و معادن دولت دهم، اعلام آمادگی کرده اند.

او دلايل اين نمايندگان را چنين بر شمرده است: « با توجه به وضعيت مديريتی موجود در وزارتخانه صنايع و معادن، صنعت قفل شده و شاهد ورشکستگی و تعطيلی برخی از کارخانجات کوچک و بزرگ در کشور هستيم. برخی کارخانجات که به مرحله توليد می رسند هيچگونه حمايتی از آنها نمی شود و در شهرک های صنعتی ما فقط کمتر از ۳۰ درصد از کارخانجات کار می کند و بيش از ۷۰ درصد کاخانه ها به علت مشکلات نقدينگی و حمايتی تعطيل هستند».

وی افزود: « مديريت در صنعت کشور ضعيف است و با اين وضعيت صنعت ما آن شتاب و نشاطی را که لازم بود ندارد و روز به روز به عقب بر می گردد و افت می کند. در بسياری از صنايع آمار و ارقام غلط به مردم می دهيم، ولی متاسفانه هيچ تحولی در صنعت کشور به وجود نيامده و بسياری از صنايع ما هيچ حمايتی از طرف وزارت صنايع دريافت نمی کنند، نه تنها حمايت نمی شوند بلکه بعضاً توسط دوستان، اطرافيان و يا منصوبين وزير نيز سنگ اندازی می شود و اين مسئله مانع رشد و توسعه صنعت شده است».

محرابيان چندی پيش نيز در اتاق بازرگانی اصفهان مورد انتقاد اعضای اين اتاق قرار گرفت. او در آن جلسه در واکنش به سخنان حميدرضا فولادگر، نماينده اصفهان در مجلس شورای اسلامی، که اعلام کرده بود صنايع ايران فقط با ۴۰ درصد ظرفيت خود کار می کند اين عدد را از «عجايب رياضيات» خواند.

در حالی که موضوع استيضاح علی اکبر محرابيان اين روزها جدی تر از قبل شده است، وزير صنايع و معادن روز دوشنبه نيز به اتاق بازرگانی تهران می رود تا يک بار ديگر از تريبون بخش خصوصی به انتقادهای آنان پاسخ گفته و از سياست ها و برنامه های خود دفاع کند.

«عجایب ریاضیات»؛ انتقاد نمایندگان مجلس از وزیر صنایع و معادن

۱۳۸۸/۰۹/۲۲
آرش حسن نیا

معاون وزير صنايع و معادن در واکنش به بالا گرفتن احتمال ارائه نامه نمايندگان مجلس شورای اسلامی برای استيضاح علی اکبر محرابيان، وزير صنايع و معادن، اعلام کرده است که تا کنون هيچ نامه و طرحی برای استيضاح وزير صنايع و معادن در مجلس تهيه نشده است.

طاهر طاهری مطالبی که درباره استيضاح وزير صنايع و معادن مطرح می شود را ديدگاه های شخصی برخی از نمايندگان خوانده است. اما از سوی ديگر نمايندگان منتقد ِ عملکرد علی اکبر محرابيان، از جمله عزت الله اکبری، تاييد می کنند که چنانچه عملکرد وزير صنايع به همين منوال ادامه پيدا کند، دير يا زود وزير را استيضاح می کنند.

علی مطهری، يک عضو ديگر کميسيون صنايع و معادن مجلس، نيز در عين حال که استيضاح را حق قانونی نمايندگان مجلس دانسته اما معتقد است که برای قضاوت درباره عملکرد اين وزير در دولت دهم زود است و بايد برای بهبود عملکرد به محرابيان وقت داد. او راهکارهايی چون «تذکر» و «سوال» از محرابيان را توصيه کرده و استيضاح را «پله آخر» دانسته است.

اما چرا نام محرابيان کمتر از سه ماه بعد از تشکيل دولت دهم به عنوان گزينه استيضاح مجلس مطرح می شود؟

سليمان جعفرزاده، رئيس کميسيون اجتماعی مجلس، اعلام کرده است تا کنون ۶۰ نفر از نمايندگان برای امضای طرح استيضاح علی اکبر محرابيان، وزير صنايع و معادن دولت دهم، اعلام آمادگی کرده اند.

او دلايل اين نمايندگان را چنين بر شمرده است: « با توجه به وضعيت مديريتی موجود در وزارتخانه صنايع و معادن، صنعت قفل شده و شاهد ورشکستگی و تعطيلی برخی از کارخانجات کوچک و بزرگ در کشور هستيم. برخی کارخانجات که به مرحله توليد می رسند هيچگونه حمايتی از آنها نمی شود و در شهرک های صنعتی ما فقط کمتر از ۳۰ درصد از کارخانجات کار می کند و بيش از ۷۰ درصد کاخانه ها به علت مشکلات نقدينگی و حمايتی تعطيل هستند».

