Monday, January 11, 2010

فراخوان 40 میلیون ایرانی برای رفراندوم سرنوشت


جنبش سبز به مرحله ای رسیده است که باید با اتکا بر تمام ظرفیت های خود و حفظ اعتماد به نفس، نقش راهگشایی سیاسی خود را بر عهده گیرد. فراخوان رفراندوم مردمی 40 میلیون ایرانی در داخل و خارج از کشور، امری بسیار بزرگ و دشوار ولی انجام شدنی است. شور و نشاط و انگیزه در خور توجه آحاد مردم ایران، این ناممکن را ممکن خواهد نمود.
حکومت در 6 ماه گذشته نشان داده که از برانگیختن مردم و کشانیدن آنها به خیابانها عاجز مانده است. حتی این ایده که با سناریوی پاره کردن عکس و توهین به مقدسات بتوانند سبب تحریک مردم شوند نیز شکست خورد. تجمع 9 دیماه در میدان انقلاب نیز در شرایطی که آخرین بقایای ابهت حکومت در روز عاشورا از بین رفته بود، بنا به تصمیم رهبری بعنوان یک چاره فوری برای تجدید روحیه حکومت در نظر گرفته شد و آمار آن از 2.5 میلیون توسط علم الهدا به 3.5 میلیون توسط وزارت کشور و پس از آن به 4 میلیون نفر توسط روزنامه کیهان افزایش پیدا کرد و سرانجام توسط خود خامنه ای در سخنرانی 19 دی به دهها میلیون نفر ارتقاء یافت تا از ضمیر نهان حکومت خبر دهد که تا چه حد از این رویگردانی مردم برآشفته اند، مردمی که دیگر فریب تبلیغات حاکمان را نمی خورند. کل مساحت تجمع 9 دی، در خوش بینانه ترین حالت 120 هزار متر مربع بود و با اندکی شعور می توان فهمید که در چنین فضایی چند هزار نفر را می توان جای داد.
حتی سخنانی که توسط سردار نقدی عراقی پرتاب شد مبنی بر اینکه مسئولین مانع از آمدن میلیونها کفن پوش از شهرستانها به تهران شدند، همچنان حکایت تلخ رؤیاهای محقق نشده و نقشه های بر آب رفته آقایان است.
از طرفی بنا به ادعای سران حکومت، نیروی انتظامی 8 ماه است که کف خیابانها است و علاوه بر خستگی جسمی و فرسودگی روحی، از معلق زدنهای جدید حکومت و احضار و بازجوئی فرماندهان این نیرو بشدت بستوه آمده و عصبی و مأیوس است. خودزنی ها، گزارشات ویژه، انتقاد از خود رادیو و تلویزیونی، استعفاء ها و قهر کردن ها، متهم کردن یکدیگر، دعوت به صبر و خودداری از اقدامات خودسرانه و دهها رویکرد جدید حکومت نیز بیشتر از آنکه نشان از داشتن برنامه ای روشن داشته باشد، حکایت از سردرگمی و تشدید اختلافات داخلی حکومت دارد.
استراتژی روز حکومت این است که به هر وسیله ممکن و با دادن امتیازات، بتواند وضعیت را تا قبل از 22 بهمن، به وضعیت قبل از 30 خرداد برگرداند، مقطعی که مطالبات مردم در حد اعتراض به نتیجه انتخابات بود. در بین نزدیکان به حکومت از قول رهبر نقل می شود که : «ایشان می گویند اگر شرایط به قبل از 30 خرداد برگشته و مطالبات مخالفان فقط در حد نتیجه انتخابات باشد، می توان در مورد آن فکری کرد و چاره ای اندیشید، ولی با شرایط فعلی که هدف معترضان براندازی کل حکومت است، ما چاره ای جز مقابله و برخورد قاطع نداریم» و این اشاره رهبری این امید را در طیف معتدل حکومت ایجاد نموده که اگر بتوانند نظر رهبر را تأمین نموده و سطح مطالبات مردم را در حد احمدی نژاد کاهش دهند، آنگاه رهبر نسبت به کنار گذاشتن احمدی نژاد انعطاف نشان داده و بحران برطرف خواهد شد.
با این تحلیل خامنه ای که عزل احمدی نژاد در شرایط فعلی هیچ اثری بر خاموش کردن اعتراضات نخواهد داشت نمی توان مخالفت کرد، ولی اینکه رهبر فکر می کند بتواند بخشی از تاریخ را قیچی کرده و اوضاع را به قبل از 30 خرداد برگرداند، به روزهایی که شعار مردم فقط سکوت بود و حداکثر اینکه رای من کجاست و هنوز کسی مرگ بر دیکتاتور نگفته بود، آرزویی برآورده نشدنی است. حتی یک لحظه از تاریخ را نمی توان حذف کرد، تاریخ همانند کتاب یا فیلم نیست که توسط ممیزی حکومت بُرش خورده و حذف و اضافه شود.
مشکل حکومت این است که همه ناچارند همچون میمون از حرکات رهبر تقلید و گفته های وی را تکرار کنند. فعلاً آخرین دستور این است که همه بگویند:

- اعتراضات مردم نسبت به نتیجه انتخابات باید شنیده می شد.
- تا قبل از 30 خرداد مردم معترض در خیابانها بودند و بعد از آن اغتشاشگران کنترل اعتراضات را بدست گرفتند.
- باید حساب مردم را از اغتشاشگران و ساختارشکنان جدا کرد.
- این دعوا، دعوایی بین موسوی و کروبی با احمدی نژاد است که هر دو طرف هم دارای اشتباهاتی هستند و اگر قرار بر رسیدگی باشد باید به خطاهای هر دو رسیدگی کرد.
- باید به مردم عادی که اعتراض دارند اجازه ابراز نظر داده و همزمان با اغتشاشگران و عوامل بیگانه بشدت برخورد نمود.
- سازمان قضائی نیروهای مسلح با قاطعیت به تخلفات نیروهای انتظامی و نظامی رسیدگی کرده و متخلفین را مجازات می کند، زیرا این تخلفات را خودسرانه انجام داده و دستوری برای آن نداشته اند.
- همه فجایع پس از انتخابات فقط محدود به کهریزک است که آنهم توسط افراد معدودی در قوه
قضائیه و نیروی انتظامی انجام شده و تمام تلاش رهبر بر جلوگیری از این فجایع بوده است.

با اندکی دقت ملاحظه می شود که همه تلاش برای تقلیل جنبش سبز در حد تقابل با احمدی نژاد و بیرون کشیدن عبای رهبری از زیر پای مردم است. قرار است احمدی نژاد و رهبران حنبش سبز بعنوان دو طرف بازیگوشی که شیطنت کرده و مملکت را بهم ریخته و ایجاد بحران نموده اند معرفی شده و پس از جا افتادن سناریو، ناگهان رهبر در حالیکه شمشیر عدالت را در دست دارد، سوار بر اسبی سفید از راه رسیده و با کرامات ملکوتی خود هر دو طرف را گوشمالی داده و عدالت و آرامش را برقرار نماید.
ولی آیا براستی راهی برای نجات عبای رهبری وجود دارد؟
واقعیت این است که محدوده نفوذ حکومت از چارچوب حکومت فراتر نرفته و کمترین اثری بر مردم نخواهد داشت. در سناریوی جدید هم هر کاری بکنند در حق خودشان کرده اند و فقط منفعت آن به مردم خواهد رسید. مردم در هفته پس از انتخابات فقط به نتیجه انتخابات معترض بودند ولی این رهبر بود که بر روی مردم اسلحه کشید و فرمان کشتار صادر کرد. جنایات روز عاشورا نیز بعنوان بزرگترین لکه ننگ یک حاکم در تاریخ این کشور، بر پیشانی خامنه ای و در تاریخ ایران ثبت شده است.
عملکرد سناریوی جدید حکومت سبب شدت یافتن اختلافات داخلی خود حکومت و دلسردی بیشتر نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی گردیده و حقایق بسیاری را نیز برای قلیل هواداران باقیمانده حکومت روشن خواهد کرد.

