Saturday, November 21, 2009

دانشجوی فیزیک هسته ای در آتش سوخت


رئیس دانشگاه ارومیه جزئیات مرگ یک دانشجوی این دانشگاه را تشریح کرد و گفت: به نظر می رسد این دانشجوی فیزیک هسته ای به علت نشت گاز در خوابگاه دچار آتش سوزی شده و برای نجات خود را از طبقه چهارم به بیرون پرتاب کرده است.

حسن صدقی گمچه در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: دانشگاه ارومیه حدود 64 خوابگاه خودگردان طرف قرارداد دارد که به آنها دانشجو برای اسکان معرفی می شود و وظیفه مدیریت و نگهداری دانشجویان به عهده خود مالک و پیمانکار است.

رئیس دانشگاه ارومیه گفت: این خوابگاه طبق قرارداد قرار بود از سیستم گرمایشی پکیج و رادیاتور استفاده کند که متاسفانه در جریان قرار گرفتیم بعد از اتمام کار نصب پکیج در چند طبقه ابتدایی بر خلاف قرارداد در سایر طبقات بخاری به کار گرفته شده است.

صدقی گمچه گفت: این طور که از شواهد پیدا است فردای همان روز دانشجو پیش از ظهر به خوابگاه باز می گردد و قصد روشن کردن بخاری را داشته که دچار انفجار و حریق شده و خود را از طبقه چهارم به پایین پرت می کند که متاسفانه پس از برخورد با سیم برق به کف خیابان می افتد.

وی افزود: دانشگاه ارومیه هم اکنون از خوابگاه خودگردان مذکور شکایت کرده و رئیس این خوابگاه تحت پیگیرد قانونی قرار دارد.

دانشجوی فیزیک هسته ای در آتش سوخت


رئیس دانشگاه ارومیه جزئیات مرگ یک دانشجوی این دانشگاه را تشریح کرد و گفت: به نظر می رسد این دانشجوی فیزیک هسته ای به علت نشت گاز در خوابگاه دچار آتش سوزی شده و برای نجات خود را از طبقه چهارم به بیرون پرتاب کرده است.

حسن صدقی گمچه در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: دانشگاه ارومیه حدود 64 خوابگاه خودگردان طرف قرارداد دارد که به آنها دانشجو برای اسکان معرفی می شود و وظیفه مدیریت و نگهداری دانشجویان به عهده خود مالک و پیمانکار است.

رئیس دانشگاه ارومیه گفت: این خوابگاه طبق قرارداد قرار بود از سیستم گرمایشی پکیج و رادیاتور استفاده کند که متاسفانه در جریان قرار گرفتیم بعد از اتمام کار نصب پکیج در چند طبقه ابتدایی بر خلاف قرارداد در سایر طبقات بخاری به کار گرفته شده است.

صدقی گمچه گفت: این طور که از شواهد پیدا است فردای همان روز دانشجو پیش از ظهر به خوابگاه باز می گردد و قصد روشن کردن بخاری را داشته که دچار انفجار و حریق شده و خود را از طبقه چهارم به پایین پرت می کند که متاسفانه پس از برخورد با سیم برق به کف خیابان می افتد.

وی افزود: دانشگاه ارومیه هم اکنون از خوابگاه خودگردان مذکور شکایت کرده و رئیس این خوابگاه تحت پیگیرد قانونی قرار دارد.

دانشجوی فیزیک هسته ای در آتش سوخت


رئیس دانشگاه ارومیه جزئیات مرگ یک دانشجوی این دانشگاه را تشریح کرد و گفت: به نظر می رسد این دانشجوی فیزیک هسته ای به علت نشت گاز در خوابگاه دچار آتش سوزی شده و برای نجات خود را از طبقه چهارم به بیرون پرتاب کرده است.

حسن صدقی گمچه در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: دانشگاه ارومیه حدود 64 خوابگاه خودگردان طرف قرارداد دارد که به آنها دانشجو برای اسکان معرفی می شود و وظیفه مدیریت و نگهداری دانشجویان به عهده خود مالک و پیمانکار است.

رئیس دانشگاه ارومیه گفت: این خوابگاه طبق قرارداد قرار بود از سیستم گرمایشی پکیج و رادیاتور استفاده کند که متاسفانه در جریان قرار گرفتیم بعد از اتمام کار نصب پکیج در چند طبقه ابتدایی بر خلاف قرارداد در سایر طبقات بخاری به کار گرفته شده است.

صدقی گمچه گفت: این طور که از شواهد پیدا است فردای همان روز دانشجو پیش از ظهر به خوابگاه باز می گردد و قصد روشن کردن بخاری را داشته که دچار انفجار و حریق شده و خود را از طبقه چهارم به پایین پرت می کند که متاسفانه پس از برخورد با سیم برق به کف خیابان می افتد.

وی افزود: دانشگاه ارومیه هم اکنون از خوابگاه خودگردان مذکور شکایت کرده و رئیس این خوابگاه تحت پیگیرد قانونی قرار دارد.

دانشجوی فیزیک هسته ای در آتش سوخت


رئیس دانشگاه ارومیه جزئیات مرگ یک دانشجوی این دانشگاه را تشریح کرد و گفت: به نظر می رسد این دانشجوی فیزیک هسته ای به علت نشت گاز در خوابگاه دچار آتش سوزی شده و برای نجات خود را از طبقه چهارم به بیرون پرتاب کرده است.

حسن صدقی گمچه در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: دانشگاه ارومیه حدود 64 خوابگاه خودگردان طرف قرارداد دارد که به آنها دانشجو برای اسکان معرفی می شود و وظیفه مدیریت و نگهداری دانشجویان به عهده خود مالک و پیمانکار است.

رئیس دانشگاه ارومیه گفت: این خوابگاه طبق قرارداد قرار بود از سیستم گرمایشی پکیج و رادیاتور استفاده کند که متاسفانه در جریان قرار گرفتیم بعد از اتمام کار نصب پکیج در چند طبقه ابتدایی بر خلاف قرارداد در سایر طبقات بخاری به کار گرفته شده است.

صدقی گمچه گفت: این طور که از شواهد پیدا است فردای همان روز دانشجو پیش از ظهر به خوابگاه باز می گردد و قصد روشن کردن بخاری را داشته که دچار انفجار و حریق شده و خود را از طبقه چهارم به پایین پرت می کند که متاسفانه پس از برخورد با سیم برق به کف خیابان می افتد.

وی افزود: دانشگاه ارومیه هم اکنون از خوابگاه خودگردان مذکور شکایت کرده و رئیس این خوابگاه تحت پیگیرد قانونی قرار دارد.

مشکلات مالی مردم را به فکر فروش کلیه هایشان انداخته است


گزارش از شیراز - روی در و دیوار بیمارستان های سعدی و نمازی شیراز پر است از کاغذ هایی که فروش پاره ای از تن آدم ها را فریاد می زند.

فروش دارایی که قرار است سلامتی یا مرگ کسی را رقم زند ، دارایی که به ازای پول ، فروشنده را زیر تیغ جراحی می برد؛ تیغ فروش عضوی از تن ، روی این تابلوها و دیوار ها پر است از آگهی فروش کلیه ...
تکه کاغذ ها هرکدام نام و نشانی دارد ، رویشان نوشته« فروش کلیه گروه خونی ... شماره تماس ...»
آنچه در روی پرده سینما می بینیم حکایت زنی که می خواهد برای پول کلیه اش را بفروشد یا مردی که به خاطر اعتیادش قصد رفتن زیر تیغ جراحی را دارد یک لحظه روی این کاغذ های سفید رنگ به نمایش در می آید ، انگار جلو تلویزیون نشسته ای یا اینکه در سالن سینما هستی...

2- تماس
شماره ها را در دفترچه کوچکم یادداشت می کنم تا با آنان ، با فروشندگان صحبت کنم ، تلفنی قرار هایمان را تنظیم می کنیم و دو نفر از آنها اجازه می دهند که همدیگر را از نزدیک ببینیم.
اما چند تنشان اهل شیراز نیستند ، مهدی اهل مرودشت 37 سال دارد و به خاطر بیکاری به فکر فروختن عضوی از بدنش افتاده ، صدایش از پشت تلفن به گرفتگی صدای معتادان می ماند خودش نیز این حدس را تصدیق می کند« تفریحی (مخدر) مصرف می کنم.»
مهدی می خواهد بخشی از پولی که به وسیله فروش کلیه اش به دست می آورد را برای خرج و خورد و خوراک بردارد و با بخشی دیگر از آن یک پیکان بار مدل سال 80-79 بخرد و برای امرار معاش بارکشی کند.
او آخرین قیمتی که حاضر است تکه جانش را با آن عوض کند 15 میلیون بیان می کند و از خطراتی هم که ممکن است پس از عمل او را تهدید کند هراسی ندارد ؛ می گوید:« موردی ندارد پول مهم تر است.»
علی نیز فروختن کلیه اش را تنها راه نجات از بحران مالی که با آن درگیر است عنوان می کند ، علی 24 ساله با لهجه ای اردکانی کلیه اش را « هر چه بیشتر بهتر» قیمت می گذارد و می افزاید:« پاره ی تنم را که بفروشم ضرر می کنم ، حالا چه بهتر که نه به گیرنده فشار مالی وارد شود و نه ما بیشتر از نقص عضو ضرر کنیم.»
علی شنیده بوده که کلیه اش را 15 میلیون می خرند اما کسی کلیه را به این قیمت نخریده ، حتا تا 9 میلیون هم مشتری پیدا کرده اما نفروخته و از این بابت پشیمان است.
او به خطراتی که ممکن است پس از فروش کلیه تهدیدش کند خیلی فکر کرده ، شب های متوالی سیگاری آتش زده کنج حیاط خانه نشسته و به اینکه پس از عمل چه بر سرش خواهد آمد اندیشیده اما جز این کار برای رفع بدهکاری راه دیگری پیدا نکرده که نکرده ؛ می گوید:« این که پس از عمل چه اتفاقی افتد دیگر با خداست ، الان بخواهد ببرد می برد ، هر زمان دیگر هم بخواهد این کار را بکند برایش از آب خوردنی راحت تر است.»
« فقر، فقر، فقر» این واژه را با سوز و گداز روی زبانش مزمزه می کند و فقط در این اندیشه است که این همه اعلامیه روی در و دیوار بیمارستان ها ، این همه اعلامیه ی فروش پاره ای از تن ، فقط از همین واژه نشات می گیرد.