وی افزود: « مديريت در صنعت کشور ضعيف است و با اين وضعيت صنعت ما آن شتاب و نشاطی را که لازم بود ندارد و روز به روز به عقب بر می گردد و افت می کند. در بسياری از صنايع آمار و ارقام غلط به مردم می دهيم، ولی متاسفانه هيچ تحولی در صنعت کشور به وجود نيامده و بسياری از صنايع ما هيچ حمايتی از طرف وزارت صنايع دريافت نمی کنند، نه تنها حمايت نمی شوند بلکه بعضاً توسط دوستان، اطرافيان و يا منصوبين وزير نيز سنگ اندازی می شود و اين مسئله مانع رشد و توسعه صنعت شده است».

محرابيان چندی پيش نيز در اتاق بازرگانی اصفهان مورد انتقاد اعضای اين اتاق قرار گرفت. او در آن جلسه در واکنش به سخنان حميدرضا فولادگر، نماينده اصفهان در مجلس شورای اسلامی، که اعلام کرده بود صنايع ايران فقط با ۴۰ درصد ظرفيت خود کار می کند اين عدد را از «عجايب رياضيات» خواند.

در حالی که موضوع استيضاح علی اکبر محرابيان اين روزها جدی تر از قبل شده است، وزير صنايع و معادن روز دوشنبه نيز به اتاق بازرگانی تهران می رود تا يک بار ديگر از تريبون بخش خصوصی به انتقادهای آنان پاسخ گفته و از سياست ها و برنامه های خود دفاع کند.

نا آرامی در اطراف دانشگاه تهران


محوطه بیرونی اطراف دانشگاه تهران در خیابان انقلاب فضای نا آرامی حاکم است. نیروی انتظامی از کسبه خواست تا مغازه های خود را تعطیل کنند.

بنا به گزارش خبرنگار جرس، در دقایق گذشته دانشجویان هوادار جنبش سبزاز دانشگاه خارج شده اند و شعارهایی را در حمایت از جنبش سبز سر می دهند همچنین جمع زیادی از شهروندان تهرانی حامی جنبش سبز نیز به جمع دانشجویان پیوسته اند.

حضور نیروهای پلیس به شدت چشمگیر گزارش شده است اما تا این لحظه هیچ گونه برخورد فیزیکی شدید بین معترضین و پلیس مشاهده نشده است.پلیس با سعی دارد که هر طور شده مانع شکل گیری تجمع گسترده اعتراضی شود.

نا آرامی در اطراف دانشگاه تهران


محوطه بیرونی اطراف دانشگاه تهران در خیابان انقلاب فضای نا آرامی حاکم است. نیروی انتظامی از کسبه خواست تا مغازه های خود را تعطیل کنند.

بنا به گزارش خبرنگار جرس، در دقایق گذشته دانشجویان هوادار جنبش سبزاز دانشگاه خارج شده اند و شعارهایی را در حمایت از جنبش سبز سر می دهند همچنین جمع زیادی از شهروندان تهرانی حامی جنبش سبز نیز به جمع دانشجویان پیوسته اند.

حضور نیروهای پلیس به شدت چشمگیر گزارش شده است اما تا این لحظه هیچ گونه برخورد فیزیکی شدید بین معترضین و پلیس مشاهده نشده است.پلیس با سعی دارد که هر طور شده مانع شکل گیری تجمع گسترده اعتراضی شود.

نا آرامی در اطراف دانشگاه تهران


محوطه بیرونی اطراف دانشگاه تهران در خیابان انقلاب فضای نا آرامی حاکم است. نیروی انتظامی از کسبه خواست تا مغازه های خود را تعطیل کنند.

بنا به گزارش خبرنگار جرس، در دقایق گذشته دانشجویان هوادار جنبش سبزاز دانشگاه خارج شده اند و شعارهایی را در حمایت از جنبش سبز سر می دهند همچنین جمع زیادی از شهروندان تهرانی حامی جنبش سبز نیز به جمع دانشجویان پیوسته اند.

حضور نیروهای پلیس به شدت چشمگیر گزارش شده است اما تا این لحظه هیچ گونه برخورد فیزیکی شدید بین معترضین و پلیس مشاهده نشده است.پلیس با سعی دارد که هر طور شده مانع شکل گیری تجمع گسترده اعتراضی شود.