وظیفه تاریخی جنبش سبز
شک نیست که هر یک روز بقای بیشتر این حکومت، نتیجه ای بجز بیعدالتی و ظلم، و چپاول ثروتهای ملی و عقبگرد کردن کشور نخواهد داشت. جمهوری اسلامی هر یک روزی که بیشتر دوام داشته باشد مرتکب جنایات افزونتری خواهد شد.
برای نجات میهن و بمنظور پایان دادن به استبداد و دیکتاتوری، ما این توان و قدرت را داریم که دست بدست یکدیگر داده و حکومت را به مصاف سرنوشت فراخوانیم. ما می توانیم به تمام ملتهای دنیا اعلام نمائیم که قصد داریم بزرگترین حضور مردمی تاریخ معاصر را برای دفاع از آزادی و دموکراسی با حضور 40 میلیون ایرانی برگزار نمائیم. راهپیمائی ما با سکوت و بدون هرگونه شعاری خواهد بود و تنها خواسته مردم در این راهپیمائی تاریخی «نه» گفتن به نظام حاکم است. حکومت اجازه نخواهد داشت نیروی نظامی و انتظامی به خیابانها بیاورد و نظم راهپیمائی توسط جوانان داوطلب با بازوبند سبز برقرار خواهد شد. ساعت شروع و خاتمه راهپیمائی مشخص بوده و ما بجز راهپیمائی سکوت، هدف دیگری نداشته و بلافاصله پس از اتمام ساعت مقرر، همه مردم به خانه هایشان بازخواهند گشت.
رفراندومی بسیار آرام و صلح آمیز و با تضمین اینکه هیچ خطری در این روز حکومت را تهدید نخواهد کرد.
جنبش سبز مایل است به همه افکار عمومی دنیا و به همه نهادها و سازمانهای بین المللی رسماً اعلام نماید که خواستار رفراندوم 40 میلیون نفری در روز 22 بهمن است و حکومت جمهوری اسلامی که ادعا دارد حکومتی مردمی است، وظیفه دارد بدون هیچگونه قید و شرطی با این ابراز نظر عمومی موافقت نماید. ما بدنبال فتح سنگرهای حکومت و جنگ خیابانی نیستیم و مایلیم بسیار انسانی و صلح جویانه به خیابانها آمده و با سکوت خود ابراز نظر نمائیم.
حکومت با چه توجیهی می تواند از یک راهپیمائی آرام سکوت جلوگیری نماید؟ آیا مایل است در انظار جهانیان، بجای پذیرش راه حلهای دموکراتیک و بشردوستانه، دست به خشونت زده و حمام خون براه بیاندازد؟
ما در عاشورا نشان دادیم که در مقابل گلوله و سرکوب کوتاه نیامده و با دست خالی در برابر استبداد می ایستیم. روز 22 بهمن هم پرشمار و مصمم خواهیم آمد. انتخاب بین یک راهپیمائی آرام و بدون شعار و یا احیاناً گزینه نامطلوب دیگری، در اختیار حکومت است. ما در هر صورت خواهیم آمد. ما فقط طالب این هستیم که تعداد واقعی معترضین به روشها و رفتارهای حکومت را روشن نمائیم و تنها جائی که امکان تقلب و دخالت حکومت در کم و زیاد کردن آمار وجود ندارد، خیابانها و موج زنده مردمی است که داوطلبانه و آگاهانه راه خود را انتخاب کرده اند.
عرف بشری و قوانین بین المللی و اخلاقیات جامعه ما، دفاع از خود را خشونت نمی داند. چنانچه دزد یا جنایتکاری به انسان حمله کند و فرد برای رفع تهاجم از خود دفاع نماید می توان آنرا خشونت نامید؟ هیچ عقل سلیمی قبول نمی کند که انسان حق دفاع از خودش را نداشته باشد.
توقع جنبش سبز این است که پس از اعلام فراخوان 40 میلیون نفری برای 22 بهمن، تا قبل از فرا رسیدن ماه بهمن، حکومت، روشن و واضح و بدون ابهام، اعلام رسمی نماید که آیا با راهپیمائی صلح آمیز مردم ایران همکاری خواهد نمود، که در این صورت ما ضمن استقبال از عقلانیت حکومت، به تشکیل کمیته های انتظامات برای برقراری نظم کامل راهپیمائی 22 بهمن مشغول خواهیم شد، یا اینکه خدای ناکرده نیت سوئی در ذهن داشته و مردم ناچار خواهند بود خود را برای دفاع در برابر خشونت و وحشیگری حکومت آماده نمایند.

فراخوان 40 میلیون ایرانی برای رفراندوم سرنوشت


جنبش سبز به مرحله ای رسیده است که باید با اتکا بر تمام ظرفیت های خود و حفظ اعتماد به نفس، نقش راهگشایی سیاسی خود را بر عهده گیرد. فراخوان رفراندوم مردمی 40 میلیون ایرانی در داخل و خارج از کشور، امری بسیار بزرگ و دشوار ولی انجام شدنی است. شور و نشاط و انگیزه در خور توجه آحاد مردم ایران، این ناممکن را ممکن خواهد نمود.
حکومت در 6 ماه گذشته نشان داده که از برانگیختن مردم و کشانیدن آنها به خیابانها عاجز مانده است. حتی این ایده که با سناریوی پاره کردن عکس و توهین به مقدسات بتوانند سبب تحریک مردم شوند نیز شکست خورد. تجمع 9 دیماه در میدان انقلاب نیز در شرایطی که آخرین بقایای ابهت حکومت در روز عاشورا از بین رفته بود، بنا به تصمیم رهبری بعنوان یک چاره فوری برای تجدید روحیه حکومت در نظر گرفته شد و آمار آن از 2.5 میلیون توسط علم الهدا به 3.5 میلیون توسط وزارت کشور و پس از آن به 4 میلیون نفر توسط روزنامه کیهان افزایش پیدا کرد و سرانجام توسط خود خامنه ای در سخنرانی 19 دی به دهها میلیون نفر ارتقاء یافت تا از ضمیر نهان حکومت خبر دهد که تا چه حد از این رویگردانی مردم برآشفته اند، مردمی که دیگر فریب تبلیغات حاکمان را نمی خورند. کل مساحت تجمع 9 دی، در خوش بینانه ترین حالت 120 هزار متر مربع بود و با اندکی شعور می توان فهمید که در چنین فضایی چند هزار نفر را می توان جای داد.
حتی سخنانی که توسط سردار نقدی عراقی پرتاب شد مبنی بر اینکه مسئولین مانع از آمدن میلیونها کفن پوش از شهرستانها به تهران شدند، همچنان حکایت تلخ رؤیاهای محقق نشده و نقشه های بر آب رفته آقایان است.
از طرفی بنا به ادعای سران حکومت، نیروی انتظامی 8 ماه است که کف خیابانها است و علاوه بر خستگی جسمی و فرسودگی روحی، از معلق زدنهای جدید حکومت و احضار و بازجوئی فرماندهان این نیرو بشدت بستوه آمده و عصبی و مأیوس است. خودزنی ها، گزارشات ویژه، انتقاد از خود رادیو و تلویزیونی، استعفاء ها و قهر کردن ها، متهم کردن یکدیگر، دعوت به صبر و خودداری از اقدامات خودسرانه و دهها رویکرد جدید حکومت نیز بیشتر از آنکه نشان از داشتن برنامه ای روشن داشته باشد، حکایت از سردرگمی و تشدید اختلافات داخلی حکومت دارد.
استراتژی روز حکومت این است که به هر وسیله ممکن و با دادن امتیازات، بتواند وضعیت را تا قبل از 22 بهمن، به وضعیت قبل از 30 خرداد برگرداند، مقطعی که مطالبات مردم در حد اعتراض به نتیجه انتخابات بود. در بین نزدیکان به حکومت از قول رهبر نقل می شود که : «ایشان می گویند اگر شرایط به قبل از 30 خرداد برگشته و مطالبات مخالفان فقط در حد نتیجه انتخابات باشد، می توان در مورد آن فکری کرد و چاره ای اندیشید، ولی با شرایط فعلی که هدف معترضان براندازی کل حکومت است، ما چاره ای جز مقابله و برخورد قاطع نداریم» و این اشاره رهبری این امید را در طیف معتدل حکومت ایجاد نموده که اگر بتوانند نظر رهبر را تأمین نموده و سطح مطالبات مردم را در حد احمدی نژاد کاهش دهند، آنگاه رهبر نسبت به کنار گذاشتن احمدی نژاد انعطاف نشان داده و بحران برطرف خواهد شد.
با این تحلیل خامنه ای که عزل احمدی نژاد در شرایط فعلی هیچ اثری بر خاموش کردن اعتراضات نخواهد داشت نمی توان مخالفت کرد، ولی اینکه رهبر فکر می کند بتواند بخشی از تاریخ را قیچی کرده و اوضاع را به قبل از 30 خرداد برگرداند، به روزهایی که شعار مردم فقط سکوت بود و حداکثر اینکه رای من کجاست و هنوز کسی مرگ بر دیکتاتور نگفته بود، آرزویی برآورده نشدنی است. حتی یک لحظه از تاریخ را نمی توان حذف کرد، تاریخ همانند کتاب یا فیلم نیست که توسط ممیزی حکومت بُرش خورده و حذف و اضافه شود.
مشکل حکومت این است که همه ناچارند همچون میمون از حرکات رهبر تقلید و گفته های وی را تکرار کنند. فعلاً آخرین دستور این است که همه بگویند:

- اعتراضات مردم نسبت به نتیجه انتخابات باید شنیده می شد.
- تا قبل از 30 خرداد مردم معترض در خیابانها بودند و بعد از آن اغتشاشگران کنترل اعتراضات را بدست گرفتند.
- باید حساب مردم را از اغتشاشگران و ساختارشکنان جدا کرد.
- این دعوا، دعوایی بین موسوی و کروبی با احمدی نژاد است که هر دو طرف هم دارای اشتباهاتی هستند و اگر قرار بر رسیدگی باشد باید به خطاهای هر دو رسیدگی کرد.
- باید به مردم عادی که اعتراض دارند اجازه ابراز نظر داده و همزمان با اغتشاشگران و عوامل بیگانه بشدت برخورد نمود.
- سازمان قضائی نیروهای مسلح با قاطعیت به تخلفات نیروهای انتظامی و نظامی رسیدگی کرده و متخلفین را مجازات می کند، زیرا این تخلفات را خودسرانه انجام داده و دستوری برای آن نداشته اند.
- همه فجایع پس از انتخابات فقط محدود به کهریزک است که آنهم توسط افراد معدودی در قوه
قضائیه و نیروی انتظامی انجام شده و تمام تلاش رهبر بر جلوگیری از این فجایع بوده است.

با اندکی دقت ملاحظه می شود که همه تلاش برای تقلیل جنبش سبز در حد تقابل با احمدی نژاد و بیرون کشیدن عبای رهبری از زیر پای مردم است. قرار است احمدی نژاد و رهبران حنبش سبز بعنوان دو طرف بازیگوشی که شیطنت کرده و مملکت را بهم ریخته و ایجاد بحران نموده اند معرفی شده و پس از جا افتادن سناریو، ناگهان رهبر در حالیکه شمشیر عدالت را در دست دارد، سوار بر اسبی سفید از راه رسیده و با کرامات ملکوتی خود هر دو طرف را گوشمالی داده و عدالت و آرامش را برقرار نماید.
ولی آیا براستی راهی برای نجات عبای رهبری وجود دارد؟
واقعیت این است که محدوده نفوذ حکومت از چارچوب حکومت فراتر نرفته و کمترین اثری بر مردم نخواهد داشت. در سناریوی جدید هم هر کاری بکنند در حق خودشان کرده اند و فقط منفعت آن به مردم خواهد رسید. مردم در هفته پس از انتخابات فقط به نتیجه انتخابات معترض بودند ولی این رهبر بود که بر روی مردم اسلحه کشید و فرمان کشتار صادر کرد. جنایات روز عاشورا نیز بعنوان بزرگترین لکه ننگ یک حاکم در تاریخ این کشور، بر پیشانی خامنه ای و در تاریخ ایران ثبت شده است.
عملکرد سناریوی جدید حکومت سبب شدت یافتن اختلافات داخلی خود حکومت و دلسردی بیشتر نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی گردیده و حقایق بسیاری را نیز برای قلیل هواداران باقیمانده حکومت روشن خواهد کرد.