3- بچه هایم لیاقتش را دارند
بالاخره روز دیدار نزدیک با اینان که می خواهند تکه گوشتی سرنوشت ساز از تنشان را ببرند و بفروشند فرا می رسد ، توی این هوا که سوز سرما تا اعماق استخوان آدم نفوذ می کند فقط در این فکری که بخاری آبی سوزی بیابی و دستانت را با خیال راحت روی آن گرم کنی.
برای رسیدن به خانه زن کلیه فروش باید به جنوبی ترین نقطه شهر رفت یعنی محله شیخ علی چوپان ، پس از آنکه از اتوبوس پیاده می شوم ، باید کمی هم پیاده روی کنم ، در این مسیر همین بوی جوی ها لجن گرفته و کثافت های گوسپندان است که می پاشد توی هوا ، اشکالی ندارد تا دقیقه ای دیگر جایی مهمانیم و فنجانی چای در اتاقی گرم انتظارمان را می کشد.
این درب همان خانه است دری زنگ زده که پیداست از بیش از 30 سال پیش مسئولیت حفظ امنیت این خانه را بر عهده گرفته ، وارد که می شوی گویا وارد دخمه ای شده ای اینجا که نامش را باید آلونک گذاشت تا خانه مانند دخمه ای است ، این اتاقک کوچک از سطح کوچه 5-4 پله پایین تر است و تنها به وسیله چراغی نفتی گرم می شود کتری کوچکی روی چراغ نفتی می جوشد و پیرزنی در جوار آن از ترس سرما پناه گرفته.
زن پیدایش می شود ، با سینی چای می آید به استکانها باید با اکراه نگریست.از سخنانش مهربانی می ترواد ؛زیاد طول نمی کشد تا سفره دلش را باز کند:« مشکلات مالی زیادی دارم ، بچه هایم با هوشند خیلی باهوشند می خواهم درسشان را ادامه دهند شوهرم به آنها بهایی نمی دهد ، بی اعتناست ...»
در حیاط خانه باز می شود و پسری 16-15 ساله وارد می شود مادرش را « ننه» صدا میزند و رشته ی کلام مادر را می درد ، پسر با این کار مادر مخالف است ، با این پوشش خلافی اش دلی از شیشه دارد آخر نمی خواهد مادر به خاطر او خودش را ناقص کند شیشه چشمانش نم می شود دیگر دل ماندن ندارد ، از خانه می زند بیرون...
مادر می خواهد برای دختر کوچکش رایانه بخرد و برای پسرش خانه ، از همه اینها گذشته دیگر صاحبخانه هم بالای سرشان نیست که مدام مامور بیاورد و از آنها بخواهد که هر چه زود تر خانه را تخلیه کنند.
زیر لب می گوید:« بچه هایم لیاقتش را دارند.»
- مادر! چه طور می خواهید با 4 میلیون و نیم خانه بخرید؟
در درونش بلوایی به پا می شود این را از چهره اش می شود خواند.آخر مادر شنیده بوده چهل میلیون کلیه اش را می خرند.« نه نمی فروشم ، این قیمت نمی فروشم.» این آخرین جمله ای است که ادا می کند.

4- دو روز پس از عمل هم بمیرم مهم نیست
عجب! همانهایی که قرار دیدار گذاشته اند از هم دور نیستند این یکی در محله شیخ علی چوپان سکنا دارد و آن یکی در دهپیاله ، پیاده هم می شود رفت.
سعید بدهکار است ، 11 میلیون بدهکار است هرجور که شده باید قرضش را ادا کند حالا هم مقداری دانه کفتر ریخته توی یک نایلون و آورده روی پشت بام خانه برای کفترهایش بپاشد و با این پرندگان زبان بسته درد دل کند.
هر چه قدر کلیه را بخرند می فروشد باید بدهی اش را صاف کند ، مقداری پول از این و آن قرض کرد تا کاری با آن راه بیاندازد ، ازدواج کند و سر و سامان گیرد اما بخت یارش نبود ، ورشکست شد:
- چه کاره بودی؟
- کارم گفتنی نیست.
- نزول؟
- نه خدا نکند.
22 میلیون بدهکار بوده نیمی از آن را برگردانده حالا در تلاش برگردان بقیه بدهی اش است ، انجمن حمایت از بیماران کلیوی هم رفته اما با 4 میلیون و نیمی که انجمن تایین کرده کارش راه نمی افتد با 8 میلیون 80 درصد بدهی اش پاس می شود.
سعید روزی از کنار بیمارستان نمازی گذر می کرده که چشمش به اعلامیه های روی در و دیوار افتاده و چه راهی هم یافته ...
مشتی گندم برای کفترهایش می پاشد و آه کشان می گوید:« دو روز پس از عمل هم بمیرم مهم نیست ، این اهمیت دارد که بدهی ام را صاف کنم.»
آخر سر هم می گوید:« دعا کن مشتری پیدا کنم این لطفی است که در حقم می توانی بکنی ...»
عجب روزگاریست چه بسا همین الان یکی دارد خودش را به دست تیغ برنده جراحی می سپارد ، و کسی هم شاید روی دیوار بیمارستانی دیگر اعلامیه ای می چسباند.

مشکلات مالی مردم را به فکر فروش کلیه هایشان انداخته است


گزارش از شیراز - روی در و دیوار بیمارستان های سعدی و نمازی شیراز پر است از کاغذ هایی که فروش پاره ای از تن آدم ها را فریاد می زند.

فروش دارایی که قرار است سلامتی یا مرگ کسی را رقم زند ، دارایی که به ازای پول ، فروشنده را زیر تیغ جراحی می برد؛ تیغ فروش عضوی از تن ، روی این تابلوها و دیوار ها پر است از آگهی فروش کلیه ...
تکه کاغذ ها هرکدام نام و نشانی دارد ، رویشان نوشته« فروش کلیه گروه خونی ... شماره تماس ...»
آنچه در روی پرده سینما می بینیم حکایت زنی که می خواهد برای پول کلیه اش را بفروشد یا مردی که به خاطر اعتیادش قصد رفتن زیر تیغ جراحی را دارد یک لحظه روی این کاغذ های سفید رنگ به نمایش در می آید ، انگار جلو تلویزیون نشسته ای یا اینکه در سالن سینما هستی...

2- تماس
شماره ها را در دفترچه کوچکم یادداشت می کنم تا با آنان ، با فروشندگان صحبت کنم ، تلفنی قرار هایمان را تنظیم می کنیم و دو نفر از آنها اجازه می دهند که همدیگر را از نزدیک ببینیم.
اما چند تنشان اهل شیراز نیستند ، مهدی اهل مرودشت 37 سال دارد و به خاطر بیکاری به فکر فروختن عضوی از بدنش افتاده ، صدایش از پشت تلفن به گرفتگی صدای معتادان می ماند خودش نیز این حدس را تصدیق می کند« تفریحی (مخدر) مصرف می کنم.»
مهدی می خواهد بخشی از پولی که به وسیله فروش کلیه اش به دست می آورد را برای خرج و خورد و خوراک بردارد و با بخشی دیگر از آن یک پیکان بار مدل سال 80-79 بخرد و برای امرار معاش بارکشی کند.
او آخرین قیمتی که حاضر است تکه جانش را با آن عوض کند 15 میلیون بیان می کند و از خطراتی هم که ممکن است پس از عمل او را تهدید کند هراسی ندارد ؛ می گوید:« موردی ندارد پول مهم تر است.»
علی نیز فروختن کلیه اش را تنها راه نجات از بحران مالی که با آن درگیر است عنوان می کند ، علی 24 ساله با لهجه ای اردکانی کلیه اش را « هر چه بیشتر بهتر» قیمت می گذارد و می افزاید:« پاره ی تنم را که بفروشم ضرر می کنم ، حالا چه بهتر که نه به گیرنده فشار مالی وارد شود و نه ما بیشتر از نقص عضو ضرر کنیم.»
علی شنیده بوده که کلیه اش را 15 میلیون می خرند اما کسی کلیه را به این قیمت نخریده ، حتا تا 9 میلیون هم مشتری پیدا کرده اما نفروخته و از این بابت پشیمان است.
او به خطراتی که ممکن است پس از فروش کلیه تهدیدش کند خیلی فکر کرده ، شب های متوالی سیگاری آتش زده کنج حیاط خانه نشسته و به اینکه پس از عمل چه بر سرش خواهد آمد اندیشیده اما جز این کار برای رفع بدهکاری راه دیگری پیدا نکرده که نکرده ؛ می گوید:« این که پس از عمل چه اتفاقی افتد دیگر با خداست ، الان بخواهد ببرد می برد ، هر زمان دیگر هم بخواهد این کار را بکند برایش از آب خوردنی راحت تر است.»
« فقر، فقر، فقر» این واژه را با سوز و گداز روی زبانش مزمزه می کند و فقط در این اندیشه است که این همه اعلامیه روی در و دیوار بیمارستان ها ، این همه اعلامیه ی فروش پاره ای از تن ، فقط از همین واژه نشات می گیرد.

3- بچه هایم لیاقتش را دارند
بالاخره روز دیدار نزدیک با اینان که می خواهند تکه گوشتی سرنوشت ساز از تنشان را ببرند و بفروشند فرا می رسد ، توی این هوا که سوز سرما تا اعماق استخوان آدم نفوذ می کند فقط در این فکری که بخاری آبی سوزی بیابی و دستانت را با خیال راحت روی آن گرم کنی.
برای رسیدن به خانه زن کلیه فروش باید به جنوبی ترین نقطه شهر رفت یعنی محله شیخ علی چوپان ، پس از آنکه از اتوبوس پیاده می شوم ، باید کمی هم پیاده روی کنم ، در این مسیر همین بوی جوی ها لجن گرفته و کثافت های گوسپندان است که می پاشد توی هوا ، اشکالی ندارد تا دقیقه ای دیگر جایی مهمانیم و فنجانی چای در اتاقی گرم انتظارمان را می کشد.
این درب همان خانه است دری زنگ زده که پیداست از بیش از 30 سال پیش مسئولیت حفظ امنیت این خانه را بر عهده گرفته ، وارد که می شوی گویا وارد دخمه ای شده ای اینجا که نامش را باید آلونک گذاشت تا خانه مانند دخمه ای است ، این اتاقک کوچک از سطح کوچه 5-4 پله پایین تر است و تنها به وسیله چراغی نفتی گرم می شود کتری کوچکی روی چراغ نفتی می جوشد و پیرزنی در جوار آن از ترس سرما پناه گرفته.
زن پیدایش می شود ، با سینی چای می آید به استکانها باید با اکراه نگریست.از سخنانش مهربانی می ترواد ؛زیاد طول نمی کشد تا سفره دلش را باز کند:« مشکلات مالی زیادی دارم ، بچه هایم با هوشند خیلی باهوشند می خواهم درسشان را ادامه دهند شوهرم به آنها بهایی نمی دهد ، بی اعتناست ...»
در حیاط خانه باز می شود و پسری 16-15 ساله وارد می شود مادرش را « ننه» صدا میزند و رشته ی کلام مادر را می درد ، پسر با این کار مادر مخالف است ، با این پوشش خلافی اش دلی از شیشه دارد آخر نمی خواهد مادر به خاطر او خودش را ناقص کند شیشه چشمانش نم می شود دیگر دل ماندن ندارد ، از خانه می زند بیرون...
مادر می خواهد برای دختر کوچکش رایانه بخرد و برای پسرش خانه ، از همه اینها گذشته دیگر صاحبخانه هم بالای سرشان نیست که مدام مامور بیاورد و از آنها بخواهد که هر چه زود تر خانه را تخلیه کنند.
زیر لب می گوید:« بچه هایم لیاقتش را دارند.»
- مادر! چه طور می خواهید با 4 میلیون و نیم خانه بخرید؟
در درونش بلوایی به پا می شود این را از چهره اش می شود خواند.آخر مادر شنیده بوده چهل میلیون کلیه اش را می خرند.« نه نمی فروشم ، این قیمت نمی فروشم.» این آخرین جمله ای است که ادا می کند.