نا آرامی در اطراف دانشگاه تهران


محوطه بیرونی اطراف دانشگاه تهران در خیابان انقلاب فضای نا آرامی حاکم است. نیروی انتظامی از کسبه خواست تا مغازه های خود را تعطیل کنند.

بنا به گزارش خبرنگار جرس، در دقایق گذشته دانشجویان هوادار جنبش سبزاز دانشگاه خارج شده اند و شعارهایی را در حمایت از جنبش سبز سر می دهند همچنین جمع زیادی از شهروندان تهرانی حامی جنبش سبز نیز به جمع دانشجویان پیوسته اند.

حضور نیروهای پلیس به شدت چشمگیر گزارش شده است اما تا این لحظه هیچ گونه برخورد فیزیکی شدید بین معترضین و پلیس مشاهده نشده است.پلیس با سعی دارد که هر طور شده مانع شکل گیری تجمع گسترده اعتراضی شود.

کرکس در خیابان ولیعصر


سایت هم همین مازیار خسروی

باید چند روز می گذشت تا بتوانم بنویسم. نمی توانستم واژه را در ذهنم کنار هم بچینم. انگشتانم موقع نوشتن انگار می سوخت. اگر همان موقع فیلم یا عکس
گرفته بودم نیازی به نوشتن نبود. بارها در کتاب ها و کلاس های روزنامه نگاری خوانده و شنیده بودم اگر در یک شرایط فرضی، کسی در حال غرق شدن باشد و تنها یک خبرنگار در صحنه حاضر، او از میان دو گزینه نجات غریق و ثبت لحظه، به حکم وظیفه حرفه ای ناگزیر از انتخاب دومی است.
می دانستم اما خیابان ولیعصر کلاس درس نبود....

بسیارانی در جهان، به لطف آن که کوین کارتر، خبرنگار بهتری از من بود، حقیقت عریان گرسنگی سیاه را به چشم خویش دیدند، تلخی سهمناکش را تا ژرفای جان حس کردند و بر پیشانی عرق شرم نشاندند؛ سال 1993 در بیشه زاری در سودان، کودکی گرسنه جان می داد. کمی آن سو تر، کرکسی به مرگ تدریجی او خیره بود و صبورانه انتظار می کشید. او اما در این انتظار تنها نبود. کارتر می گوید: «20 دقیقه منتظر ماندم تا کرکس بال هایش را باز کند.» کرکس سرانجام بال نزد و عکاس به ناچار فلاش را زد.

عکس کارتر در نیویورک تایمز چاپ شد و جهان را تکان داد. بی گمان بسیاری با دیدن آن صحنه شوم، از خوییشتن خوبش شرمگین شدند. نسل کشی خاموش در سودان مساله روز شد. صدها مقاله و سخنرانی در این مورد نوشته شد و کمک های بشر دوستانه بیشتر از راه رسید. اکنون گرسنگی در آفریقا همچنان ادامه دارد. شاید با شدتی کمتر. دستاورد بزرگ اما محکومیت ژنرال البشیر، دیکتاتور نظامی و رییس جمهوری خود خوانده سودان در دادگاه بین المللی لاهه است که هرچند به خاطر جنایتی دیگر و سال ها بعد صورت گرفت اما جریحه دار شدن وجدان جهانی در صدور آن بی تاثیر نبود؛ گاهی یک عکس خوب از هزاران واژه کارسازتر است.

عکس کارتر جایزه پولیتزر را برای او به ارمغان آورد. روح عکاس اما زیر بار لحظه ای که ثبت کرده بود آرام آرام می شکست و خرد می شد؛ کارتر یک سال بعد خودکشی کرد...

سال ها بعد، روز 16 آذر سال 88 خورشیدی، من در خیابان ولیعصر، بالاتر از تقاطع بزرگمهر ایستاده بودم. از درون دانشگاه امیرکبیر به سوی لباس شخصی های وابسته به بسیج سنگ پرانی می شد. آن ها هم با شدتی بیشتر تلافی می کردند. برخلاف معمول، پلیس ضد شورش حاضر در صحنه، اصرار چندانی به متفرق کردن تماشاگران نداشت. گاهی تذکر می دادند «اینجا نیایستید» اما باتوم را چاشنی دستور نمی کردند. شاید دوست داشتند «صحنه جرم» شاهد هم داشته باشد.

یک ربعی گذشت. در تمام این مدت چند فیلمبردار نقابدار و البته خودی، از لابلای جمعیت لنزهایشان را به سوی دانشگاه «زوم» کرده بودند. وقتی «به قدر کفایت» فیلم و عکس گرفتند، فریاد «ماشا الله، حزب الله» در خیابان پیچید و هجوم به دانشگاه امیرکبیر از در شرقی آغاز شد.