وظیفه تاریخی جنبش سبز
شک نیست که هر یک روز بقای بیشتر این حکومت، نتیجه ای بجز بیعدالتی و ظلم، و چپاول ثروتهای ملی و عقبگرد کردن کشور نخواهد داشت. جمهوری اسلامی هر یک روزی که بیشتر دوام داشته باشد مرتکب جنایات افزونتری خواهد شد.
برای نجات میهن و بمنظور پایان دادن به استبداد و دیکتاتوری، ما این توان و قدرت را داریم که دست بدست یکدیگر داده و حکومت را به مصاف سرنوشت فراخوانیم. ما می توانیم به تمام ملتهای دنیا اعلام نمائیم که قصد داریم بزرگترین حضور مردمی تاریخ معاصر را برای دفاع از آزادی و دموکراسی با حضور 40 میلیون ایرانی برگزار نمائیم. راهپیمائی ما با سکوت و بدون هرگونه شعاری خواهد بود و تنها خواسته مردم در این راهپیمائی تاریخی «نه» گفتن به نظام حاکم است. حکومت اجازه نخواهد داشت نیروی نظامی و انتظامی به خیابانها بیاورد و نظم راهپیمائی توسط جوانان داوطلب با بازوبند سبز برقرار خواهد شد. ساعت شروع و خاتمه راهپیمائی مشخص بوده و ما بجز راهپیمائی سکوت، هدف دیگری نداشته و بلافاصله پس از اتمام ساعت مقرر، همه مردم به خانه هایشان بازخواهند گشت.
رفراندومی بسیار آرام و صلح آمیز و با تضمین اینکه هیچ خطری در این روز حکومت را تهدید نخواهد کرد.
جنبش سبز مایل است به همه افکار عمومی دنیا و به همه نهادها و سازمانهای بین المللی رسماً اعلام نماید که خواستار رفراندوم 40 میلیون نفری در روز 22 بهمن است و حکومت جمهوری اسلامی که ادعا دارد حکومتی مردمی است، وظیفه دارد بدون هیچگونه قید و شرطی با این ابراز نظر عمومی موافقت نماید. ما بدنبال فتح سنگرهای حکومت و جنگ خیابانی نیستیم و مایلیم بسیار انسانی و صلح جویانه به خیابانها آمده و با سکوت خود ابراز نظر نمائیم.
حکومت با چه توجیهی می تواند از یک راهپیمائی آرام سکوت جلوگیری نماید؟ آیا مایل است در انظار جهانیان، بجای پذیرش راه حلهای دموکراتیک و بشردوستانه، دست به خشونت زده و حمام خون براه بیاندازد؟
ما در عاشورا نشان دادیم که در مقابل گلوله و سرکوب کوتاه نیامده و با دست خالی در برابر استبداد می ایستیم. روز 22 بهمن هم پرشمار و مصمم خواهیم آمد. انتخاب بین یک راهپیمائی آرام و بدون شعار و یا احیاناً گزینه نامطلوب دیگری، در اختیار حکومت است. ما در هر صورت خواهیم آمد. ما فقط طالب این هستیم که تعداد واقعی معترضین به روشها و رفتارهای حکومت را روشن نمائیم و تنها جائی که امکان تقلب و دخالت حکومت در کم و زیاد کردن آمار وجود ندارد، خیابانها و موج زنده مردمی است که داوطلبانه و آگاهانه راه خود را انتخاب کرده اند.
عرف بشری و قوانین بین المللی و اخلاقیات جامعه ما، دفاع از خود را خشونت نمی داند. چنانچه دزد یا جنایتکاری به انسان حمله کند و فرد برای رفع تهاجم از خود دفاع نماید می توان آنرا خشونت نامید؟ هیچ عقل سلیمی قبول نمی کند که انسان حق دفاع از خودش را نداشته باشد.
توقع جنبش سبز این است که پس از اعلام فراخوان 40 میلیون نفری برای 22 بهمن، تا قبل از فرا رسیدن ماه بهمن، حکومت، روشن و واضح و بدون ابهام، اعلام رسمی نماید که آیا با راهپیمائی صلح آمیز مردم ایران همکاری خواهد نمود، که در این صورت ما ضمن استقبال از عقلانیت حکومت، به تشکیل کمیته های انتظامات برای برقراری نظم کامل راهپیمائی 22 بهمن مشغول خواهیم شد، یا اینکه خدای ناکرده نیت سوئی در ذهن داشته و مردم ناچار خواهند بود خود را برای دفاع در برابر خشونت و وحشیگری حکومت آماده نمایند.

فراخوان 40 میلیون ایرانی برای رفراندوم سرنوشت


جنبش سبز به مرحله ای رسیده است که باید با اتکا بر تمام ظرفیت های خود و حفظ اعتماد به نفس، نقش راهگشایی سیاسی خود را بر عهده گیرد. فراخوان رفراندوم مردمی 40 میلیون ایرانی در داخل و خارج از کشور، امری بسیار بزرگ و دشوار ولی انجام شدنی است. شور و نشاط و انگیزه در خور توجه آحاد مردم ایران، این ناممکن را ممکن خواهد نمود.
حکومت در 6 ماه گذشته نشان داده که از برانگیختن مردم و کشانیدن آنها به خیابانها عاجز مانده است. حتی این ایده که با سناریوی پاره کردن عکس و توهین به مقدسات بتوانند سبب تحریک مردم شوند نیز شکست خورد. تجمع 9 دیماه در میدان انقلاب نیز در شرایطی که آخرین بقایای ابهت حکومت در روز عاشورا از بین رفته بود، بنا به تصمیم رهبری بعنوان یک چاره فوری برای تجدید روحیه حکومت در نظر گرفته شد و آمار آن از 2.5 میلیون توسط علم الهدا به 3.5 میلیون توسط وزارت کشور و پس از آن به 4 میلیون نفر توسط روزنامه کیهان افزایش پیدا کرد و سرانجام توسط خود خامنه ای در سخنرانی 19 دی به دهها میلیون نفر ارتقاء یافت تا از ضمیر نهان حکومت خبر دهد که تا چه حد از این رویگردانی مردم برآشفته اند، مردمی که دیگر فریب تبلیغات حاکمان را نمی خورند. کل مساحت تجمع 9 دی، در خوش بینانه ترین حالت 120 هزار متر مربع بود و با اندکی شعور می توان فهمید که در چنین فضایی چند هزار نفر را می توان جای داد.
حتی سخنانی که توسط سردار نقدی عراقی پرتاب شد مبنی بر اینکه مسئولین مانع از آمدن میلیونها کفن پوش از شهرستانها به تهران شدند، همچنان حکایت تلخ رؤیاهای محقق نشده و نقشه های بر آب رفته آقایان است.
از طرفی بنا به ادعای سران حکومت، نیروی انتظامی 8 ماه است که کف خیابانها است و علاوه بر خستگی جسمی و فرسودگی روحی، از معلق زدنهای جدید حکومت و احضار و بازجوئی فرماندهان این نیرو بشدت بستوه آمده و عصبی و مأیوس است. خودزنی ها، گزارشات ویژه، انتقاد از خود رادیو و تلویزیونی، استعفاء ها و قهر کردن ها، متهم کردن یکدیگر، دعوت به صبر و خودداری از اقدامات خودسرانه و دهها رویکرد جدید حکومت نیز بیشتر از آنکه نشان از داشتن برنامه ای روشن داشته باشد، حکایت از سردرگمی و تشدید اختلافات داخلی حکومت دارد.
استراتژی روز حکومت این است که به هر وسیله ممکن و با دادن امتیازات، بتواند وضعیت را تا قبل از 22 بهمن، به وضعیت قبل از 30 خرداد برگرداند، مقطعی که مطالبات مردم در حد اعتراض به نتیجه انتخابات بود. در بین نزدیکان به حکومت از قول رهبر نقل می شود که : «ایشان می گویند اگر شرایط به قبل از 30 خرداد برگشته و مطالبات مخالفان فقط در حد نتیجه انتخابات باشد، می توان در مورد آن فکری کرد و چاره ای اندیشید، ولی با شرایط فعلی که هدف معترضان براندازی کل حکومت است، ما چاره ای جز مقابله و برخورد قاطع نداریم» و این اشاره رهبری این امید را در طیف معتدل حکومت ایجاد نموده که اگر بتوانند نظر رهبر را تأمین نموده و سطح مطالبات مردم را در حد احمدی نژاد کاهش دهند، آنگاه رهبر نسبت به کنار گذاشتن احمدی نژاد انعطاف نشان داده و بحران برطرف خواهد شد.
با این تحلیل خامنه ای که عزل احمدی نژاد در شرایط فعلی هیچ اثری بر خاموش کردن اعتراضات نخواهد داشت نمی توان مخالفت کرد، ولی اینکه رهبر فکر می کند بتواند بخشی از تاریخ را قیچی کرده و اوضاع را به قبل از 30 خرداد برگرداند، به روزهایی که شعار مردم فقط سکوت بود و حداکثر اینکه رای من کجاست و هنوز کسی مرگ بر دیکتاتور نگفته بود، آرزویی برآورده نشدنی است. حتی یک لحظه از تاریخ را نمی توان حذف کرد، تاریخ همانند کتاب یا فیلم نیست که توسط ممیزی حکومت بُرش خورده و حذف و اضافه شود.
مشکل حکومت این است که همه ناچارند همچون میمون از حرکات رهبر تقلید و گفته های وی را تکرار کنند. فعلاً آخرین دستور این است که همه بگویند:

- اعتراضات مردم نسبت به نتیجه انتخابات باید شنیده می شد.
- تا قبل از 30 خرداد مردم معترض در خیابانها بودند و بعد از آن اغتشاشگران کنترل اعتراضات را بدست گرفتند.
- باید حساب مردم را از اغتشاشگران و ساختارشکنان جدا کرد.
- این دعوا، دعوایی بین موسوی و کروبی با احمدی نژاد است که هر دو طرف هم دارای اشتباهاتی هستند و اگر قرار بر رسیدگی باشد باید به خطاهای هر دو رسیدگی کرد.
- باید به مردم عادی که اعتراض دارند اجازه ابراز نظر داده و همزمان با اغتشاشگران و عوامل بیگانه بشدت برخورد نمود.
- سازمان قضائی نیروهای مسلح با قاطعیت به تخلفات نیروهای انتظامی و نظامی رسیدگی کرده و متخلفین را مجازات می کند، زیرا این تخلفات را خودسرانه انجام داده و دستوری برای آن نداشته اند.
- همه فجایع پس از انتخابات فقط محدود به کهریزک است که آنهم توسط افراد معدودی در قوه
قضائیه و نیروی انتظامی انجام شده و تمام تلاش رهبر بر جلوگیری از این فجایع بوده است.