4- دو روز پس از عمل هم بمیرم مهم نیست
عجب! همانهایی که قرار دیدار گذاشته اند از هم دور نیستند این یکی در محله شیخ علی چوپان سکنا دارد و آن یکی در دهپیاله ، پیاده هم می شود رفت.
سعید بدهکار است ، 11 میلیون بدهکار است هرجور که شده باید قرضش را ادا کند حالا هم مقداری دانه کفتر ریخته توی یک نایلون و آورده روی پشت بام خانه برای کفترهایش بپاشد و با این پرندگان زبان بسته درد دل کند.
هر چه قدر کلیه را بخرند می فروشد باید بدهی اش را صاف کند ، مقداری پول از این و آن قرض کرد تا کاری با آن راه بیاندازد ، ازدواج کند و سر و سامان گیرد اما بخت یارش نبود ، ورشکست شد:
- چه کاره بودی؟
- کارم گفتنی نیست.
- نزول؟
- نه خدا نکند.
22 میلیون بدهکار بوده نیمی از آن را برگردانده حالا در تلاش برگردان بقیه بدهی اش است ، انجمن حمایت از بیماران کلیوی هم رفته اما با 4 میلیون و نیمی که انجمن تایین کرده کارش راه نمی افتد با 8 میلیون 80 درصد بدهی اش پاس می شود.
سعید روزی از کنار بیمارستان نمازی گذر می کرده که چشمش به اعلامیه های روی در و دیوار افتاده و چه راهی هم یافته ...
مشتی گندم برای کفترهایش می پاشد و آه کشان می گوید:« دو روز پس از عمل هم بمیرم مهم نیست ، این اهمیت دارد که بدهی ام را صاف کنم.»
آخر سر هم می گوید:« دعا کن مشتری پیدا کنم این لطفی است که در حقم می توانی بکنی ...»
عجب روزگاریست چه بسا همین الان یکی دارد خودش را به دست تیغ برنده جراحی می سپارد ، و کسی هم شاید روی دیوار بیمارستانی دیگر اعلامیه ای می چسباند.

مشکلات مالی مردم را به فکر فروش کلیه هایشان انداخته است


گزارش از شیراز - روی در و دیوار بیمارستان های سعدی و نمازی شیراز پر است از کاغذ هایی که فروش پاره ای از تن آدم ها را فریاد می زند.

فروش دارایی که قرار است سلامتی یا مرگ کسی را رقم زند ، دارایی که به ازای پول ، فروشنده را زیر تیغ جراحی می برد؛ تیغ فروش عضوی از تن ، روی این تابلوها و دیوار ها پر است از آگهی فروش کلیه ...
تکه کاغذ ها هرکدام نام و نشانی دارد ، رویشان نوشته« فروش کلیه گروه خونی ... شماره تماس ...»
آنچه در روی پرده سینما می بینیم حکایت زنی که می خواهد برای پول کلیه اش را بفروشد یا مردی که به خاطر اعتیادش قصد رفتن زیر تیغ جراحی را دارد یک لحظه روی این کاغذ های سفید رنگ به نمایش در می آید ، انگار جلو تلویزیون نشسته ای یا اینکه در سالن سینما هستی...

2- تماس
شماره ها را در دفترچه کوچکم یادداشت می کنم تا با آنان ، با فروشندگان صحبت کنم ، تلفنی قرار هایمان را تنظیم می کنیم و دو نفر از آنها اجازه می دهند که همدیگر را از نزدیک ببینیم.
اما چند تنشان اهل شیراز نیستند ، مهدی اهل مرودشت 37 سال دارد و به خاطر بیکاری به فکر فروختن عضوی از بدنش افتاده ، صدایش از پشت تلفن به گرفتگی صدای معتادان می ماند خودش نیز این حدس را تصدیق می کند« تفریحی (مخدر) مصرف می کنم.»
مهدی می خواهد بخشی از پولی که به وسیله فروش کلیه اش به دست می آورد را برای خرج و خورد و خوراک بردارد و با بخشی دیگر از آن یک پیکان بار مدل سال 80-79 بخرد و برای امرار معاش بارکشی کند.
او آخرین قیمتی که حاضر است تکه جانش را با آن عوض کند 15 میلیون بیان می کند و از خطراتی هم که ممکن است پس از عمل او را تهدید کند هراسی ندارد ؛ می گوید:« موردی ندارد پول مهم تر است.»
علی نیز فروختن کلیه اش را تنها راه نجات از بحران مالی که با آن درگیر است عنوان می کند ، علی 24 ساله با لهجه ای اردکانی کلیه اش را « هر چه بیشتر بهتر» قیمت می گذارد و می افزاید:« پاره ی تنم را که بفروشم ضرر می کنم ، حالا چه بهتر که نه به گیرنده فشار مالی وارد شود و نه ما بیشتر از نقص عضو ضرر کنیم.»
علی شنیده بوده که کلیه اش را 15 میلیون می خرند اما کسی کلیه را به این قیمت نخریده ، حتا تا 9 میلیون هم مشتری پیدا کرده اما نفروخته و از این بابت پشیمان است.
او به خطراتی که ممکن است پس از فروش کلیه تهدیدش کند خیلی فکر کرده ، شب های متوالی سیگاری آتش زده کنج حیاط خانه نشسته و به اینکه پس از عمل چه بر سرش خواهد آمد اندیشیده اما جز این کار برای رفع بدهکاری راه دیگری پیدا نکرده که نکرده ؛ می گوید:« این که پس از عمل چه اتفاقی افتد دیگر با خداست ، الان بخواهد ببرد می برد ، هر زمان دیگر هم بخواهد این کار را بکند برایش از آب خوردنی راحت تر است.»
« فقر، فقر، فقر» این واژه را با سوز و گداز روی زبانش مزمزه می کند و فقط در این اندیشه است که این همه اعلامیه روی در و دیوار بیمارستان ها ، این همه اعلامیه ی فروش پاره ای از تن ، فقط از همین واژه نشات می گیرد.

3- بچه هایم لیاقتش را دارند
بالاخره روز دیدار نزدیک با اینان که می خواهند تکه گوشتی سرنوشت ساز از تنشان را ببرند و بفروشند فرا می رسد ، توی این هوا که سوز سرما تا اعماق استخوان آدم نفوذ می کند فقط در این فکری که بخاری آبی سوزی بیابی و دستانت را با خیال راحت روی آن گرم کنی.
برای رسیدن به خانه زن کلیه فروش باید به جنوبی ترین نقطه شهر رفت یعنی محله شیخ علی چوپان ، پس از آنکه از اتوبوس پیاده می شوم ، باید کمی هم پیاده روی کنم ، در این مسیر همین بوی جوی ها لجن گرفته و کثافت های گوسپندان است که می پاشد توی هوا ، اشکالی ندارد تا دقیقه ای دیگر جایی مهمانیم و فنجانی چای در اتاقی گرم انتظارمان را می کشد.
این درب همان خانه است دری زنگ زده که پیداست از بیش از 30 سال پیش مسئولیت حفظ امنیت این خانه را بر عهده گرفته ، وارد که می شوی گویا وارد دخمه ای شده ای اینجا که نامش را باید آلونک گذاشت تا خانه مانند دخمه ای است ، این اتاقک کوچک از سطح کوچه 5-4 پله پایین تر است و تنها به وسیله چراغی نفتی گرم می شود کتری کوچکی روی چراغ نفتی می جوشد و پیرزنی در جوار آن از ترس سرما پناه گرفته.
زن پیدایش می شود ، با سینی چای می آید به استکانها باید با اکراه نگریست.از سخنانش مهربانی می ترواد ؛زیاد طول نمی کشد تا سفره دلش را باز کند:« مشکلات مالی زیادی دارم ، بچه هایم با هوشند خیلی باهوشند می خواهم درسشان را ادامه دهند شوهرم به آنها بهایی نمی دهد ، بی اعتناست ...»
در حیاط خانه باز می شود و پسری 16-15 ساله وارد می شود مادرش را « ننه» صدا میزند و رشته ی کلام مادر را می درد ، پسر با این کار مادر مخالف است ، با این پوشش خلافی اش دلی از شیشه دارد آخر نمی خواهد مادر به خاطر او خودش را ناقص کند شیشه چشمانش نم می شود دیگر دل ماندن ندارد ، از خانه می زند بیرون...
مادر می خواهد برای دختر کوچکش رایانه بخرد و برای پسرش خانه ، از همه اینها گذشته دیگر صاحبخانه هم بالای سرشان نیست که مدام مامور بیاورد و از آنها بخواهد که هر چه زود تر خانه را تخلیه کنند.
زیر لب می گوید:« بچه هایم لیاقتش را دارند.»
- مادر! چه طور می خواهید با 4 میلیون و نیم خانه بخرید؟
در درونش بلوایی به پا می شود این را از چهره اش می شود خواند.آخر مادر شنیده بوده چهل میلیون کلیه اش را می خرند.« نه نمی فروشم ، این قیمت نمی فروشم.» این آخرین جمله ای است که ادا می کند.