حالا نوبت پلیس ضد شورش بود که این سوی خیابان را خلوت کند. با تحکمی بیشتر از پیش فریاد می زدند «جمع نشوید، اینجا نیایستید». جمعیت فکر می کرد این یکی هم مثل قبلی ها چندان جدی نیست. سپر داران باتوم به دست اما جدی بودند. جدی جدی...

باتومی را دیدم که بالا رفت و پایین آمد. خیلی نزدیک به من. هدف اما کس دیگری بود. درست کنارم پیرزنی را دیدم که با دهان پر خون روی زمین افتاد. باورم نمی شد. فکر کردم در هدف گیری اشتباه کرده اند. خواستم او را از زمین بلند کنم که باتوم دیگری به صورتش خورد. این بار معلوم شد که اشتباهی در کار نیست. «طرف» اتفاقا تیرانداز ماهری بود که تیرش به خطا نمی رفت. روی پیرزن خم شدم. دستم را سپر تنش کردم. می توانم جزییات صحنه را واژه به واژه بنویسم. یک لحظه رهایم نمی کند. روی چادر توسی سرش قطره های خون قرمز دلمه شده بود و چشم چپش کبود بود. اما نه. چشمی در کار نبود. جایی که باید چشم باشد اکنون خالی بود. پلک هایش روی هم افتاده بود اما از مردمک خبری نبود. خشکم زد. گویی زمان متوقف شده بود. اگر سوزش باتومی هایی که پی در پی بر دست و تنم می خورد صحنه را «کات» نمی کرد آن لحظه می توانست تا ابد ادامه پیدا کند. به سمت سپردار باتوم به دست برگشتم. فریاد زدم: «نمی بینی پیرزن است؟!» او اما می دید. می دید و همچنان می زد...

چند نفری دورم جمع شدند. یک نفر از پلیس های ضد شورش آمد و دست همکارش را کشید. سعی می کرد او را آرام کند. همین باعث شد که بتوانیم پیرزن نیمه جان را از زمین بلند کنیم. افتان و خیزان به خیابان طالقانی رسیدیم. مثل دیوانه ها فریاد می زدم «آمبولانس! آمبولانس». پیرزن از میان لب های خونی اش می گفت: «نه! بیمارستان نه، پول ندارم».....

این بغض چرا نمی شکند؟ چه احمقی بوده آن که گفته «مرد گریه نمی کند!»

حالا آرام ترم. میدانم که خبرنگار خوبی نیستم. لحظه ای را که باید ثبت می کردم از دست داده ام. خیلی دلم می خواست شما آن را می دید. دلم می خواست همه جهان آن را می دید. با این وجود آرامم. می دانم که خدا بهترین خبرنگار است. همه چیز را «فریم» به «فریم» ثبت می کند و هیچ لحظه ای را از دست نمی دهد...

کرکس در خیابان ولیعصر


سایت هم همین مازیار خسروی

باید چند روز می گذشت تا بتوانم بنویسم. نمی توانستم واژه را در ذهنم کنار هم بچینم. انگشتانم موقع نوشتن انگار می سوخت. اگر همان موقع فیلم یا عکس
گرفته بودم نیازی به نوشتن نبود. بارها در کتاب ها و کلاس های روزنامه نگاری خوانده و شنیده بودم اگر در یک شرایط فرضی، کسی در حال غرق شدن باشد و تنها یک خبرنگار در صحنه حاضر، او از میان دو گزینه نجات غریق و ثبت لحظه، به حکم وظیفه حرفه ای ناگزیر از انتخاب دومی است.
می دانستم اما خیابان ولیعصر کلاس درس نبود....

بسیارانی در جهان، به لطف آن که کوین کارتر، خبرنگار بهتری از من بود، حقیقت عریان گرسنگی سیاه را به چشم خویش دیدند، تلخی سهمناکش را تا ژرفای جان حس کردند و بر پیشانی عرق شرم نشاندند؛ سال 1993 در بیشه زاری در سودان، کودکی گرسنه جان می داد. کمی آن سو تر، کرکسی به مرگ تدریجی او خیره بود و صبورانه انتظار می کشید. او اما در این انتظار تنها نبود. کارتر می گوید: «20 دقیقه منتظر ماندم تا کرکس بال هایش را باز کند.» کرکس سرانجام بال نزد و عکاس به ناچار فلاش را زد.