با اندکی دقت ملاحظه می شود که همه تلاش برای تقلیل جنبش سبز در حد تقابل با احمدی نژاد و بیرون کشیدن عبای رهبری از زیر پای مردم است. قرار است احمدی نژاد و رهبران حنبش سبز بعنوان دو طرف بازیگوشی که شیطنت کرده و مملکت را بهم ریخته و ایجاد بحران نموده اند معرفی شده و پس از جا افتادن سناریو، ناگهان رهبر در حالیکه شمشیر عدالت را در دست دارد، سوار بر اسبی سفید از راه رسیده و با کرامات ملکوتی خود هر دو طرف را گوشمالی داده و عدالت و آرامش را برقرار نماید.
ولی آیا براستی راهی برای نجات عبای رهبری وجود دارد؟
واقعیت این است که محدوده نفوذ حکومت از چارچوب حکومت فراتر نرفته و کمترین اثری بر مردم نخواهد داشت. در سناریوی جدید هم هر کاری بکنند در حق خودشان کرده اند و فقط منفعت آن به مردم خواهد رسید. مردم در هفته پس از انتخابات فقط به نتیجه انتخابات معترض بودند ولی این رهبر بود که بر روی مردم اسلحه کشید و فرمان کشتار صادر کرد. جنایات روز عاشورا نیز بعنوان بزرگترین لکه ننگ یک حاکم در تاریخ این کشور، بر پیشانی خامنه ای و در تاریخ ایران ثبت شده است.
عملکرد سناریوی جدید حکومت سبب شدت یافتن اختلافات داخلی خود حکومت و دلسردی بیشتر نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی گردیده و حقایق بسیاری را نیز برای قلیل هواداران باقیمانده حکومت روشن خواهد کرد.

وظیفه تاریخی جنبش سبز
شک نیست که هر یک روز بقای بیشتر این حکومت، نتیجه ای بجز بیعدالتی و ظلم، و چپاول ثروتهای ملی و عقبگرد کردن کشور نخواهد داشت. جمهوری اسلامی هر یک روزی که بیشتر دوام داشته باشد مرتکب جنایات افزونتری خواهد شد.
برای نجات میهن و بمنظور پایان دادن به استبداد و دیکتاتوری، ما این توان و قدرت را داریم که دست بدست یکدیگر داده و حکومت را به مصاف سرنوشت فراخوانیم. ما می توانیم به تمام ملتهای دنیا اعلام نمائیم که قصد داریم بزرگترین حضور مردمی تاریخ معاصر را برای دفاع از آزادی و دموکراسی با حضور 40 میلیون ایرانی برگزار نمائیم. راهپیمائی ما با سکوت و بدون هرگونه شعاری خواهد بود و تنها خواسته مردم در این راهپیمائی تاریخی «نه» گفتن به نظام حاکم است. حکومت اجازه نخواهد داشت نیروی نظامی و انتظامی به خیابانها بیاورد و نظم راهپیمائی توسط جوانان داوطلب با بازوبند سبز برقرار خواهد شد. ساعت شروع و خاتمه راهپیمائی مشخص بوده و ما بجز راهپیمائی سکوت، هدف دیگری نداشته و بلافاصله پس از اتمام ساعت مقرر، همه مردم به خانه هایشان بازخواهند گشت.
رفراندومی بسیار آرام و صلح آمیز و با تضمین اینکه هیچ خطری در این روز حکومت را تهدید نخواهد کرد.
جنبش سبز مایل است به همه افکار عمومی دنیا و به همه نهادها و سازمانهای بین المللی رسماً اعلام نماید که خواستار رفراندوم 40 میلیون نفری در روز 22 بهمن است و حکومت جمهوری اسلامی که ادعا دارد حکومتی مردمی است، وظیفه دارد بدون هیچگونه قید و شرطی با این ابراز نظر عمومی موافقت نماید. ما بدنبال فتح سنگرهای حکومت و جنگ خیابانی نیستیم و مایلیم بسیار انسانی و صلح جویانه به خیابانها آمده و با سکوت خود ابراز نظر نمائیم.
حکومت با چه توجیهی می تواند از یک راهپیمائی آرام سکوت جلوگیری نماید؟ آیا مایل است در انظار جهانیان، بجای پذیرش راه حلهای دموکراتیک و بشردوستانه، دست به خشونت زده و حمام خون براه بیاندازد؟
ما در عاشورا نشان دادیم که در مقابل گلوله و سرکوب کوتاه نیامده و با دست خالی در برابر استبداد می ایستیم. روز 22 بهمن هم پرشمار و مصمم خواهیم آمد. انتخاب بین یک راهپیمائی آرام و بدون شعار و یا احیاناً گزینه نامطلوب دیگری، در اختیار حکومت است. ما در هر صورت خواهیم آمد. ما فقط طالب این هستیم که تعداد واقعی معترضین به روشها و رفتارهای حکومت را روشن نمائیم و تنها جائی که امکان تقلب و دخالت حکومت در کم و زیاد کردن آمار وجود ندارد، خیابانها و موج زنده مردمی است که داوطلبانه و آگاهانه راه خود را انتخاب کرده اند.
عرف بشری و قوانین بین المللی و اخلاقیات جامعه ما، دفاع از خود را خشونت نمی داند. چنانچه دزد یا جنایتکاری به انسان حمله کند و فرد برای رفع تهاجم از خود دفاع نماید می توان آنرا خشونت نامید؟ هیچ عقل سلیمی قبول نمی کند که انسان حق دفاع از خودش را نداشته باشد.
توقع جنبش سبز این است که پس از اعلام فراخوان 40 میلیون نفری برای 22 بهمن، تا قبل از فرا رسیدن ماه بهمن، حکومت، روشن و واضح و بدون ابهام، اعلام رسمی نماید که آیا با راهپیمائی صلح آمیز مردم ایران همکاری خواهد نمود، که در این صورت ما ضمن استقبال از عقلانیت حکومت، به تشکیل کمیته های انتظامات برای برقراری نظم کامل راهپیمائی 22 بهمن مشغول خواهیم شد، یا اینکه خدای ناکرده نیت سوئی در ذهن داشته و مردم ناچار خواهند بود خود را برای دفاع در برابر خشونت و وحشیگری حکومت آماده نمایند.

فوری . فوری . فوری ... دانشجویان دانشگاه اصلی کشور یعنی دانشگاه تهران هم به تحریم امتحانات میپیوندند... درود بر شما دلاوران


در پی اعلام تحصن و تحریم امتحانات در برخی دانشگاه های کشور، دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران نیز با پخش خبرنامه هایی اولین قدم را در جهت اعلام اعتصاب و تحریم امتحانات را آغاز کردند.


به گزارش خبرنامه امیرکبیر دانشجویان دانشکده فنی با انتشار "خبرنامه اعتصاب سبز" اعلام کردند در اعتراض به بازداشت دانشجویان دست به تحصن خواهند زد.


این دانشجویان اعلام کرده اند که تنها با همراهی همکلاسی هایشان بر سر امتحانات حاضر خواهند شد.


در این نشریه همچنین اسامی ۱۱ دانشجوی دربند دانشگاه تهران عنوان شده است که عبارتند از: سجاد ساده، محمدحسین مشاعی، ادرشیر بانگیان، امین بنی هاشم، زهرا توسلی، علیرضا خالصیان، مهرداد بزرگ، حمید سوزنده، سینا ولایی، خسرو مقصودی و آرش احسان زاده.

فوری . فوری . فوری ... دانشجویان دانشگاه اصلی کشور یعنی دانشگاه تهران هم به تحریم امتحانات میپیوندند... درود بر شما دلاوران


در پی اعلام تحصن و تحریم امتحانات در برخی دانشگاه های کشور، دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران نیز با پخش خبرنامه هایی اولین قدم را در جهت اعلام اعتصاب و تحریم امتحانات را آغاز کردند.


به گزارش خبرنامه امیرکبیر دانشجویان دانشکده فنی با انتشار "خبرنامه اعتصاب سبز" اعلام کردند در اعتراض به بازداشت دانشجویان دست به تحصن خواهند زد.


این دانشجویان اعلام کرده اند که تنها با همراهی همکلاسی هایشان بر سر امتحانات حاضر خواهند شد.


در این نشریه همچنین اسامی ۱۱ دانشجوی دربند دانشگاه تهران عنوان شده است که عبارتند از: سجاد ساده، محمدحسین مشاعی، ادرشیر بانگیان، امین بنی هاشم، زهرا توسلی، علیرضا خالصیان، مهرداد بزرگ، حمید سوزنده، سینا ولایی، خسرو مقصودی و آرش احسان زاده.

فوری . فوری . فوری ... دانشجویان دانشگاه اصلی کشور یعنی دانشگاه تهران هم به تحریم امتحانات میپیوندند... درود بر شما دلاوران


در پی اعلام تحصن و تحریم امتحانات در برخی دانشگاه های کشور، دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران نیز با پخش خبرنامه هایی اولین قدم را در جهت اعلام اعتصاب و تحریم امتحانات را آغاز کردند.