4- دو روز پس از عمل هم بمیرم مهم نیست
عجب! همانهایی که قرار دیدار گذاشته اند از هم دور نیستند این یکی در محله شیخ علی چوپان سکنا دارد و آن یکی در دهپیاله ، پیاده هم می شود رفت.
سعید بدهکار است ، 11 میلیون بدهکار است هرجور که شده باید قرضش را ادا کند حالا هم مقداری دانه کفتر ریخته توی یک نایلون و آورده روی پشت بام خانه برای کفترهایش بپاشد و با این پرندگان زبان بسته درد دل کند.
هر چه قدر کلیه را بخرند می فروشد باید بدهی اش را صاف کند ، مقداری پول از این و آن قرض کرد تا کاری با آن راه بیاندازد ، ازدواج کند و سر و سامان گیرد اما بخت یارش نبود ، ورشکست شد:
- چه کاره بودی؟
- کارم گفتنی نیست.
- نزول؟
- نه خدا نکند.
22 میلیون بدهکار بوده نیمی از آن را برگردانده حالا در تلاش برگردان بقیه بدهی اش است ، انجمن حمایت از بیماران کلیوی هم رفته اما با 4 میلیون و نیمی که انجمن تایین کرده کارش راه نمی افتد با 8 میلیون 80 درصد بدهی اش پاس می شود.
سعید روزی از کنار بیمارستان نمازی گذر می کرده که چشمش به اعلامیه های روی در و دیوار افتاده و چه راهی هم یافته ...
مشتی گندم برای کفترهایش می پاشد و آه کشان می گوید:« دو روز پس از عمل هم بمیرم مهم نیست ، این اهمیت دارد که بدهی ام را صاف کنم.»
آخر سر هم می گوید:« دعا کن مشتری پیدا کنم این لطفی است که در حقم می توانی بکنی ...»
عجب روزگاریست چه بسا همین الان یکی دارد خودش را به دست تیغ برنده جراحی می سپارد ، و کسی هم شاید روی دیوار بیمارستانی دیگر اعلامیه ای می چسباند.

مشکلات مالی مردم را به فکر فروش کلیه هایشان انداخته است


گزارش از شیراز - روی در و دیوار بیمارستان های سعدی و نمازی شیراز پر است از کاغذ هایی که فروش پاره ای از تن آدم ها را فریاد می زند.

فروش دارایی که قرار است سلامتی یا مرگ کسی را رقم زند ، دارایی که به ازای پول ، فروشنده را زیر تیغ جراحی می برد؛ تیغ فروش عضوی از تن ، روی این تابلوها و دیوار ها پر است از آگهی فروش کلیه ...
تکه کاغذ ها هرکدام نام و نشانی دارد ، رویشان نوشته« فروش کلیه گروه خونی ... شماره تماس ...»
آنچه در روی پرده سینما می بینیم حکایت زنی که می خواهد برای پول کلیه اش را بفروشد یا مردی که به خاطر اعتیادش قصد رفتن زیر تیغ جراحی را دارد یک لحظه روی این کاغذ های سفید رنگ به نمایش در می آید ، انگار جلو تلویزیون نشسته ای یا اینکه در سالن سینما هستی...

2- تماس
شماره ها را در دفترچه کوچکم یادداشت می کنم تا با آنان ، با فروشندگان صحبت کنم ، تلفنی قرار هایمان را تنظیم می کنیم و دو نفر از آنها اجازه می دهند که همدیگر را از نزدیک ببینیم.
اما چند تنشان اهل شیراز نیستند ، مهدی اهل مرودشت 37 سال دارد و به خاطر بیکاری به فکر فروختن عضوی از بدنش افتاده ، صدایش از پشت تلفن به گرفتگی صدای معتادان می ماند خودش نیز این حدس را تصدیق می کند« تفریحی (مخدر) مصرف می کنم.»
مهدی می خواهد بخشی از پولی که به وسیله فروش کلیه اش به دست می آورد را برای خرج و خورد و خوراک بردارد و با بخشی دیگر از آن یک پیکان بار مدل سال 80-79 بخرد و برای امرار معاش بارکشی کند.
او آخرین قیمتی که حاضر است تکه جانش را با آن عوض کند 15 میلیون بیان می کند و از خطراتی هم که ممکن است پس از عمل او را تهدید کند هراسی ندارد ؛ می گوید:« موردی ندارد پول مهم تر است.»
علی نیز فروختن کلیه اش را تنها راه نجات از بحران مالی که با آن درگیر است عنوان می کند ، علی 24 ساله با لهجه ای اردکانی کلیه اش را « هر چه بیشتر بهتر» قیمت می گذارد و می افزاید:« پاره ی تنم را که بفروشم ضرر می کنم ، حالا چه بهتر که نه به گیرنده فشار مالی وارد شود و نه ما بیشتر از نقص عضو ضرر کنیم.»
علی شنیده بوده که کلیه اش را 15 میلیون می خرند اما کسی کلیه را به این قیمت نخریده ، حتا تا 9 میلیون هم مشتری پیدا کرده اما نفروخته و از این بابت پشیمان است.
او به خطراتی که ممکن است پس از فروش کلیه تهدیدش کند خیلی فکر کرده ، شب های متوالی سیگاری آتش زده کنج حیاط خانه نشسته و به اینکه پس از عمل چه بر سرش خواهد آمد اندیشیده اما جز این کار برای رفع بدهکاری راه دیگری پیدا نکرده که نکرده ؛ می گوید:« این که پس از عمل چه اتفاقی افتد دیگر با خداست ، الان بخواهد ببرد می برد ، هر زمان دیگر هم بخواهد این کار را بکند برایش از آب خوردنی راحت تر است.»
« فقر، فقر، فقر» این واژه را با سوز و گداز روی زبانش مزمزه می کند و فقط در این اندیشه است که این همه اعلامیه روی در و دیوار بیمارستان ها ، این همه اعلامیه ی فروش پاره ای از تن ، فقط از همین واژه نشات می گیرد.

3- بچه هایم لیاقتش را دارند
بالاخره روز دیدار نزدیک با اینان که می خواهند تکه گوشتی سرنوشت ساز از تنشان را ببرند و بفروشند فرا می رسد ، توی این هوا که سوز سرما تا اعماق استخوان آدم نفوذ می کند فقط در این فکری که بخاری آبی سوزی بیابی و دستانت را با خیال راحت روی آن گرم کنی.
برای رسیدن به خانه زن کلیه فروش باید به جنوبی ترین نقطه شهر رفت یعنی محله شیخ علی چوپان ، پس از آنکه از اتوبوس پیاده می شوم ، باید کمی هم پیاده روی کنم ، در این مسیر همین بوی جوی ها لجن گرفته و کثافت های گوسپندان است که می پاشد توی هوا ، اشکالی ندارد تا دقیقه ای دیگر جایی مهمانیم و فنجانی چای در اتاقی گرم انتظارمان را می کشد.
این درب همان خانه است دری زنگ زده که پیداست از بیش از 30 سال پیش مسئولیت حفظ امنیت این خانه را بر عهده گرفته ، وارد که می شوی گویا وارد دخمه ای شده ای اینجا که نامش را باید آلونک گذاشت تا خانه مانند دخمه ای است ، این اتاقک کوچک از سطح کوچه 5-4 پله پایین تر است و تنها به وسیله چراغی نفتی گرم می شود کتری کوچکی روی چراغ نفتی می جوشد و پیرزنی در جوار آن از ترس سرما پناه گرفته.
زن پیدایش می شود ، با سینی چای می آید به استکانها باید با اکراه نگریست.از سخنانش مهربانی می ترواد ؛زیاد طول نمی کشد تا سفره دلش را باز کند:« مشکلات مالی زیادی دارم ، بچه هایم با هوشند خیلی باهوشند می خواهم درسشان را ادامه دهند شوهرم به آنها بهایی نمی دهد ، بی اعتناست ...»
در حیاط خانه باز می شود و پسری 16-15 ساله وارد می شود مادرش را « ننه» صدا میزند و رشته ی کلام مادر را می درد ، پسر با این کار مادر مخالف است ، با این پوشش خلافی اش دلی از شیشه دارد آخر نمی خواهد مادر به خاطر او خودش را ناقص کند شیشه چشمانش نم می شود دیگر دل ماندن ندارد ، از خانه می زند بیرون...
مادر می خواهد برای دختر کوچکش رایانه بخرد و برای پسرش خانه ، از همه اینها گذشته دیگر صاحبخانه هم بالای سرشان نیست که مدام مامور بیاورد و از آنها بخواهد که هر چه زود تر خانه را تخلیه کنند.
زیر لب می گوید:« بچه هایم لیاقتش را دارند.»
- مادر! چه طور می خواهید با 4 میلیون و نیم خانه بخرید؟
در درونش بلوایی به پا می شود این را از چهره اش می شود خواند.آخر مادر شنیده بوده چهل میلیون کلیه اش را می خرند.« نه نمی فروشم ، این قیمت نمی فروشم.» این آخرین جمله ای است که ادا می کند.

4- دو روز پس از عمل هم بمیرم مهم نیست
عجب! همانهایی که قرار دیدار گذاشته اند از هم دور نیستند این یکی در محله شیخ علی چوپان سکنا دارد و آن یکی در دهپیاله ، پیاده هم می شود رفت.
سعید بدهکار است ، 11 میلیون بدهکار است هرجور که شده باید قرضش را ادا کند حالا هم مقداری دانه کفتر ریخته توی یک نایلون و آورده روی پشت بام خانه برای کفترهایش بپاشد و با این پرندگان زبان بسته درد دل کند.
هر چه قدر کلیه را بخرند می فروشد باید بدهی اش را صاف کند ، مقداری پول از این و آن قرض کرد تا کاری با آن راه بیاندازد ، ازدواج کند و سر و سامان گیرد اما بخت یارش نبود ، ورشکست شد:
- چه کاره بودی؟
- کارم گفتنی نیست.
- نزول؟
- نه خدا نکند.
22 میلیون بدهکار بوده نیمی از آن را برگردانده حالا در تلاش برگردان بقیه بدهی اش است ، انجمن حمایت از بیماران کلیوی هم رفته اما با 4 میلیون و نیمی که انجمن تایین کرده کارش راه نمی افتد با 8 میلیون 80 درصد بدهی اش پاس می شود.
سعید روزی از کنار بیمارستان نمازی گذر می کرده که چشمش به اعلامیه های روی در و دیوار افتاده و چه راهی هم یافته ...
مشتی گندم برای کفترهایش می پاشد و آه کشان می گوید:« دو روز پس از عمل هم بمیرم مهم نیست ، این اهمیت دارد که بدهی ام را صاف کنم.»
آخر سر هم می گوید:« دعا کن مشتری پیدا کنم این لطفی است که در حقم می توانی بکنی ...»
عجب روزگاریست چه بسا همین الان یکی دارد خودش را به دست تیغ برنده جراحی می سپارد ، و کسی هم شاید روی دیوار بیمارستانی دیگر اعلامیه ای می چسباند.

اعتراض محمود عباس به جمهوری اسلامی


اعتراض محمود عباس به جمهوری اسلامی
رادیو آلمان: محمود عباس از جمهوری اسلامی انتقاد کرد که از گروه اسلامی حماس حمایت می‌کند. رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی که از برزیل دیدن می‌کند، به خبرنگاران گفت که رژیم ایران با حمایت از گروه حماس عملا در روند صلح خاورمیانه نقشی منفی ایفا می‌کند. محمود عباس تأکید کرد که در انتخابات سال آینده، خود را برای ریاست تشکیلات خودگردان نامزد نخواهد کرد.