عکس کارتر در نیویورک تایمز چاپ شد و جهان را تکان داد. بی گمان بسیاری با دیدن آن صحنه شوم، از خوییشتن خوبش شرمگین شدند. نسل کشی خاموش در سودان مساله روز شد. صدها مقاله و سخنرانی در این مورد نوشته شد و کمک های بشر دوستانه بیشتر از راه رسید. اکنون گرسنگی در آفریقا همچنان ادامه دارد. شاید با شدتی کمتر. دستاورد بزرگ اما محکومیت ژنرال البشیر، دیکتاتور نظامی و رییس جمهوری خود خوانده سودان در دادگاه بین المللی لاهه است که هرچند به خاطر جنایتی دیگر و سال ها بعد صورت گرفت اما جریحه دار شدن وجدان جهانی در صدور آن بی تاثیر نبود؛ گاهی یک عکس خوب از هزاران واژه کارسازتر است.

عکس کارتر جایزه پولیتزر را برای او به ارمغان آورد. روح عکاس اما زیر بار لحظه ای که ثبت کرده بود آرام آرام می شکست و خرد می شد؛ کارتر یک سال بعد خودکشی کرد...

سال ها بعد، روز 16 آذر سال 88 خورشیدی، من در خیابان ولیعصر، بالاتر از تقاطع بزرگمهر ایستاده بودم. از درون دانشگاه امیرکبیر به سوی لباس شخصی های وابسته به بسیج سنگ پرانی می شد. آن ها هم با شدتی بیشتر تلافی می کردند. برخلاف معمول، پلیس ضد شورش حاضر در صحنه، اصرار چندانی به متفرق کردن تماشاگران نداشت. گاهی تذکر می دادند «اینجا نیایستید» اما باتوم را چاشنی دستور نمی کردند. شاید دوست داشتند «صحنه جرم» شاهد هم داشته باشد.

یک ربعی گذشت. در تمام این مدت چند فیلمبردار نقابدار و البته خودی، از لابلای جمعیت لنزهایشان را به سوی دانشگاه «زوم» کرده بودند. وقتی «به قدر کفایت» فیلم و عکس گرفتند، فریاد «ماشا الله، حزب الله» در خیابان پیچید و هجوم به دانشگاه امیرکبیر از در شرقی آغاز شد.

حالا نوبت پلیس ضد شورش بود که این سوی خیابان را خلوت کند. با تحکمی بیشتر از پیش فریاد می زدند «جمع نشوید، اینجا نیایستید». جمعیت فکر می کرد این یکی هم مثل قبلی ها چندان جدی نیست. سپر داران باتوم به دست اما جدی بودند. جدی جدی...

باتومی را دیدم که بالا رفت و پایین آمد. خیلی نزدیک به من. هدف اما کس دیگری بود. درست کنارم پیرزنی را دیدم که با دهان پر خون روی زمین افتاد. باورم نمی شد. فکر کردم در هدف گیری اشتباه کرده اند. خواستم او را از زمین بلند کنم که باتوم دیگری به صورتش خورد. این بار معلوم شد که اشتباهی در کار نیست. «طرف» اتفاقا تیرانداز ماهری بود که تیرش به خطا نمی رفت. روی پیرزن خم شدم. دستم را سپر تنش کردم. می توانم جزییات صحنه را واژه به واژه بنویسم. یک لحظه رهایم نمی کند. روی چادر توسی سرش قطره های خون قرمز دلمه شده بود و چشم چپش کبود بود. اما نه. چشمی در کار نبود. جایی که باید چشم باشد اکنون خالی بود. پلک هایش روی هم افتاده بود اما از مردمک خبری نبود. خشکم زد. گویی زمان متوقف شده بود. اگر سوزش باتومی هایی که پی در پی بر دست و تنم می خورد صحنه را «کات» نمی کرد آن لحظه می توانست تا ابد ادامه پیدا کند. به سمت سپردار باتوم به دست برگشتم. فریاد زدم: «نمی بینی پیرزن است؟!» او اما می دید. می دید و همچنان می زد...

چند نفری دورم جمع شدند. یک نفر از پلیس های ضد شورش آمد و دست همکارش را کشید. سعی می کرد او را آرام کند. همین باعث شد که بتوانیم پیرزن نیمه جان را از زمین بلند کنیم. افتان و خیزان به خیابان طالقانی رسیدیم. مثل دیوانه ها فریاد می زدم «آمبولانس! آمبولانس». پیرزن از میان لب های خونی اش می گفت: «نه! بیمارستان نه، پول ندارم».....

این بغض چرا نمی شکند؟ چه احمقی بوده آن که گفته «مرد گریه نمی کند!»