به گزارش خبرنامه امیرکبیر دانشجویان دانشکده فنی با انتشار "خبرنامه اعتصاب سبز" اعلام کردند در اعتراض به بازداشت دانشجویان دست به تحصن خواهند زد.


این دانشجویان اعلام کرده اند که تنها با همراهی همکلاسی هایشان بر سر امتحانات حاضر خواهند شد.


در این نشریه همچنین اسامی ۱۱ دانشجوی دربند دانشگاه تهران عنوان شده است که عبارتند از: سجاد ساده، محمدحسین مشاعی، ادرشیر بانگیان، امین بنی هاشم، زهرا توسلی، علیرضا خالصیان، مهرداد بزرگ، حمید سوزنده، سینا ولایی، خسرو مقصودی و آرش احسان زاده.

مسعود علی محمدی ترور شد


مسعود علی محمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران و عضو انجمن اسلامی صبح امروز به وسیله بمب کارگذاشته شده در مقابل منزل او در یک موتورسیکلت در یک ترور ناجوانمردانه کشته شد.

به گزارش هـیـــــس صبح امروز راس ساعت ۷:۰۵ دقیقه واقع در خیابان شریعتی حوالی قیطریه خیابان سهیل کوچه مهر سوم غربی هنگام خروج از درب منزل توسط یک بمب کارگذاشته شده بر روی یک دستگاه موتورسیکلت و انفجار آن کنار اتومبیل او کشته شد.

هـیـــــس اولین خبرگزاری بود که دقیقا ۵ دقیقه بعد از واقعه به محل حادثه رسید و متاسفانه نیمی از صورت وی در اثر جراحت ترکش از بین رفته بود. متاسفانه هنگام حضور در صحنه بعلت کوتاهی مسیر تا منزل و شوک انفجار دوربین و موبایل همراه نبود تا بتوانم تصاویر بهتری ثبت کنم و بعلت حضور تنها بنده و چند نفر دیگر فرصت برگشت نبود و کمک رسانی به بقیه افراد خانواده واجب تر بود. شدت انفجار به حدی زیاد بود که تا شعاع دقیقا ۷۰۰ متری شیشه ای از ساختمانها سالم نمانده بود. این تصاویر بعد از حضور ماموران گرفته شده و با عرض پوزش فراوان.


مسعود علی محمدی ترور شد


مسعود علی محمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران و عضو انجمن اسلامی صبح امروز به وسیله بمب کارگذاشته شده در مقابل منزل او در یک موتورسیکلت در یک ترور ناجوانمردانه کشته شد.

به گزارش هـیـــــس صبح امروز راس ساعت ۷:۰۵ دقیقه واقع در خیابان شریعتی حوالی قیطریه خیابان سهیل کوچه مهر سوم غربی هنگام خروج از درب منزل توسط یک بمب کارگذاشته شده بر روی یک دستگاه موتورسیکلت و انفجار آن کنار اتومبیل او کشته شد.

هـیـــــس اولین خبرگزاری بود که دقیقا ۵ دقیقه بعد از واقعه به محل حادثه رسید و متاسفانه نیمی از صورت وی در اثر جراحت ترکش از بین رفته بود. متاسفانه هنگام حضور در صحنه بعلت کوتاهی مسیر تا منزل و شوک انفجار دوربین و موبایل همراه نبود تا بتوانم تصاویر بهتری ثبت کنم و بعلت حضور تنها بنده و چند نفر دیگر فرصت برگشت نبود و کمک رسانی به بقیه افراد خانواده واجب تر بود. شدت انفجار به حدی زیاد بود که تا شعاع دقیقا ۷۰۰ متری شیشه ای از ساختمانها سالم نمانده بود. این تصاویر بعد از حضور ماموران گرفته شده و با عرض پوزش فراوان.


مسعود علی محمدی ترور شد


مسعود علی محمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران و عضو انجمن اسلامی صبح امروز به وسیله بمب کارگذاشته شده در مقابل منزل او در یک موتورسیکلت در یک ترور ناجوانمردانه کشته شد.

به گزارش هـیـــــس صبح امروز راس ساعت ۷:۰۵ دقیقه واقع در خیابان شریعتی حوالی قیطریه خیابان سهیل کوچه مهر سوم غربی هنگام خروج از درب منزل توسط یک بمب کارگذاشته شده بر روی یک دستگاه موتورسیکلت و انفجار آن کنار اتومبیل او کشته شد.

هـیـــــس اولین خبرگزاری بود که دقیقا ۵ دقیقه بعد از واقعه به محل حادثه رسید و متاسفانه نیمی از صورت وی در اثر جراحت ترکش از بین رفته بود. متاسفانه هنگام حضور در صحنه بعلت کوتاهی مسیر تا منزل و شوک انفجار دوربین و موبایل همراه نبود تا بتوانم تصاویر بهتری ثبت کنم و بعلت حضور تنها بنده و چند نفر دیگر فرصت برگشت نبود و کمک رسانی به بقیه افراد خانواده واجب تر بود. شدت انفجار به حدی زیاد بود که تا شعاع دقیقا ۷۰۰ متری شیشه ای از ساختمانها سالم نمانده بود. این تصاویر بعد از حضور ماموران گرفته شده و با عرض پوزش فراوان.


ساختن مُهر دستی با پاککن برای اسکناس


راهنماییهای یه دوستِ سبز برای ساختن مُهر دستی با پاککن:

موادِ لازم: پاککن، کاتر، چسب.

پاککن رو از پهنا دو قسمت میکنیم. یکی باریکتر و یکی ضخیمتر. سعی کنید صاف ببرید. مالِ من یه کم کج و کوله شد.

روی قسمت باریکتر، طرحِ مورد نظرتون رو بکشید. هرچی سادهتر باشه طرحتون، کارتون راحتتره موقعِ برشش.

دورش رو با کاتر ببرید تا طرحتون در بیاد. طرحِ آماده رو روی قسمتِ قبلیِ پاککن بچسبونید. میشه یک مهر با طرحِ برجسته.

حالا یه استامپِ سبز میخوایید (۱۵۰۰-۲۵۰۰تومن). دمِ دستتون و هرجا رو که دوست دارید، باهاش مُهر کنید

ساختن مُهر دستی با پاککن برای اسکناس


راهنماییهای یه دوستِ سبز برای ساختن مُهر دستی با پاککن:

موادِ لازم: پاککن، کاتر، چسب.

پاککن رو از پهنا دو قسمت میکنیم. یکی باریکتر و یکی ضخیمتر. سعی کنید صاف ببرید. مالِ من یه کم کج و کوله شد.

روی قسمت باریکتر، طرحِ مورد نظرتون رو بکشید. هرچی سادهتر باشه طرحتون، کارتون راحتتره موقعِ برشش.

دورش رو با کاتر ببرید تا طرحتون در بیاد. طرحِ آماده رو روی قسمتِ قبلیِ پاککن بچسبونید. میشه یک مهر با طرحِ برجسته.

حالا یه استامپِ سبز میخوایید (۱۵۰۰-۲۵۰۰تومن). دمِ دستتون و هرجا رو که دوست دارید، باهاش مُهر کنید

ساختن مُهر دستی با پاککن برای اسکناس


راهنماییهای یه دوستِ سبز برای ساختن مُهر دستی با پاککن:

موادِ لازم: پاککن، کاتر، چسب.

پاککن رو از پهنا دو قسمت میکنیم. یکی باریکتر و یکی ضخیمتر. سعی کنید صاف ببرید. مالِ من یه کم کج و کوله شد.

روی قسمت باریکتر، طرحِ مورد نظرتون رو بکشید. هرچی سادهتر باشه طرحتون، کارتون راحتتره موقعِ برشش.

دورش رو با کاتر ببرید تا طرحتون در بیاد. طرحِ آماده رو روی قسمتِ قبلیِ پاککن بچسبونید. میشه یک مهر با طرحِ برجسته.

حالا یه استامپِ سبز میخوایید (۱۵۰۰-۲۵۰۰تومن). دمِ دستتون و هرجا رو که دوست دارید، باهاش مُهر کنید

پشت پرده بیت رهبر و تصمیم گیری ها





محمد رضا مدحی که با اسنادی نشان می دهد از دوازده سال قبل مسوول کمیته ای در مجلس خبرگان بوده و از سال ها قبل در حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران به کار اشتغال داشته و همواره در رده اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی کار کرده در گفتگوئی با روز اسرار تازه ای از اردوی سرکوبگران را افشا کرد.



محمدرضا مدحی چنان که در ابتدای مصاحبه اعلام داشت در ایران به نام سیدرضاحسینی شناخته می شود، تا سال ۱۳۸۶ مسوول کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام مجلس خبرگان رهبری بوده وی پیش از قبول مسوولیت در مجلس خبرگان در حفاظت اطلاعات سپاه فعالیت می کرده است مدحی که اینک در بانکوک اقامت دارد درخصوص کمیته ای که وی مسوول ان بوده می گوید: «اصل ۱۱۱ قانون اساسی کمسییونی دارد به عنوان کمیسیون اصل ۱۱۱ درخبرگان رهبری. این کمیسیون معروف است به هیات تحقیق یا کمیسیون تحقیق و کارش نظارت بر عملکرد، زیر مجموعه ها، و عزل ونصب های رهبری است. این کمسییون دو کمیته دارد که یکی کمیته هفت نفره است که سیاست های کلان نظام را تدوین می کند. کمیته دیگری دارد به نام "کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام" که بازوی اجرایی کمیسیون است. در این کمیسیون ۱۵روحانی هستند مانند آقای فلاحیان و اقای آیت اللهی و من ۱۲ سال رییس آن کمیته بودم." مدحی خود را از افراد مورد اعتماد رهبری معرفی می کند. بررسی قتل های زنجیره ای و تخلفات قوه قضاییه از جمله پرونده هایی است که وی طی سالهای گذشته در مجلس خبرگان به آنها رسیدگی کرده است. پیش از این درحفاظت اطلاعات سپاه نیز کارکرده است.