اعتراض محمود عباس به جمهوری اسلامی


اعتراض محمود عباس به جمهوری اسلامی
رادیو آلمان: محمود عباس از جمهوری اسلامی انتقاد کرد که از گروه اسلامی حماس حمایت می‌کند. رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی که از برزیل دیدن می‌کند، به خبرنگاران گفت که رژیم ایران با حمایت از گروه حماس عملا در روند صلح خاورمیانه نقشی منفی ایفا می‌کند. محمود عباس تأکید کرد که در انتخابات سال آینده، خود را برای ریاست تشکیلات خودگردان نامزد نخواهد کرد.

اعتراض محمود عباس به جمهوری اسلامی


اعتراض محمود عباس به جمهوری اسلامی
رادیو آلمان: محمود عباس از جمهوری اسلامی انتقاد کرد که از گروه اسلامی حماس حمایت می‌کند. رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی که از برزیل دیدن می‌کند، به خبرنگاران گفت که رژیم ایران با حمایت از گروه حماس عملا در روند صلح خاورمیانه نقشی منفی ایفا می‌کند. محمود عباس تأکید کرد که در انتخابات سال آینده، خود را برای ریاست تشکیلات خودگردان نامزد نخواهد کرد.

اعتراض محمود عباس به جمهوری اسلامی


اعتراض محمود عباس به جمهوری اسلامی
رادیو آلمان: محمود عباس از جمهوری اسلامی انتقاد کرد که از گروه اسلامی حماس حمایت می‌کند. رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی که از برزیل دیدن می‌کند، به خبرنگاران گفت که رژیم ایران با حمایت از گروه حماس عملا در روند صلح خاورمیانه نقشی منفی ایفا می‌کند. محمود عباس تأکید کرد که در انتخابات سال آینده، خود را برای ریاست تشکیلات خودگردان نامزد نخواهد کرد.

گلباران مزار شهدای سبز





گلباران مزار شهدای سبز





گلباران مزار شهدای سبز





گلباران مزار شهدای سبز





لغو ناگهاني كليه ملاقات هاي بند 209 زندان اوین


کمیته ی گزارشگران حقوق بشر - به گفته خانواده هاي زندانيان سياسي حاضر در بند 209 زندان اوين، زندانيان سياسي در تماسهاي جداگانهاي در روزهاي گذشته، اعلام كردند كه كليه ملاقاتهايشان در روز يكشنبه لغو شده است.

ملاقات با زندانيان بند 209 در هفتههاي گذشته، در روزهاي يكشنبه صورت ميگيرد و لغو اين ملاقاتها نگراني زيادي را در ميان خانوادههاي زندانيان سياسي بوجود آورده است. لغو ملاقاتهاي اين هفته درحالي صورت ميگيرد كه بسياري از زندانيان؛ پس از پشت سرگذاشتن دوران بازجويي خود از حق ملاقات با خانوادههايشان برخوردار بودهاند. زندانيان سياسي هيچگونه دليلي را براي لغو ملاقاتهايشان اعلام نكردهاند.

خانواده هاي زندانيان سياسي ميگويند:" نگران آنيم كه وقايع دهه 60 بار ديگر در زندانها تكرار شود، چرا كه در آن سال نيز ناگهان كليه ملاقاتهاي زندانيان سياسي قطع شد و پس از آن موج اعدامها در زندان اوين آغاز گشت."

لغو ناگهاني كليه ملاقات هاي بند 209 زندان اوین


کمیته ی گزارشگران حقوق بشر - به گفته خانواده هاي زندانيان سياسي حاضر در بند 209 زندان اوين، زندانيان سياسي در تماسهاي جداگانهاي در روزهاي گذشته، اعلام كردند كه كليه ملاقاتهايشان در روز يكشنبه لغو شده است.

ملاقات با زندانيان بند 209 در هفتههاي گذشته، در روزهاي يكشنبه صورت ميگيرد و لغو اين ملاقاتها نگراني زيادي را در ميان خانوادههاي زندانيان سياسي بوجود آورده است. لغو ملاقاتهاي اين هفته درحالي صورت ميگيرد كه بسياري از زندانيان؛ پس از پشت سرگذاشتن دوران بازجويي خود از حق ملاقات با خانوادههايشان برخوردار بودهاند. زندانيان سياسي هيچگونه دليلي را براي لغو ملاقاتهايشان اعلام نكردهاند.

خانواده هاي زندانيان سياسي ميگويند:" نگران آنيم كه وقايع دهه 60 بار ديگر در زندانها تكرار شود، چرا كه در آن سال نيز ناگهان كليه ملاقاتهاي زندانيان سياسي قطع شد و پس از آن موج اعدامها در زندان اوين آغاز گشت."

لغو ناگهاني كليه ملاقات هاي بند 209 زندان اوین


کمیته ی گزارشگران حقوق بشر - به گفته خانواده هاي زندانيان سياسي حاضر در بند 209 زندان اوين، زندانيان سياسي در تماسهاي جداگانهاي در روزهاي گذشته، اعلام كردند كه كليه ملاقاتهايشان در روز يكشنبه لغو شده است.

ملاقات با زندانيان بند 209 در هفتههاي گذشته، در روزهاي يكشنبه صورت ميگيرد و لغو اين ملاقاتها نگراني زيادي را در ميان خانوادههاي زندانيان سياسي بوجود آورده است. لغو ملاقاتهاي اين هفته درحالي صورت ميگيرد كه بسياري از زندانيان؛ پس از پشت سرگذاشتن دوران بازجويي خود از حق ملاقات با خانوادههايشان برخوردار بودهاند. زندانيان سياسي هيچگونه دليلي را براي لغو ملاقاتهايشان اعلام نكردهاند.

خانواده هاي زندانيان سياسي ميگويند:" نگران آنيم كه وقايع دهه 60 بار ديگر در زندانها تكرار شود، چرا كه در آن سال نيز ناگهان كليه ملاقاتهاي زندانيان سياسي قطع شد و پس از آن موج اعدامها در زندان اوين آغاز گشت."

لغو ناگهاني كليه ملاقات هاي بند 209 زندان اوین


کمیته ی گزارشگران حقوق بشر - به گفته خانواده هاي زندانيان سياسي حاضر در بند 209 زندان اوين، زندانيان سياسي در تماسهاي جداگانهاي در روزهاي گذشته، اعلام كردند كه كليه ملاقاتهايشان در روز يكشنبه لغو شده است.

ملاقات با زندانيان بند 209 در هفتههاي گذشته، در روزهاي يكشنبه صورت ميگيرد و لغو اين ملاقاتها نگراني زيادي را در ميان خانوادههاي زندانيان سياسي بوجود آورده است. لغو ملاقاتهاي اين هفته درحالي صورت ميگيرد كه بسياري از زندانيان؛ پس از پشت سرگذاشتن دوران بازجويي خود از حق ملاقات با خانوادههايشان برخوردار بودهاند. زندانيان سياسي هيچگونه دليلي را براي لغو ملاقاتهايشان اعلام نكردهاند.

خانواده هاي زندانيان سياسي ميگويند:" نگران آنيم كه وقايع دهه 60 بار ديگر در زندانها تكرار شود، چرا كه در آن سال نيز ناگهان كليه ملاقاتهاي زندانيان سياسي قطع شد و پس از آن موج اعدامها در زندان اوين آغاز گشت."

دولت کودتا در آستانه 16 آذر و تر س از حضور میلیونی مردم در روز دانشجو اقدام به دستگیری فعالین دانشجویی زده است

دولت کودتا در آستانه 16 آذر و تر س از حضور میلیونی مردم در روز دانشجو اقدام به دستگیری فعالین دانشجویی زده است

دولت کودتا در آستانه 16 آذر و تر س از حضور میلیونی مردم در روز دانشجو اقدام به دستگیری فعالین دانشجویی زده است

دولت کودتا در آستانه 16 آذر و تر س از حضور میلیونی مردم در روز دانشجو اقدام به دستگیری فعالین دانشجویی زده است

اسکار اینترنت، برای معترضان ایرانی


سازمان «وبی اواردز» (Webby Awards)، استفاده از خدمات توییتر توسط معترضان ایرانی را به عنوان یکی از لحظات تاریخی سال ۲۰۰۹ اینترنت معرفی کرد.

این سازمان، ۱۰ لحظه تاریخی اینترنتی در دهه اخیر را اعلام کرده است که یکی از آنها استفاده معترضان ایرانی از توییتر است.

وبی اواردز، جوایزی هستند که از سال ۱۹۹۶ هر ساله توسط «فرهنگستان بینالمللی هنرها و علوم دیجیتال» اعطاء میشود. این جوایز را «اسکار اینترنت» نیز نامیدهاند.

چهاردهمین جایزه وبی اواردز در ماه آوریل ۲۰۱۰ در ۱۰۰ مقوله اهدا میشود.

لحظات تاریخی سالهای دهه اخیر که از سوی این سازمان معرفی شدهاند، عبارتند از:

گسترش فهرست شبکه ارتباطی کریگ به بیرون از شهر سانفرانسیسکو (۲۰۰۰)، آغاز بهکار بخش تبلیغاتی گوگل (گوگل ادووردز (۲۰۰۰)، آغاز بهکار دانشنامه ویکیپدیا (۲۰۰۱)، تعطیل شدن تارنمای نپستر؛ سایت دریافت رایگان موسیقی (۲۰۰۱)، گوگل آیپیاو ؛آزادسازی سهام گوگل برای عموم (۲۰۰۴)، انقلاب ویدئویی برخط (۲۰۰۶)، دسترسی غیر دانشجویان به فیسبوک و آغاز بهکار توییتر (۲۰۰۶)، به بازار آمدن تلفنهای چندرسانهای همراه آیفون (۲۰۰۷)، مبارزات انتخاباتی ایالات متحده (۲۰۰۸) و اعتراضات انتخاباتی ایران (۲۰۰۹).

در بخش اعتراضات انتخاباتی ایران در بیانیه وبی اواردز به عنوان توضیح آمده است:

«هنگامی که انتخابات سال ۲۰۰۹ ریاستجمهوری در ایران، نتایج مشکوک به بار آورد، مخالفان به سراغ توییترها رفتند و بدینوسیله، انقلاب توییتر زاده شد. توییتر بهواقع چنان برای سازماندهی تظاهراتها حیاتی شد که وزارت خارجه ایالات متحده از این شرکت خواست تا وقفه برنامهریزی خود برای نگهداری سایت را به تعویق بیندازد. این اعتراضات همچنین مزیت توییتر به عنوان یک وسیله اعتراضی کلیدی را نشان داد: از آنجا که بیشتر کاربران از طریق یک تارنمای مرکزی به آن وارد نمیشوند، سانسور آن تقریباً محال است.»