حالا آرام ترم. میدانم که خبرنگار خوبی نیستم. لحظه ای را که باید ثبت می کردم از دست داده ام. خیلی دلم می خواست شما آن را می دید. دلم می خواست همه جهان آن را می دید. با این وجود آرامم. می دانم که خدا بهترین خبرنگار است. همه چیز را «فریم» به «فریم» ثبت می کند و هیچ لحظه ای را از دست نمی دهد...

کرکس در خیابان ولیعصر


سایت هم همین مازیار خسروی

باید چند روز می گذشت تا بتوانم بنویسم. نمی توانستم واژه را در ذهنم کنار هم بچینم. انگشتانم موقع نوشتن انگار می سوخت. اگر همان موقع فیلم یا عکس
گرفته بودم نیازی به نوشتن نبود. بارها در کتاب ها و کلاس های روزنامه نگاری خوانده و شنیده بودم اگر در یک شرایط فرضی، کسی در حال غرق شدن باشد و تنها یک خبرنگار در صحنه حاضر، او از میان دو گزینه نجات غریق و ثبت لحظه، به حکم وظیفه حرفه ای ناگزیر از انتخاب دومی است.
می دانستم اما خیابان ولیعصر کلاس درس نبود....

بسیارانی در جهان، به لطف آن که کوین کارتر، خبرنگار بهتری از من بود، حقیقت عریان گرسنگی سیاه را به چشم خویش دیدند، تلخی سهمناکش را تا ژرفای جان حس کردند و بر پیشانی عرق شرم نشاندند؛ سال 1993 در بیشه زاری در سودان، کودکی گرسنه جان می داد. کمی آن سو تر، کرکسی به مرگ تدریجی او خیره بود و صبورانه انتظار می کشید. او اما در این انتظار تنها نبود. کارتر می گوید: «20 دقیقه منتظر ماندم تا کرکس بال هایش را باز کند.» کرکس سرانجام بال نزد و عکاس به ناچار فلاش را زد.

عکس کارتر در نیویورک تایمز چاپ شد و جهان را تکان داد. بی گمان بسیاری با دیدن آن صحنه شوم، از خوییشتن خوبش شرمگین شدند. نسل کشی خاموش در سودان مساله روز شد. صدها مقاله و سخنرانی در این مورد نوشته شد و کمک های بشر دوستانه بیشتر از راه رسید. اکنون گرسنگی در آفریقا همچنان ادامه دارد. شاید با شدتی کمتر. دستاورد بزرگ اما محکومیت ژنرال البشیر، دیکتاتور نظامی و رییس جمهوری خود خوانده سودان در دادگاه بین المللی لاهه است که هرچند به خاطر جنایتی دیگر و سال ها بعد صورت گرفت اما جریحه دار شدن وجدان جهانی در صدور آن بی تاثیر نبود؛ گاهی یک عکس خوب از هزاران واژه کارسازتر است.

عکس کارتر جایزه پولیتزر را برای او به ارمغان آورد. روح عکاس اما زیر بار لحظه ای که ثبت کرده بود آرام آرام می شکست و خرد می شد؛ کارتر یک سال بعد خودکشی کرد...

سال ها بعد، روز 16 آذر سال 88 خورشیدی، من در خیابان ولیعصر، بالاتر از تقاطع بزرگمهر ایستاده بودم. از درون دانشگاه امیرکبیر به سوی لباس شخصی های وابسته به بسیج سنگ پرانی می شد. آن ها هم با شدتی بیشتر تلافی می کردند. برخلاف معمول، پلیس ضد شورش حاضر در صحنه، اصرار چندانی به متفرق کردن تماشاگران نداشت. گاهی تذکر می دادند «اینجا نیایستید» اما باتوم را چاشنی دستور نمی کردند. شاید دوست داشتند «صحنه جرم» شاهد هم داشته باشد.

یک ربعی گذشت. در تمام این مدت چند فیلمبردار نقابدار و البته خودی، از لابلای جمعیت لنزهایشان را به سوی دانشگاه «زوم» کرده بودند. وقتی «به قدر کفایت» فیلم و عکس گرفتند، فریاد «ماشا الله، حزب الله» در خیابان پیچید و هجوم به دانشگاه امیرکبیر از در شرقی آغاز شد.

حالا نوبت پلیس ضد شورش بود که این سوی خیابان را خلوت کند. با تحکمی بیشتر از پیش فریاد می زدند «جمع نشوید، اینجا نیایستید». جمعیت فکر می کرد این یکی هم مثل قبلی ها چندان جدی نیست. سپر داران باتوم به دست اما جدی بودند. جدی جدی...