آقای علی مطهری نماینده محافظه کار مجلس یک بار در مصاحبه ای گفته بودند که اگر مسوولیت مدیریت بحران بعد از انتخابات با آقای حسین طاپب نبود این اتفاقات نمی افتاد و عده ای کشته نمی شدند. نظر شما به عنوان فرد مطلعی که شناختی از این افراد دارید در این باره چیست ؟



وقتی افرادی مثل آقای طاپب بخواهند کنترل وضعیت را به عهده بگیرند چیزی بهتر از این نخواهد شد. طاپب زمانی که در وزارت اطلاعات مشغول به کار بود وزیر وقت اطلاعات اقای فلاحیان وی را اخراج کردند و اصلا گفتند که او را دیگر به وزارتخانه راه ندهند ولی او به سپاه برگشت. مدتی هم به حوزه رفت. خلاصه سرگردان بود. .



در آن زمان شغل شما چه بود؟



من رسما از چهاردهم فروردین ۷۹ تا ۲۵ مردادماه ۸۳ مسوول پرونده قتل های زنجیره ای بودم.. اما تسویه حساب های داخلی که متاسفانه زیانش به مردم رسید و هزینه اش را مردم دادند مانع از کار شد. در آن زمان افرادی مانند جواد آزاده و احمدشیخانی که از وزارت اطلاعات طرد شده بودند به همراه طاپب، به عنوان کمیته شش نفره مامور رسیدگی به ماجرای قتل ها شدند و قرار شد قاتلان و آمران قتل های زنجیره ای. شناسائی شوند در ان ایام یک فاجعه بزرگ انسانی رخ داد که با هیچ منطقی نباید صورت می گرفت. شکنجه هایی که بر علیه همسر سعید امامی صورت گرفت غیرانسانی بود. همه از طریق ویدپوها دیدند و به گوش بالاترین مقامات نظام رسید. از طریق شکنجه‌های بی سابقه او را وادار کردند که اقرارکند با موساد رابطه داشته ویا با قرآن چه می کردند و با افراد نزدیک رابطه داشتند. تا این حد رفتند که عوامل بیگانه در این قتل ها نقش داشتند. چرا که از افشاگری آن زن می ترسیدند.



آیا آقای طائب در این جریان دست داشت؟

بله و حالا باید پرسید چرا کسی نسبت به این شکنجه‌ها هیچ برخورد قضایی یا شرعی انجام نداد؟ در حکومتی که اسلامی است و قانون اساسی دارد و قانون مجازات های اسلامی دارد چرا هیچ برخورد قانونی وقضایی با این مساله صورت نپذیرفت؟ و چرا کسانی که این کار را کردند با توجه به اینکه قبلا اخراج شده بودند و دوباره دعوت به کار شده بودند مواخذه نشدند؟ چون که رفتند زیر چتر همین آقای میثم که همان حسن عبداللهی است و الان هم که به وی حسین طاپب می گویند. حالا کسی رییس سازمان اطلاعات سپاه شده که این همه در حق یک زن مومنه جفا کرد. حال سعید امامی هرچه باشد. او فقط می خواست بگوید شوهرش بیگناه است و اگر کارهایی کرده خودسرانه نکرده و حتی وزارت اطلاعات در این وسط کاره‌ای نبوده است. افرادی که آن روز آن جنایت ها را مرتکب شدند، توسط چه کسی بعد از کنار رفتن از پرونده قتل های زنجیره ای پناه داده شدند؟ مسوول این کار حسین طاپب بود. الان افرادی مانند جواد آزاده زیر نظر طاپب هستند. همان کسی که به زن سعید امامی رحم نکرد الان به مردم رحم می کند؟



به گفته خودتان شما تا ۱۹ بهمن ۱۳۸۶ در سمت خود بودید. درسال ۸۶ هم از کشور خارج شدید. اطلاعات خود را در مورد حوادث اخیر از کجا کسب می کنید؟



من هنوز هم با ایران در ارتباط هستم. کسی نیستم که یک اخباری داشت و الان تمام شده است. اخبار را از طریق مختلف دریافت می کنیم.



این افراد چه نوع افرادی هستند؟



افراد دلسوز داخل نظام ومسول و دارای جایگاه اطلاعاتی، امنیتی وقضایی در داخل سیستم. حتی در سطح علما که به من اعتماد وعنایت دارند برای خدمت به مردم و آرمان های انقلاب و امام -که اینها آن را منحرف کردند و براندازی مخملی را خودشان کردند ولی مردم را برای ان متهم می کنند- برای روشن شدن حقایق به من کمک می کنند.



مثلا چه موضوعاتی؟



برخی از این افراد به من گفتند که قبل از انتخابات احکام جلب سران اصلاحات صادر شده است. احمدی نژاد با دشمن تراشی کردن و با آبروی مردم بازی کردن و دیگر روش‌ها معلوم بود که هدف بزرگتری را درسر دارد و یا پروژه سرکوب مخالفین دولت.



یک از مساپلی که تعجب بسیاری را بعد از انتخابات به وجود اورده اعمال خشونت بی‌سابقه علیه تظاهرکنندگان و نیروهای سیاسی و فعالان جامعه مدنی است. خیلی ها می پرسند که چه کسی پشت سر این مساپل است؟ نظر شما چیست درباره این سوال؟



ببینید، آقای مصباح یزدی بیشترین نقش را برای رشد آقای احمدی نژاد برای رشد شخصی خودش داشت. برای اینکه به این موفقیت برسند نیاز داشتند که برای همیشه با اصلاحات تسویه حساب کنند و برای این حتی از کسی مانند میرحسین موسوی که برای نجات نظام از بحران سرمایه بزرگ وعزیزی به شمار می رفت، گذشتند. آنها به موسوی هم رحم نکردند.



چطور؟



یک طرحی قبل از انتخابات وجود داشت که اصلاح طلبان به هیچ وجه پیروز نشوند. طرح قوی بود. بعد از پیروزی آقای احمدی نژاد در دور اول آقای طاپب را به سمت فرماندهی بسیج آوردند. برای او حتی رهبری هم هیچ اهمیتی ندارد. یکی از قربانیان این جریانات همین خود رهبری بود و کسانی که سینه چاکان رهبری بودند این موضوع را بدانند که این جریانات بعد از انتخابات یک قربانی داشت و آن اعتماد و دین مردم بود که آقای احمدی نژاد رهبری را برای قدرت و برنامه های خودشان قربانی کردند.



یعنی رهبر در جریان این موضوعات و آنچه می گذرد نیست؟



به نظرم رهبری در این زمینه بازی خورد.



چگونه وتوسط چه کسی؟



انسان بر اساس داده‌ها تصمیم می گیرد و ایشان ایزوله هستند. قبل از انتخابات - بین سه تا شش ماه بسته به حساس بودن مراکز- شروع کردند به آموزش مدیریت بحران در سطح سپاه و وزارت اطلاعات و بسیج. گردان های عاشورا در بسیج و سپاه برای سرکوب به صورت مستقیم آموزش دیدند. اگر واقعا این ماجرا از پیش تعیین شده نبود چه نیازی به چنین آموزش‌هایی بود؟



در مورد کهریزک و ارسال زندانیان به آن نظرتان چیست؟



کهریزک برای زندانیان خطرناکی بود که جراپم بسیار وحشتناکی انجام داده بودند وشرایط بسیار دشواری داشت. بنابراین اختصاص داشت به اراذل و اوباش واقعی. مسوول برخورد در نیروی انتظامی فرد خشونت طلبی مثل رادان بود. همه می دانند وی در بلوچستان و یا سقز ویا مشهد مقدس چه سوابق خشنی داشته است. .رادان و طاپب با هم هماهنگ شدند و سعیدمرتضوی هم حلقه را کامل کرد. از طرف دولت رادان، از سوی قوه قضاییه مرتضوی و از درون حاکمیت آقای طاپب وارد خشونت شدند. برای ارعاب بیشتر به دستور مرتضوی بازداشتی ها را به بازداشتگاه کهریزک فرستادند. برای این فرستادند که زندانیان آنجا تحقیر شوند. فلسفه اش این بود که هر کسی آنجا می رود وقتی بیرون می آید دیگر دست از پا خطا نکند.



شما در زمینه این زندان چه می دانید؟



من درمورد خیلی از زندان ها تحقیق کردم از جمله زمانی که زندان کچویی که آقای کبیری رییس آن و آقای سیف معاونش بود . یا زندان اوین و زندان قصر و زندان ورامین. در آنجا هم افراد خلاف کار معمولا رییس بند می شدند. رییس بندها را کسانی می گذاشتند که از همه شرورتر باشد که با دیگران برخورد چکشی کنند. ما نمونه هایی را داشتیم که با تیزی جوان ها را تهدید می کردند وحتی پرونده تجاوز به زندانیان داشتیم. این پرونده ها سوابقش موجود است. اینها از این جریانات در داخل زندان ها خبر داشتند که افراد را به این مکان فرستادند. به جز زندان اوین این آقایان اوباش باعث چنین اتفاقاتی بودند. بنابراین پلیس ناآگاهانه این کار را نکرده است. اینها می دانستند که اگر چنین افرادی در جایی بازداشت باشند و این جوان ها را در بغل آنها بازداشت کنند نتیجه اش چه می شود. از این رو جوان ها را به پایگاه جهنمی کهریزک فرستادند. در این پایگاه حتی از این افراد برای شکنجه این جوانان استفاده کردند. معلوم است وقتی یک اوباشی که مدتها بازداشت است با یک جوانی هم بند می شود چه اتفاقی می افتد؟



تجاوز با باتون که درمواردی مطرح شده، چگونه ممکن است؟



اگرچه قاطعا می‌گویم در بازداشتگاه های وزارت اطلاعات چنین چیزهایی وجود ندارد. دارودسته طاپب هم اینطور نیستند. اما تجاوزبا باتون را من دور از تصور نمی بینم. مثل آقای حسین خوشرو که سالها قبل چنین کاری را با متهمان مواد مخدر کرده بود و او را بازداشت و زندانی واخراج کردند. درمورد موارد تجاوز بعد از انتخابات من چیزی نمی دانم چون برخی از بازداشت شدگان دربازداشت گاه های رسمی نبودند. من آزار واذیت جنسی در بازداشتگاه کهریزک را قاطعا با توجه به اطلاعاتی که دارم تایید می کنم.