توییتر (Twitter) یک شبکه گسترده و محبوب ارتباط اینترنتی است. این شبکه همراه با شبکه اجتماعی اینترنتی فیسبوک به مهمترین وسایل ارتباط جمعی در ایران به ویژه در میان جوانان تبدیل شده و نقش اطلاعرسانی مهمی در انتخابات اخیر و ناآرامیهای متعاقب آن داشته است.

بنا بر اعلام سازمان وبی اواردز، این ۱۰ لحظه اینترنتی نشان میدهند که اینترنت، باعث دور زدن نظامهای قدیمی شده و قدرت بیشتری به توده مردم داده است. دیوید-میچل دیویس، مدیر وبی اواردز میگوید: «اینترنت، قصه اصلی دهه ماست، زیرا محرکی برای تغییر شد. نه تنها تغییر در زندگی روزمره، بلکه در همهچیز از تجارت گرفته تا ارتباطات، سیاست و فرهنگ پاپ.»

29 آبان 1388

اسکار اینترنت، برای معترضان ایرانی


سازمان «وبی اواردز» (Webby Awards)، استفاده از خدمات توییتر توسط معترضان ایرانی را به عنوان یکی از لحظات تاریخی سال ۲۰۰۹ اینترنت معرفی کرد.

این سازمان، ۱۰ لحظه تاریخی اینترنتی در دهه اخیر را اعلام کرده است که یکی از آنها استفاده معترضان ایرانی از توییتر است.

وبی اواردز، جوایزی هستند که از سال ۱۹۹۶ هر ساله توسط «فرهنگستان بینالمللی هنرها و علوم دیجیتال» اعطاء میشود. این جوایز را «اسکار اینترنت» نیز نامیدهاند.

چهاردهمین جایزه وبی اواردز در ماه آوریل ۲۰۱۰ در ۱۰۰ مقوله اهدا میشود.

لحظات تاریخی سالهای دهه اخیر که از سوی این سازمان معرفی شدهاند، عبارتند از:

گسترش فهرست شبکه ارتباطی کریگ به بیرون از شهر سانفرانسیسکو (۲۰۰۰)، آغاز بهکار بخش تبلیغاتی گوگل (گوگل ادووردز (۲۰۰۰)، آغاز بهکار دانشنامه ویکیپدیا (۲۰۰۱)، تعطیل شدن تارنمای نپستر؛ سایت دریافت رایگان موسیقی (۲۰۰۱)، گوگل آیپیاو ؛آزادسازی سهام گوگل برای عموم (۲۰۰۴)، انقلاب ویدئویی برخط (۲۰۰۶)، دسترسی غیر دانشجویان به فیسبوک و آغاز بهکار توییتر (۲۰۰۶)، به بازار آمدن تلفنهای چندرسانهای همراه آیفون (۲۰۰۷)، مبارزات انتخاباتی ایالات متحده (۲۰۰۸) و اعتراضات انتخاباتی ایران (۲۰۰۹).

در بخش اعتراضات انتخاباتی ایران در بیانیه وبی اواردز به عنوان توضیح آمده است:

«هنگامی که انتخابات سال ۲۰۰۹ ریاستجمهوری در ایران، نتایج مشکوک به بار آورد، مخالفان به سراغ توییترها رفتند و بدینوسیله، انقلاب توییتر زاده شد. توییتر بهواقع چنان برای سازماندهی تظاهراتها حیاتی شد که وزارت خارجه ایالات متحده از این شرکت خواست تا وقفه برنامهریزی خود برای نگهداری سایت را به تعویق بیندازد. این اعتراضات همچنین مزیت توییتر به عنوان یک وسیله اعتراضی کلیدی را نشان داد: از آنجا که بیشتر کاربران از طریق یک تارنمای مرکزی به آن وارد نمیشوند، سانسور آن تقریباً محال است.»

توییتر (Twitter) یک شبکه گسترده و محبوب ارتباط اینترنتی است. این شبکه همراه با شبکه اجتماعی اینترنتی فیسبوک به مهمترین وسایل ارتباط جمعی در ایران به ویژه در میان جوانان تبدیل شده و نقش اطلاعرسانی مهمی در انتخابات اخیر و ناآرامیهای متعاقب آن داشته است.

بنا بر اعلام سازمان وبی اواردز، این ۱۰ لحظه اینترنتی نشان میدهند که اینترنت، باعث دور زدن نظامهای قدیمی شده و قدرت بیشتری به توده مردم داده است. دیوید-میچل دیویس، مدیر وبی اواردز میگوید: «اینترنت، قصه اصلی دهه ماست، زیرا محرکی برای تغییر شد. نه تنها تغییر در زندگی روزمره، بلکه در همهچیز از تجارت گرفته تا ارتباطات، سیاست و فرهنگ پاپ.»

29 آبان 1388

اسکار اینترنت، برای معترضان ایرانی


سازمان «وبی اواردز» (Webby Awards)، استفاده از خدمات توییتر توسط معترضان ایرانی را به عنوان یکی از لحظات تاریخی سال ۲۰۰۹ اینترنت معرفی کرد.

این سازمان، ۱۰ لحظه تاریخی اینترنتی در دهه اخیر را اعلام کرده است که یکی از آنها استفاده معترضان ایرانی از توییتر است.

وبی اواردز، جوایزی هستند که از سال ۱۹۹۶ هر ساله توسط «فرهنگستان بینالمللی هنرها و علوم دیجیتال» اعطاء میشود. این جوایز را «اسکار اینترنت» نیز نامیدهاند.

چهاردهمین جایزه وبی اواردز در ماه آوریل ۲۰۱۰ در ۱۰۰ مقوله اهدا میشود.

لحظات تاریخی سالهای دهه اخیر که از سوی این سازمان معرفی شدهاند، عبارتند از:

گسترش فهرست شبکه ارتباطی کریگ به بیرون از شهر سانفرانسیسکو (۲۰۰۰)، آغاز بهکار بخش تبلیغاتی گوگل (گوگل ادووردز (۲۰۰۰)، آغاز بهکار دانشنامه ویکیپدیا (۲۰۰۱)، تعطیل شدن تارنمای نپستر؛ سایت دریافت رایگان موسیقی (۲۰۰۱)، گوگل آیپیاو ؛آزادسازی سهام گوگل برای عموم (۲۰۰۴)، انقلاب ویدئویی برخط (۲۰۰۶)، دسترسی غیر دانشجویان به فیسبوک و آغاز بهکار توییتر (۲۰۰۶)، به بازار آمدن تلفنهای چندرسانهای همراه آیفون (۲۰۰۷)، مبارزات انتخاباتی ایالات متحده (۲۰۰۸) و اعتراضات انتخاباتی ایران (۲۰۰۹).

در بخش اعتراضات انتخاباتی ایران در بیانیه وبی اواردز به عنوان توضیح آمده است:

«هنگامی که انتخابات سال ۲۰۰۹ ریاستجمهوری در ایران، نتایج مشکوک به بار آورد، مخالفان به سراغ توییترها رفتند و بدینوسیله، انقلاب توییتر زاده شد. توییتر بهواقع چنان برای سازماندهی تظاهراتها حیاتی شد که وزارت خارجه ایالات متحده از این شرکت خواست تا وقفه برنامهریزی خود برای نگهداری سایت را به تعویق بیندازد. این اعتراضات همچنین مزیت توییتر به عنوان یک وسیله اعتراضی کلیدی را نشان داد: از آنجا که بیشتر کاربران از طریق یک تارنمای مرکزی به آن وارد نمیشوند، سانسور آن تقریباً محال است.»

توییتر (Twitter) یک شبکه گسترده و محبوب ارتباط اینترنتی است. این شبکه همراه با شبکه اجتماعی اینترنتی فیسبوک به مهمترین وسایل ارتباط جمعی در ایران به ویژه در میان جوانان تبدیل شده و نقش اطلاعرسانی مهمی در انتخابات اخیر و ناآرامیهای متعاقب آن داشته است.

بنا بر اعلام سازمان وبی اواردز، این ۱۰ لحظه اینترنتی نشان میدهند که اینترنت، باعث دور زدن نظامهای قدیمی شده و قدرت بیشتری به توده مردم داده است. دیوید-میچل دیویس، مدیر وبی اواردز میگوید: «اینترنت، قصه اصلی دهه ماست، زیرا محرکی برای تغییر شد. نه تنها تغییر در زندگی روزمره، بلکه در همهچیز از تجارت گرفته تا ارتباطات، سیاست و فرهنگ پاپ.»

29 آبان 1388

اسکار اینترنت، برای معترضان ایرانی


سازمان «وبی اواردز» (Webby Awards)، استفاده از خدمات توییتر توسط معترضان ایرانی را به عنوان یکی از لحظات تاریخی سال ۲۰۰۹ اینترنت معرفی کرد.

این سازمان، ۱۰ لحظه تاریخی اینترنتی در دهه اخیر را اعلام کرده است که یکی از آنها استفاده معترضان ایرانی از توییتر است.

وبی اواردز، جوایزی هستند که از سال ۱۹۹۶ هر ساله توسط «فرهنگستان بینالمللی هنرها و علوم دیجیتال» اعطاء میشود. این جوایز را «اسکار اینترنت» نیز نامیدهاند.

چهاردهمین جایزه وبی اواردز در ماه آوریل ۲۰۱۰ در ۱۰۰ مقوله اهدا میشود.

لحظات تاریخی سالهای دهه اخیر که از سوی این سازمان معرفی شدهاند، عبارتند از:

گسترش فهرست شبکه ارتباطی کریگ به بیرون از شهر سانفرانسیسکو (۲۰۰۰)، آغاز بهکار بخش تبلیغاتی گوگل (گوگل ادووردز (۲۰۰۰)، آغاز بهکار دانشنامه ویکیپدیا (۲۰۰۱)، تعطیل شدن تارنمای نپستر؛ سایت دریافت رایگان موسیقی (۲۰۰۱)، گوگل آیپیاو ؛آزادسازی سهام گوگل برای عموم (۲۰۰۴)، انقلاب ویدئویی برخط (۲۰۰۶)، دسترسی غیر دانشجویان به فیسبوک و آغاز بهکار توییتر (۲۰۰۶)، به بازار آمدن تلفنهای چندرسانهای همراه آیفون (۲۰۰۷)، مبارزات انتخاباتی ایالات متحده (۲۰۰۸) و اعتراضات انتخاباتی ایران (۲۰۰۹).