باتومی را دیدم که بالا رفت و پایین آمد. خیلی نزدیک به من. هدف اما کس دیگری بود. درست کنارم پیرزنی را دیدم که با دهان پر خون روی زمین افتاد. باورم نمی شد. فکر کردم در هدف گیری اشتباه کرده اند. خواستم او را از زمین بلند کنم که باتوم دیگری به صورتش خورد. این بار معلوم شد که اشتباهی در کار نیست. «طرف» اتفاقا تیرانداز ماهری بود که تیرش به خطا نمی رفت. روی پیرزن خم شدم. دستم را سپر تنش کردم. می توانم جزییات صحنه را واژه به واژه بنویسم. یک لحظه رهایم نمی کند. روی چادر توسی سرش قطره های خون قرمز دلمه شده بود و چشم چپش کبود بود. اما نه. چشمی در کار نبود. جایی که باید چشم باشد اکنون خالی بود. پلک هایش روی هم افتاده بود اما از مردمک خبری نبود. خشکم زد. گویی زمان متوقف شده بود. اگر سوزش باتومی هایی که پی در پی بر دست و تنم می خورد صحنه را «کات» نمی کرد آن لحظه می توانست تا ابد ادامه پیدا کند. به سمت سپردار باتوم به دست برگشتم. فریاد زدم: «نمی بینی پیرزن است؟!» او اما می دید. می دید و همچنان می زد...

چند نفری دورم جمع شدند. یک نفر از پلیس های ضد شورش آمد و دست همکارش را کشید. سعی می کرد او را آرام کند. همین باعث شد که بتوانیم پیرزن نیمه جان را از زمین بلند کنیم. افتان و خیزان به خیابان طالقانی رسیدیم. مثل دیوانه ها فریاد می زدم «آمبولانس! آمبولانس». پیرزن از میان لب های خونی اش می گفت: «نه! بیمارستان نه، پول ندارم».....

این بغض چرا نمی شکند؟ چه احمقی بوده آن که گفته «مرد گریه نمی کند!»

حالا آرام ترم. میدانم که خبرنگار خوبی نیستم. لحظه ای را که باید ثبت می کردم از دست داده ام. خیلی دلم می خواست شما آن را می دید. دلم می خواست همه جهان آن را می دید. با این وجود آرامم. می دانم که خدا بهترین خبرنگار است. همه چیز را «فریم» به «فریم» ثبت می کند و هیچ لحظه ای را از دست نمی دهد...

کرکس در خیابان ولیعصر


سایت هم همین مازیار خسروی

باید چند روز می گذشت تا بتوانم بنویسم. نمی توانستم واژه را در ذهنم کنار هم بچینم. انگشتانم موقع نوشتن انگار می سوخت. اگر همان موقع فیلم یا عکس
گرفته بودم نیازی به نوشتن نبود. بارها در کتاب ها و کلاس های روزنامه نگاری خوانده و شنیده بودم اگر در یک شرایط فرضی، کسی در حال غرق شدن باشد و تنها یک خبرنگار در صحنه حاضر، او از میان دو گزینه نجات غریق و ثبت لحظه، به حکم وظیفه حرفه ای ناگزیر از انتخاب دومی است.
می دانستم اما خیابان ولیعصر کلاس درس نبود....

بسیارانی در جهان، به لطف آن که کوین کارتر، خبرنگار بهتری از من بود، حقیقت عریان گرسنگی سیاه را به چشم خویش دیدند، تلخی سهمناکش را تا ژرفای جان حس کردند و بر پیشانی عرق شرم نشاندند؛ سال 1993 در بیشه زاری در سودان، کودکی گرسنه جان می داد. کمی آن سو تر، کرکسی به مرگ تدریجی او خیره بود و صبورانه انتظار می کشید. او اما در این انتظار تنها نبود. کارتر می گوید: «20 دقیقه منتظر ماندم تا کرکس بال هایش را باز کند.» کرکس سرانجام بال نزد و عکاس به ناچار فلاش را زد.

عکس کارتر در نیویورک تایمز چاپ شد و جهان را تکان داد. بی گمان بسیاری با دیدن آن صحنه شوم، از خوییشتن خوبش شرمگین شدند. نسل کشی خاموش در سودان مساله روز شد. صدها مقاله و سخنرانی در این مورد نوشته شد و کمک های بشر دوستانه بیشتر از راه رسید. اکنون گرسنگی در آفریقا همچنان ادامه دارد. شاید با شدتی کمتر. دستاورد بزرگ اما محکومیت ژنرال البشیر، دیکتاتور نظامی و رییس جمهوری خود خوانده سودان در دادگاه بین المللی لاهه است که هرچند به خاطر جنایتی دیگر و سال ها بعد صورت گرفت اما جریحه دار شدن وجدان جهانی در صدور آن بی تاثیر نبود؛ گاهی یک عکس خوب از هزاران واژه کارسازتر است.