وقتی که رییس کمیته حفظ نظام مجلس خبرگان بودید، پرونده هایی که درباره مسوولین کشور به رهبری می فرستادید با چه واکنشی مواجه می شد؟



وقتی ما درزمان آقای شاهرودی با اسناد و مدارک صحبت کردیم و موضع سختی درباره ایشان گرفتیم غیر از آقای جنتی و چند نفر در بیت که علقه خاصی داشتند کسی موضع گیری نکرد ولی تحت فشار اطرافیان قرار گرفتند و او را عزل نکردند. اگر یادتان باشد درطی سال گذشته آقای شاهرودی چندین بار تقاضای استعفای خود را مطرح کرد اما هر بار به دلیلی این کار صورت نمی گرفت. مثلا می گفتند الان بحث پرونده هسته ای مطرح است و فلان وبهمان و رهبر را مجاب می کردند که عزل ایشان را صورت ندهد یا حداقل به استعفای او جواب مثبت ندهند. خود آقای شاهرودی هم می دانستند که دیگر پایگاهی ندارد که بخواهد به رهبری فکر کند.چون کمیسیون تحقیق مجلس خبرگان رهبری که براساس اصل ۱۱۱ قانون اساسی است، ایشان را به عنوان به قاپم مقام احتیاطی رهبری در نظر گرفته شده بود که در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۳ از این مقام به دلیل مستندات وگزارش هایی که ما اراپه کردیم عزل شد و می دانستند جایگاهی ندارد.



بحث هایی که درخصوص قدرت مجتبی خامنه ای می شود با توجه به شناخت شما از بیت رهبری می شودرا تا چه حد موثق می دانید؟



من نمی خواهم ازرهبر دفاع کنم. اما وقتی می خواهیم درمورد یک نفر مطلبی بنویسیم نباید آنقدردروغ بگوییم که اصل واقعیت هم زیرسوال برود. درموردثروت و انگشترهای میلیاردی و مساپلی از این دست مشخص است منبعی که چنین اطلاعاتی داده اشتباه گفته است. مجتبی خامنه ای زمانی که پدرش توسط عده ای احاطه شد وارد صحنه شد. او نقش موثری دارد در تصمیم گیری های رهبر. برمی گردد به سال ۸۴. ولی اینکه می گویند همه کارها دست اوست درست نیست. آقا مصطفی برادراینها در قم زندگی خیلی معمولی دارد. آقامجتبی تا چندین سال پیش زمانی که در مدرسه جتهدی تهران در چهارراه سیروس بود زندگی خیلی معمولی داشت ویک پیکانی هم داشت. ولی به مرور زمان قدرت به هرحال خیلی چیزها را تغییر می دهد. او براساساطلاعاتی که به وی داده شده ممکن است تصمیم های تند ی گرفته شده باشد. رهبر ایزوله است و اخبار از طریق کانال های محدودی به ایشان می رسد. اما این اشتباه است. این روند کانالیزه شدن و پاستوریزه کردن اطلاعات خیانت به رهبر است. من طرحی را در ۶ مرداد ماه ۱۳۸۲ برای ایشان فرستادم که وقتی که پنج بار از طریق بیت به دست رهبری نرسید خودم دستی به وی دادم.



یعنی ایشان واقعا نمی دانند درکشور چه می گذرد؟



بگذارید من وارداین حوزه نشوم.



آيا جمهوری اسلامی به سمت اعدام مخالفان برای عبرت دیگران خواهد رفت؟ آیا این موضوع را جدی می بینید؟



خیلی هم جدی است. قوه قضاییه ۱۷۰۰ عضو خلافکار دارد که هنوز در آن کار می کنند، و آقای لاریجانی چطورمی تواند با این نابسامانی در قوه قضاییه دست به چنین اقداماتی بزند. بسیاری از این افراد به دلیل فساد امتثال به امر و همراهی با چنین روندهایی می کنند.



خشن شدن برخورد نیروهای اطلاعاتی امنیتی باعث شکاف می شود دربدنه مجموعه یا افراد سالم سکوت خواهند کرد؟



جواب این است که چند تا از معاونت های وزارت اطلاعات پس از انتخابات توسط آقای احمدی نژاد عزل شدند؟ ۵ معاونت. اینها بسیار بی طرف بودند و حقیقت را گفتند. افراد متفکر بسیاری در پیکره وزارت اطلاعات هست. اما عده ای نمی خواهند به هر دلیلی آنها آنجا باشند. بازخریدها وبازنشستگی ها و عزلها در سپاه وارتش و دستگاه های اطلاعاتی تشدید شده است. دولت زمانی دست به اعدام می زند که در موضع ضعف بسیارقرار دارد. اگر درموضع ضعف نباشد این همه خشونت به کار نمی برد. عزل هایی که در سپاه و در وزارت اطلاعات انجام شده نشان می دهد که جمعی از سرداران شامل آن هستند نشان دهنده این است که بدنه قدیمی این نیروها با بسیاری از اتفاقات بعد از انتخابات مشکل دارد. دراین میان قوه قضاییه تنها پیاده نظام است. همه اینها هم زیر نظر آقای مصباح یزدی است. آقای احمدی نژاد یک عروسک خیمه شب بازی است. او بود که گفت در زمان ولی فقیه انتخابات معنی ندارد و انتخاب از طرف ولی امر صورت می گیرد. یعنی انتصاب. یعنی کسی که ولی امر تصمیم می گیرد او باید انتخاب بشود. توطپه از آنجا بود که امام هم گفته بود که نیروهای نظامی حق ندارند وارد سیاست شوند. من با اینکه در مقطعی یک مقام عالی رتبه سپاه بودم زمانی که خبرگان بودم هیچگاه به عنوان یک مقام نظامی از من یاد نشد.



شما این سخنان را در این برهه زمانی مطرح می کنید؟



یک تارنمایی در اول ماه هفتم ۲۰۰۹ اعلام کرده که من در ایران مشغول سرکوب هستم. در حالی که من در آن تاریخ در آن تاریخ در بیمارستانی در شهر هامبورگ تحت درمان قلبم بودم. من قبل از آن از داخل کشور تهدید شده بودم، من در پاسخ اعلام داشتم اگر تهدیدها ادامه یابد دست به افشاگری خواهم زد. خیلی از سران را هم تهدید کرده بودم، همان زمان بود که شایعاتی در این باره منتشر شد که من سرکوبگر تحت تعقیب بوده ام . این جریان ها به فرض که از سر بی خبری دست به چنین اتهاماتی زده باشند دارند کاری را می کنند که نظام می خواهد منتها هزینه اش بر عهده نظام نیست وقصدش بدنام کردن من است. چون الان وضعیت طوری شده که نظام هر کسی را محکوم کند محبوب می شود به همین جهت این پروژه بدنام کردن را به نحو دیگری دنبال می کنند.



توضیح : چندی پیش ترجمه مصاحبه‌ای از آقای مدحی با روزنامه بانکوک پست در این سایت منتشر شد که به دنبال آن مصاحبه شونده خواستار آن شد تا چند اشتباه در ترجمه تصحیح شود از همین طریق آقای مدحی ابراز تمایل کرد که درمصاحبه‌ای مطالب بیشتری را فاش کند . همراه این مصاحبه به درخواست مصاحبه گر عکس هائی هم منعکس می شود که گذشته آقای مدحی را نشان می دهد.

پشت پرده بیت رهبر و تصمیم گیری ها





محمد رضا مدحی که با اسنادی نشان می دهد از دوازده سال قبل مسوول کمیته ای در مجلس خبرگان بوده و از سال ها قبل در حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران به کار اشتغال داشته و همواره در رده اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی کار کرده در گفتگوئی با روز اسرار تازه ای از اردوی سرکوبگران را افشا کرد.



محمدرضا مدحی چنان که در ابتدای مصاحبه اعلام داشت در ایران به نام سیدرضاحسینی شناخته می شود، تا سال ۱۳۸۶ مسوول کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام مجلس خبرگان رهبری بوده وی پیش از قبول مسوولیت در مجلس خبرگان در حفاظت اطلاعات سپاه فعالیت می کرده است مدحی که اینک در بانکوک اقامت دارد درخصوص کمیته ای که وی مسوول ان بوده می گوید: «اصل ۱۱۱ قانون اساسی کمسییونی دارد به عنوان کمیسیون اصل ۱۱۱ درخبرگان رهبری. این کمیسیون معروف است به هیات تحقیق یا کمیسیون تحقیق و کارش نظارت بر عملکرد، زیر مجموعه ها، و عزل ونصب های رهبری است. این کمسییون دو کمیته دارد که یکی کمیته هفت نفره است که سیاست های کلان نظام را تدوین می کند. کمیته دیگری دارد به نام "کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام" که بازوی اجرایی کمیسیون است. در این کمیسیون ۱۵روحانی هستند مانند آقای فلاحیان و اقای آیت اللهی و من ۱۲ سال رییس آن کمیته بودم." مدحی خود را از افراد مورد اعتماد رهبری معرفی می کند. بررسی قتل های زنجیره ای و تخلفات قوه قضاییه از جمله پرونده هایی است که وی طی سالهای گذشته در مجلس خبرگان به آنها رسیدگی کرده است. پیش از این درحفاظت اطلاعات سپاه نیز کارکرده است.





آقای علی مطهری نماینده محافظه کار مجلس یک بار در مصاحبه ای گفته بودند که اگر مسوولیت مدیریت بحران بعد از انتخابات با آقای حسین طاپب نبود این اتفاقات نمی افتاد و عده ای کشته نمی شدند. نظر شما به عنوان فرد مطلعی که شناختی از این افراد دارید در این باره چیست ؟



وقتی افرادی مثل آقای طاپب بخواهند کنترل وضعیت را به عهده بگیرند چیزی بهتر از این نخواهد شد. طاپب زمانی که در وزارت اطلاعات مشغول به کار بود وزیر وقت اطلاعات اقای فلاحیان وی را اخراج کردند و اصلا گفتند که او را دیگر به وزارتخانه راه ندهند ولی او به سپاه برگشت. مدتی هم به حوزه رفت. خلاصه سرگردان بود. .