در بخش اعتراضات انتخاباتی ایران در بیانیه وبی اواردز به عنوان توضیح آمده است:

«هنگامی که انتخابات سال ۲۰۰۹ ریاستجمهوری در ایران، نتایج مشکوک به بار آورد، مخالفان به سراغ توییترها رفتند و بدینوسیله، انقلاب توییتر زاده شد. توییتر بهواقع چنان برای سازماندهی تظاهراتها حیاتی شد که وزارت خارجه ایالات متحده از این شرکت خواست تا وقفه برنامهریزی خود برای نگهداری سایت را به تعویق بیندازد. این اعتراضات همچنین مزیت توییتر به عنوان یک وسیله اعتراضی کلیدی را نشان داد: از آنجا که بیشتر کاربران از طریق یک تارنمای مرکزی به آن وارد نمیشوند، سانسور آن تقریباً محال است.»

توییتر (Twitter) یک شبکه گسترده و محبوب ارتباط اینترنتی است. این شبکه همراه با شبکه اجتماعی اینترنتی فیسبوک به مهمترین وسایل ارتباط جمعی در ایران به ویژه در میان جوانان تبدیل شده و نقش اطلاعرسانی مهمی در انتخابات اخیر و ناآرامیهای متعاقب آن داشته است.

بنا بر اعلام سازمان وبی اواردز، این ۱۰ لحظه اینترنتی نشان میدهند که اینترنت، باعث دور زدن نظامهای قدیمی شده و قدرت بیشتری به توده مردم داده است. دیوید-میچل دیویس، مدیر وبی اواردز میگوید: «اینترنت، قصه اصلی دهه ماست، زیرا محرکی برای تغییر شد. نه تنها تغییر در زندگی روزمره، بلکه در همهچیز از تجارت گرفته تا ارتباطات، سیاست و فرهنگ پاپ.»

29 آبان 1388

تصویب قطعنامه محکومیت نقض حقوق بشر در ایران درکمیته سوم سازمان ملل متحد


کميته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل متحد روز جمعه بيستم نوامبر، بیست و نهم آبان، با تصويب قطعنامه ای اقدامات حکومت ايران در سرکوب تظاهرات معترضان به نتيجه انتخابات رياست جمهوری را شديدا محکوم کرد.

کميته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد، که به مساله حقوق بشر می پردازد، قطعنامه پيشنهادی کانادا را با ۷۴ رای موافق در مقابل ۴۸ رای مخالف و ۵۹ رای ممتنع به تصويب رساند.

اين در حالی است که محمد خزايی، نماينده ايران در سازمان ملل متحد، با انتقاد از اين قطعنامه گفت اين برخوردها بر مبنای «ملاحظات سیاسی» انجام می شود.


بیشتر بخوانید:
پنج متهم حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران به اعدام محكوم شدند قطعنامه کمیته سوم سازمان ملل متحد از «نقض فزاینده و جدی حقوق بشر» در ايران «عمیقا ابراز نگرانی» کرده است.

اين قطعنامه به ويژه نسبت به اقدامات حکومت ايران در واکنش به تظاهرات معتر ضان به نتيجه انتخابات رياست جمهوری در ۲۲ خرداد ماه سال ۱۳۸۸ همزمان با افزايش نقض حقوق بشر در اين کشور ابراز نگرانی کرده است.

اين قطعنامه تصریح کرده است که حکومت ايران با «زندان و بازداشت های خودسرانه » فعالان سياسی، روزنامه نگاران، وبلاگنويسان، دگراندیشان، وکلا، روحانيون، دانشجويان، دانشگاهيان، مدافعان حقوق بشر را مورد آزار و ارعاب قرار می دهد.

اين قطعنامه تصريح کرده است که اين اقدامات حکومت ايران به « کشته و مجروح » شدن تعداد زيادی منجر شده است.

به دنبال اعتراض به نتيجه انتخابات رياست جمهوری تهران و برخی از شهرهای ايران شاهد تظاهرات مسالمت آميز معترضان بود. اين راهپيمايی با خشونت پليس و نيروهای سپاه و بسيج سرکوب شد.

مخالفان حکومت ايران می گويند درجريان اعتراضات پس از انتخابات دست کم ۷۲ نفر کشته شده اند.

اين قطعنامه همچنين گرفتن «اعترافات اجباری، آزار زندانيان از جمله تجاوز و شکنجه» انها در زندان های ايران را محکوم کرده است.

در حالی قطعنامه محکوميت ايران در يک کميته سازمان ملل متحد به تصويب رسيده است که مقامات قضايی ايران در هفته جاری از صدور حکم اعدام برای پنج نفر از متمهان حوادث پس از انتخابات خبر داده بودند.

عربستان سعودی در اقدامی برخلاف اکثر کشورهای اسلامی به نفع اين قطعنامه رای مثبت داد. اين در حالی بود که چين و روسيه به اين قطعنامه رای مخالف دادند.

شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۸

تصویب قطعنامه محکومیت نقض حقوق بشر در ایران درکمیته سوم سازمان ملل متحد


کميته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل متحد روز جمعه بيستم نوامبر، بیست و نهم آبان، با تصويب قطعنامه ای اقدامات حکومت ايران در سرکوب تظاهرات معترضان به نتيجه انتخابات رياست جمهوری را شديدا محکوم کرد.

کميته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد، که به مساله حقوق بشر می پردازد، قطعنامه پيشنهادی کانادا را با ۷۴ رای موافق در مقابل ۴۸ رای مخالف و ۵۹ رای ممتنع به تصويب رساند.

اين در حالی است که محمد خزايی، نماينده ايران در سازمان ملل متحد، با انتقاد از اين قطعنامه گفت اين برخوردها بر مبنای «ملاحظات سیاسی» انجام می شود.


بیشتر بخوانید:
پنج متهم حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران به اعدام محكوم شدند قطعنامه کمیته سوم سازمان ملل متحد از «نقض فزاینده و جدی حقوق بشر» در ايران «عمیقا ابراز نگرانی» کرده است.

اين قطعنامه به ويژه نسبت به اقدامات حکومت ايران در واکنش به تظاهرات معتر ضان به نتيجه انتخابات رياست جمهوری در ۲۲ خرداد ماه سال ۱۳۸۸ همزمان با افزايش نقض حقوق بشر در اين کشور ابراز نگرانی کرده است.

اين قطعنامه تصریح کرده است که حکومت ايران با «زندان و بازداشت های خودسرانه » فعالان سياسی، روزنامه نگاران، وبلاگنويسان، دگراندیشان، وکلا، روحانيون، دانشجويان، دانشگاهيان، مدافعان حقوق بشر را مورد آزار و ارعاب قرار می دهد.

اين قطعنامه تصريح کرده است که اين اقدامات حکومت ايران به « کشته و مجروح » شدن تعداد زيادی منجر شده است.

به دنبال اعتراض به نتيجه انتخابات رياست جمهوری تهران و برخی از شهرهای ايران شاهد تظاهرات مسالمت آميز معترضان بود. اين راهپيمايی با خشونت پليس و نيروهای سپاه و بسيج سرکوب شد.

مخالفان حکومت ايران می گويند درجريان اعتراضات پس از انتخابات دست کم ۷۲ نفر کشته شده اند.

اين قطعنامه همچنين گرفتن «اعترافات اجباری، آزار زندانيان از جمله تجاوز و شکنجه» انها در زندان های ايران را محکوم کرده است.

در حالی قطعنامه محکوميت ايران در يک کميته سازمان ملل متحد به تصويب رسيده است که مقامات قضايی ايران در هفته جاری از صدور حکم اعدام برای پنج نفر از متمهان حوادث پس از انتخابات خبر داده بودند.

عربستان سعودی در اقدامی برخلاف اکثر کشورهای اسلامی به نفع اين قطعنامه رای مثبت داد. اين در حالی بود که چين و روسيه به اين قطعنامه رای مخالف دادند.

شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۸

تصویب قطعنامه محکومیت نقض حقوق بشر در ایران درکمیته سوم سازمان ملل متحد


کميته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل متحد روز جمعه بيستم نوامبر، بیست و نهم آبان، با تصويب قطعنامه ای اقدامات حکومت ايران در سرکوب تظاهرات معترضان به نتيجه انتخابات رياست جمهوری را شديدا محکوم کرد.

کميته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد، که به مساله حقوق بشر می پردازد، قطعنامه پيشنهادی کانادا را با ۷۴ رای موافق در مقابل ۴۸ رای مخالف و ۵۹ رای ممتنع به تصويب رساند.

اين در حالی است که محمد خزايی، نماينده ايران در سازمان ملل متحد، با انتقاد از اين قطعنامه گفت اين برخوردها بر مبنای «ملاحظات سیاسی» انجام می شود.


بیشتر بخوانید:
پنج متهم حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران به اعدام محكوم شدند قطعنامه کمیته سوم سازمان ملل متحد از «نقض فزاینده و جدی حقوق بشر» در ايران «عمیقا ابراز نگرانی» کرده است.

اين قطعنامه به ويژه نسبت به اقدامات حکومت ايران در واکنش به تظاهرات معتر ضان به نتيجه انتخابات رياست جمهوری در ۲۲ خرداد ماه سال ۱۳۸۸ همزمان با افزايش نقض حقوق بشر در اين کشور ابراز نگرانی کرده است.

اين قطعنامه تصریح کرده است که حکومت ايران با «زندان و بازداشت های خودسرانه » فعالان سياسی، روزنامه نگاران، وبلاگنويسان، دگراندیشان، وکلا، روحانيون، دانشجويان، دانشگاهيان، مدافعان حقوق بشر را مورد آزار و ارعاب قرار می دهد.

اين قطعنامه تصريح کرده است که اين اقدامات حکومت ايران به « کشته و مجروح » شدن تعداد زيادی منجر شده است.

به دنبال اعتراض به نتيجه انتخابات رياست جمهوری تهران و برخی از شهرهای ايران شاهد تظاهرات مسالمت آميز معترضان بود. اين راهپيمايی با خشونت پليس و نيروهای سپاه و بسيج سرکوب شد.

مخالفان حکومت ايران می گويند درجريان اعتراضات پس از انتخابات دست کم ۷۲ نفر کشته شده اند.

اين قطعنامه همچنين گرفتن «اعترافات اجباری، آزار زندانيان از جمله تجاوز و شکنجه» انها در زندان های ايران را محکوم کرده است.

در حالی قطعنامه محکوميت ايران در يک کميته سازمان ملل متحد به تصويب رسيده است که مقامات قضايی ايران در هفته جاری از صدور حکم اعدام برای پنج نفر از متمهان حوادث پس از انتخابات خبر داده بودند.

عربستان سعودی در اقدامی برخلاف اکثر کشورهای اسلامی به نفع اين قطعنامه رای مثبت داد. اين در حالی بود که چين و روسيه به اين قطعنامه رای مخالف دادند.

شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۸

تصویب قطعنامه محکومیت نقض حقوق بشر در ایران درکمیته سوم سازمان ملل متحد


کميته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل متحد روز جمعه بيستم نوامبر، بیست و نهم آبان، با تصويب قطعنامه ای اقدامات حکومت ايران در سرکوب تظاهرات معترضان به نتيجه انتخابات رياست جمهوری را شديدا محکوم کرد.

کميته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد، که به مساله حقوق بشر می پردازد، قطعنامه پيشنهادی کانادا را با ۷۴ رای موافق در مقابل ۴۸ رای مخالف و ۵۹ رای ممتنع به تصويب رساند.

اين در حالی است که محمد خزايی، نماينده ايران در سازمان ملل متحد، با انتقاد از اين قطعنامه گفت اين برخوردها بر مبنای «ملاحظات سیاسی» انجام می شود.


بیشتر بخوانید:
پنج متهم حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران به اعدام محكوم شدند قطعنامه کمیته سوم سازمان ملل متحد از «نقض فزاینده و جدی حقوق بشر» در ايران «عمیقا ابراز نگرانی» کرده است.

اين قطعنامه به ويژه نسبت به اقدامات حکومت ايران در واکنش به تظاهرات معتر ضان به نتيجه انتخابات رياست جمهوری در ۲۲ خرداد ماه سال ۱۳۸۸ همزمان با افزايش نقض حقوق بشر در اين کشور ابراز نگرانی کرده است.

اين قطعنامه تصریح کرده است که حکومت ايران با «زندان و بازداشت های خودسرانه » فعالان سياسی، روزنامه نگاران، وبلاگنويسان، دگراندیشان، وکلا، روحانيون، دانشجويان، دانشگاهيان، مدافعان حقوق بشر را مورد آزار و ارعاب قرار می دهد.

اين قطعنامه تصريح کرده است که اين اقدامات حکومت ايران به « کشته و مجروح » شدن تعداد زيادی منجر شده است.

به دنبال اعتراض به نتيجه انتخابات رياست جمهوری تهران و برخی از شهرهای ايران شاهد تظاهرات مسالمت آميز معترضان بود. اين راهپيمايی با خشونت پليس و نيروهای سپاه و بسيج سرکوب شد.

مخالفان حکومت ايران می گويند درجريان اعتراضات پس از انتخابات دست کم ۷۲ نفر کشته شده اند.

اين قطعنامه همچنين گرفتن «اعترافات اجباری، آزار زندانيان از جمله تجاوز و شکنجه» انها در زندان های ايران را محکوم کرده است.

در حالی قطعنامه محکوميت ايران در يک کميته سازمان ملل متحد به تصويب رسيده است که مقامات قضايی ايران در هفته جاری از صدور حکم اعدام برای پنج نفر از متمهان حوادث پس از انتخابات خبر داده بودند.

عربستان سعودی در اقدامی برخلاف اکثر کشورهای اسلامی به نفع اين قطعنامه رای مثبت داد. اين در حالی بود که چين و روسيه به اين قطعنامه رای مخالف دادند.

شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۸

بازداشت شش تن از فعالین دانشجویی دانشگاه علامه


خبرگزاری هرانا ـ حقوق دانشجویی: در ادامه بازداشت فعالیت دانشجویی عصر دیروز علیرضاموسوی، احمد میرطاهری، علیرضا زرگر، حمید قهوهچیان،امیر کاظمپور و یاسر معصومی از فعالان دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی در یک کافیشاپ بازداشت شدهاند.

علیرضا موسوی دانشجوی فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، حمید قهوهچیان دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی و بقیه از دانشجویان اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی بودند.

در آستانهی 16 آذر موج جدید از بازداشتهای دانشجویی فرا رسیده و بسیاری از دانشجویان دستگیر شدهاند. دیروز همچنین شش تن دیگر از فعالین دانشجویی لیبرال بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند. سورنا هاشمی، البرز زاهدی، فرزان رئوفی، احسان دولتشاه، سینا شکوهی و مهرداد بزرگ از فعالین دانشجویی لیبرال بازداشت شدهاند.
همچنین روز گذشته عباس حکیمزاده از اعضای شورای مرکزی تحکیم وحدت نیز بازداشت شده است.

بازداشت شش تن از فعالین دانشجویی دانشگاه علامه


خبرگزاری هرانا ـ حقوق دانشجویی: در ادامه بازداشت فعالیت دانشجویی عصر دیروز علیرضاموسوی، احمد میرطاهری، علیرضا زرگر، حمید قهوهچیان،امیر کاظمپور و یاسر معصومی از فعالان دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی در یک کافیشاپ بازداشت شدهاند.

علیرضا موسوی دانشجوی فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، حمید قهوهچیان دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی و بقیه از دانشجویان اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی بودند.

در آستانهی 16 آذر موج جدید از بازداشتهای دانشجویی فرا رسیده و بسیاری از دانشجویان دستگیر شدهاند. دیروز همچنین شش تن دیگر از فعالین دانشجویی لیبرال بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند. سورنا هاشمی، البرز زاهدی، فرزان رئوفی، احسان دولتشاه، سینا شکوهی و مهرداد بزرگ از فعالین دانشجویی لیبرال بازداشت شدهاند.
همچنین روز گذشته عباس حکیمزاده از اعضای شورای مرکزی تحکیم وحدت نیز بازداشت شده است.

بازداشت شش تن از فعالین دانشجویی دانشگاه علامه


خبرگزاری هرانا ـ حقوق دانشجویی: در ادامه بازداشت فعالیت دانشجویی عصر دیروز علیرضاموسوی، احمد میرطاهری، علیرضا زرگر، حمید قهوهچیان،امیر کاظمپور و یاسر معصومی از فعالان دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی در یک کافیشاپ بازداشت شدهاند.

علیرضا موسوی دانشجوی فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، حمید قهوهچیان دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی و بقیه از دانشجویان اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی بودند.

در آستانهی 16 آذر موج جدید از بازداشتهای دانشجویی فرا رسیده و بسیاری از دانشجویان دستگیر شدهاند. دیروز همچنین شش تن دیگر از فعالین دانشجویی لیبرال بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند. سورنا هاشمی، البرز زاهدی، فرزان رئوفی، احسان دولتشاه، سینا شکوهی و مهرداد بزرگ از فعالین دانشجویی لیبرال بازداشت شدهاند.
همچنین روز گذشته عباس حکیمزاده از اعضای شورای مرکزی تحکیم وحدت نیز بازداشت شده است.

بازداشت شش تن از فعالین دانشجویی دانشگاه علامه


خبرگزاری هرانا ـ حقوق دانشجویی: در ادامه بازداشت فعالیت دانشجویی عصر دیروز علیرضاموسوی، احمد میرطاهری، علیرضا زرگر، حمید قهوهچیان،امیر کاظمپور و یاسر معصومی از فعالان دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی در یک کافیشاپ بازداشت شدهاند.

علیرضا موسوی دانشجوی فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، حمید قهوهچیان دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی و بقیه از دانشجویان اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی بودند.

در آستانهی 16 آذر موج جدید از بازداشتهای دانشجویی فرا رسیده و بسیاری از دانشجویان دستگیر شدهاند. دیروز همچنین شش تن دیگر از فعالین دانشجویی لیبرال بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند. سورنا هاشمی، البرز زاهدی، فرزان رئوفی، احسان دولتشاه، سینا شکوهی و مهرداد بزرگ از فعالین دانشجویی لیبرال بازداشت شدهاند.
همچنین روز گذشته عباس حکیمزاده از اعضای شورای مرکزی تحکیم وحدت نیز بازداشت شده است.

خودداري اعتراض آميز محمدرضا حکيمي از دريافت جايزه فارابي


اعتماد : محمدرضا حکیمی پژوهشگر و نویسنده صاحب الحیاه با انتشار پیامی عدم حضور خود در جشنواره فارابی را اعلام کرد. نام این استاد اخیراً در جشنواره فارابی (علوم انسانی) در کنار برخی استادان دیگر برای خدمت 50ساله به علوم انسانی مورد تجلیل قرار گرفته بود که او از پذیرش این عنوان و جایزه خودداری کرد.

به گزارش اعتماد، در پیام مربوط به انصراف او از دریافت جایزه ضمن سپاسگزاری از داوران آمده است؛ چون وی در جشنواره ها حضور نمی یابد در جشنواره اخیر نیز حضور نیافته و جایزه یی دریافت نکرده است. همان گونه که پیشتر هم یادآور شده ام، بار دیگر تاکید می کنم که تا هنگامی که در جامعه ما فقر و محرومیت مرئی و نامرئی بیداد می کند، برگزاری چنین جشنواره هایی از نظر اینجانب در اولویت نیست. در این جشنواره از فاضلان و استادانی، به نام خدمت 50ساله به علوم انسانی تجلیل شده است. پرسش این است آیا این علوم برای ثبت در کتاب ها و در دنیای ذهنیت است یا برای خدمت به انسان و حفظ حقوق انسان و پاسداری از کرامت انسان است در واقعیت خارجی و عینیت؟
سی ام آبان ۱۳۸۸

خودداري اعتراض آميز محمدرضا حکيمي از دريافت جايزه فارابي


اعتماد : محمدرضا حکیمی پژوهشگر و نویسنده صاحب الحیاه با انتشار پیامی عدم حضور خود در جشنواره فارابی را اعلام کرد. نام این استاد اخیراً در جشنواره فارابی (علوم انسانی) در کنار برخی استادان دیگر برای خدمت 50ساله به علوم انسانی مورد تجلیل قرار گرفته بود که او از پذیرش این عنوان و جایزه خودداری کرد.

به گزارش اعتماد، در پیام مربوط به انصراف او از دریافت جایزه ضمن سپاسگزاری از داوران آمده است؛ چون وی در جشنواره ها حضور نمی یابد در جشنواره اخیر نیز حضور نیافته و جایزه یی دریافت نکرده است. همان گونه که پیشتر هم یادآور شده ام، بار دیگر تاکید می کنم که تا هنگامی که در جامعه ما فقر و محرومیت مرئی و نامرئی بیداد می کند، برگزاری چنین جشنواره هایی از نظر اینجانب در اولویت نیست. در این جشنواره از فاضلان و استادانی، به نام خدمت 50ساله به علوم انسانی تجلیل شده است. پرسش این است آیا این علوم برای ثبت در کتاب ها و در دنیای ذهنیت است یا برای خدمت به انسان و حفظ حقوق انسان و پاسداری از کرامت انسان است در واقعیت خارجی و عینیت؟
سی ام آبان ۱۳۸۸

درخواست صدور حکم بازداشت بین المللی برای خامنه ای

Image and video hosting by TinyPic