عکس کارتر جایزه پولیتزر را برای او به ارمغان آورد. روح عکاس اما زیر بار لحظه ای که ثبت کرده بود آرام آرام می شکست و خرد می شد؛ کارتر یک سال بعد خودکشی کرد...

سال ها بعد، روز 16 آذر سال 88 خورشیدی، من در خیابان ولیعصر، بالاتر از تقاطع بزرگمهر ایستاده بودم. از درون دانشگاه امیرکبیر به سوی لباس شخصی های وابسته به بسیج سنگ پرانی می شد. آن ها هم با شدتی بیشتر تلافی می کردند. برخلاف معمول، پلیس ضد شورش حاضر در صحنه، اصرار چندانی به متفرق کردن تماشاگران نداشت. گاهی تذکر می دادند «اینجا نیایستید» اما باتوم را چاشنی دستور نمی کردند. شاید دوست داشتند «صحنه جرم» شاهد هم داشته باشد.

یک ربعی گذشت. در تمام این مدت چند فیلمبردار نقابدار و البته خودی، از لابلای جمعیت لنزهایشان را به سوی دانشگاه «زوم» کرده بودند. وقتی «به قدر کفایت» فیلم و عکس گرفتند، فریاد «ماشا الله، حزب الله» در خیابان پیچید و هجوم به دانشگاه امیرکبیر از در شرقی آغاز شد.

حالا نوبت پلیس ضد شورش بود که این سوی خیابان را خلوت کند. با تحکمی بیشتر از پیش فریاد می زدند «جمع نشوید، اینجا نیایستید». جمعیت فکر می کرد این یکی هم مثل قبلی ها چندان جدی نیست. سپر داران باتوم به دست اما جدی بودند. جدی جدی...

باتومی را دیدم که بالا رفت و پایین آمد. خیلی نزدیک به من. هدف اما کس دیگری بود. درست کنارم پیرزنی را دیدم که با دهان پر خون روی زمین افتاد. باورم نمی شد. فکر کردم در هدف گیری اشتباه کرده اند. خواستم او را از زمین بلند کنم که باتوم دیگری به صورتش خورد. این بار معلوم شد که اشتباهی در کار نیست. «طرف» اتفاقا تیرانداز ماهری بود که تیرش به خطا نمی رفت. روی پیرزن خم شدم. دستم را سپر تنش کردم. می توانم جزییات صحنه را واژه به واژه بنویسم. یک لحظه رهایم نمی کند. روی چادر توسی سرش قطره های خون قرمز دلمه شده بود و چشم چپش کبود بود. اما نه. چشمی در کار نبود. جایی که باید چشم باشد اکنون خالی بود. پلک هایش روی هم افتاده بود اما از مردمک خبری نبود. خشکم زد. گویی زمان متوقف شده بود. اگر سوزش باتومی هایی که پی در پی بر دست و تنم می خورد صحنه را «کات» نمی کرد آن لحظه می توانست تا ابد ادامه پیدا کند. به سمت سپردار باتوم به دست برگشتم. فریاد زدم: «نمی بینی پیرزن است؟!» او اما می دید. می دید و همچنان می زد...

چند نفری دورم جمع شدند. یک نفر از پلیس های ضد شورش آمد و دست همکارش را کشید. سعی می کرد او را آرام کند. همین باعث شد که بتوانیم پیرزن نیمه جان را از زمین بلند کنیم. افتان و خیزان به خیابان طالقانی رسیدیم. مثل دیوانه ها فریاد می زدم «آمبولانس! آمبولانس». پیرزن از میان لب های خونی اش می گفت: «نه! بیمارستان نه، پول ندارم».....

این بغض چرا نمی شکند؟ چه احمقی بوده آن که گفته «مرد گریه نمی کند!»

حالا آرام ترم. میدانم که خبرنگار خوبی نیستم. لحظه ای را که باید ثبت می کردم از دست داده ام. خیلی دلم می خواست شما آن را می دید. دلم می خواست همه جهان آن را می دید. با این وجود آرامم. می دانم که خدا بهترین خبرنگار است. همه چیز را «فریم» به «فریم» ثبت می کند و هیچ لحظه ای را از دست نمی دهد...

درخواست صدور حکم بازداشت بین المللی برای خامنه ای

Image and video hosting by TinyPic