در آن زمان شغل شما چه بود؟



من رسما از چهاردهم فروردین ۷۹ تا ۲۵ مردادماه ۸۳ مسوول پرونده قتل های زنجیره ای بودم.. اما تسویه حساب های داخلی که متاسفانه زیانش به مردم رسید و هزینه اش را مردم دادند مانع از کار شد. در آن زمان افرادی مانند جواد آزاده و احمدشیخانی که از وزارت اطلاعات طرد شده بودند به همراه طاپب، به عنوان کمیته شش نفره مامور رسیدگی به ماجرای قتل ها شدند و قرار شد قاتلان و آمران قتل های زنجیره ای. شناسائی شوند در ان ایام یک فاجعه بزرگ انسانی رخ داد که با هیچ منطقی نباید صورت می گرفت. شکنجه هایی که بر علیه همسر سعید امامی صورت گرفت غیرانسانی بود. همه از طریق ویدپوها دیدند و به گوش بالاترین مقامات نظام رسید. از طریق شکنجه‌های بی سابقه او را وادار کردند که اقرارکند با موساد رابطه داشته ویا با قرآن چه می کردند و با افراد نزدیک رابطه داشتند. تا این حد رفتند که عوامل بیگانه در این قتل ها نقش داشتند. چرا که از افشاگری آن زن می ترسیدند.



آیا آقای طائب در این جریان دست داشت؟

بله و حالا باید پرسید چرا کسی نسبت به این شکنجه‌ها هیچ برخورد قضایی یا شرعی انجام نداد؟ در حکومتی که اسلامی است و قانون اساسی دارد و قانون مجازات های اسلامی دارد چرا هیچ برخورد قانونی وقضایی با این مساله صورت نپذیرفت؟ و چرا کسانی که این کار را کردند با توجه به اینکه قبلا اخراج شده بودند و دوباره دعوت به کار شده بودند مواخذه نشدند؟ چون که رفتند زیر چتر همین آقای میثم که همان حسن عبداللهی است و الان هم که به وی حسین طاپب می گویند. حالا کسی رییس سازمان اطلاعات سپاه شده که این همه در حق یک زن مومنه جفا کرد. حال سعید امامی هرچه باشد. او فقط می خواست بگوید شوهرش بیگناه است و اگر کارهایی کرده خودسرانه نکرده و حتی وزارت اطلاعات در این وسط کاره‌ای نبوده است. افرادی که آن روز آن جنایت ها را مرتکب شدند، توسط چه کسی بعد از کنار رفتن از پرونده قتل های زنجیره ای پناه داده شدند؟ مسوول این کار حسین طاپب بود. الان افرادی مانند جواد آزاده زیر نظر طاپب هستند. همان کسی که به زن سعید امامی رحم نکرد الان به مردم رحم می کند؟



به گفته خودتان شما تا ۱۹ بهمن ۱۳۸۶ در سمت خود بودید. درسال ۸۶ هم از کشور خارج شدید. اطلاعات خود را در مورد حوادث اخیر از کجا کسب می کنید؟



من هنوز هم با ایران در ارتباط هستم. کسی نیستم که یک اخباری داشت و الان تمام شده است. اخبار را از طریق مختلف دریافت می کنیم.



این افراد چه نوع افرادی هستند؟



افراد دلسوز داخل نظام ومسول و دارای جایگاه اطلاعاتی، امنیتی وقضایی در داخل سیستم. حتی در سطح علما که به من اعتماد وعنایت دارند برای خدمت به مردم و آرمان های انقلاب و امام -که اینها آن را منحرف کردند و براندازی مخملی را خودشان کردند ولی مردم را برای ان متهم می کنند- برای روشن شدن حقایق به من کمک می کنند.



مثلا چه موضوعاتی؟



برخی از این افراد به من گفتند که قبل از انتخابات احکام جلب سران اصلاحات صادر شده است. احمدی نژاد با دشمن تراشی کردن و با آبروی مردم بازی کردن و دیگر روش‌ها معلوم بود که هدف بزرگتری را درسر دارد و یا پروژه سرکوب مخالفین دولت.



یک از مساپلی که تعجب بسیاری را بعد از انتخابات به وجود اورده اعمال خشونت بی‌سابقه علیه تظاهرکنندگان و نیروهای سیاسی و فعالان جامعه مدنی است. خیلی ها می پرسند که چه کسی پشت سر این مساپل است؟ نظر شما چیست درباره این سوال؟



ببینید، آقای مصباح یزدی بیشترین نقش را برای رشد آقای احمدی نژاد برای رشد شخصی خودش داشت. برای اینکه به این موفقیت برسند نیاز داشتند که برای همیشه با اصلاحات تسویه حساب کنند و برای این حتی از کسی مانند میرحسین موسوی که برای نجات نظام از بحران سرمایه بزرگ وعزیزی به شمار می رفت، گذشتند. آنها به موسوی هم رحم نکردند.



چطور؟



یک طرحی قبل از انتخابات وجود داشت که اصلاح طلبان به هیچ وجه پیروز نشوند. طرح قوی بود. بعد از پیروزی آقای احمدی نژاد در دور اول آقای طاپب را به سمت فرماندهی بسیج آوردند. برای او حتی رهبری هم هیچ اهمیتی ندارد. یکی از قربانیان این جریانات همین خود رهبری بود و کسانی که سینه چاکان رهبری بودند این موضوع را بدانند که این جریانات بعد از انتخابات یک قربانی داشت و آن اعتماد و دین مردم بود که آقای احمدی نژاد رهبری را برای قدرت و برنامه های خودشان قربانی کردند.



یعنی رهبر در جریان این موضوعات و آنچه می گذرد نیست؟



به نظرم رهبری در این زمینه بازی خورد.



چگونه وتوسط چه کسی؟



انسان بر اساس داده‌ها تصمیم می گیرد و ایشان ایزوله هستند. قبل از انتخابات - بین سه تا شش ماه بسته به حساس بودن مراکز- شروع کردند به آموزش مدیریت بحران در سطح سپاه و وزارت اطلاعات و بسیج. گردان های عاشورا در بسیج و سپاه برای سرکوب به صورت مستقیم آموزش دیدند. اگر واقعا این ماجرا از پیش تعیین شده نبود چه نیازی به چنین آموزش‌هایی بود؟



در مورد کهریزک و ارسال زندانیان به آن نظرتان چیست؟



کهریزک برای زندانیان خطرناکی بود که جراپم بسیار وحشتناکی انجام داده بودند وشرایط بسیار دشواری داشت. بنابراین اختصاص داشت به اراذل و اوباش واقعی. مسوول برخورد در نیروی انتظامی فرد خشونت طلبی مثل رادان بود. همه می دانند وی در بلوچستان و یا سقز ویا مشهد مقدس چه سوابق خشنی داشته است. .رادان و طاپب با هم هماهنگ شدند و سعیدمرتضوی هم حلقه را کامل کرد. از طرف دولت رادان، از سوی قوه قضاییه مرتضوی و از درون حاکمیت آقای طاپب وارد خشونت شدند. برای ارعاب بیشتر به دستور مرتضوی بازداشتی ها را به بازداشتگاه کهریزک فرستادند. برای این فرستادند که زندانیان آنجا تحقیر شوند. فلسفه اش این بود که هر کسی آنجا می رود وقتی بیرون می آید دیگر دست از پا خطا نکند.



شما در زمینه این زندان چه می دانید؟



من درمورد خیلی از زندان ها تحقیق کردم از جمله زمانی که زندان کچویی که آقای کبیری رییس آن و آقای سیف معاونش بود . یا زندان اوین و زندان قصر و زندان ورامین. در آنجا هم افراد خلاف کار معمولا رییس بند می شدند. رییس بندها را کسانی می گذاشتند که از همه شرورتر باشد که با دیگران برخورد چکشی کنند. ما نمونه هایی را داشتیم که با تیزی جوان ها را تهدید می کردند وحتی پرونده تجاوز به زندانیان داشتیم. این پرونده ها سوابقش موجود است. اینها از این جریانات در داخل زندان ها خبر داشتند که افراد را به این مکان فرستادند. به جز زندان اوین این آقایان اوباش باعث چنین اتفاقاتی بودند. بنابراین پلیس ناآگاهانه این کار را نکرده است. اینها می دانستند که اگر چنین افرادی در جایی بازداشت باشند و این جوان ها را در بغل آنها بازداشت کنند نتیجه اش چه می شود. از این رو جوان ها را به پایگاه جهنمی کهریزک فرستادند. در این پایگاه حتی از این افراد برای شکنجه این جوانان استفاده کردند. معلوم است وقتی یک اوباشی که مدتها بازداشت است با یک جوانی هم بند می شود چه اتفاقی می افتد؟



تجاوز با باتون که درمواردی مطرح شده، چگونه ممکن است؟



اگرچه قاطعا می‌گویم در بازداشتگاه های وزارت اطلاعات چنین چیزهایی وجود ندارد. دارودسته طاپب هم اینطور نیستند. اما تجاوزبا باتون را من دور از تصور نمی بینم. مثل آقای حسین خوشرو که سالها قبل چنین کاری را با متهمان مواد مخدر کرده بود و او را بازداشت و زندانی واخراج کردند. درمورد موارد تجاوز بعد از انتخابات من چیزی نمی دانم چون برخی از بازداشت شدگان دربازداشت گاه های رسمی نبودند. من آزار واذیت جنسی در بازداشتگاه کهریزک را قاطعا با توجه به اطلاعاتی که دارم تایید می کنم.



وقتی که رییس کمیته حفظ نظام مجلس خبرگان بودید، پرونده هایی که درباره مسوولین کشور به رهبری می فرستادید با چه واکنشی مواجه می شد؟



وقتی ما درزمان آقای شاهرودی با اسناد و مدارک صحبت کردیم و موضع سختی درباره ایشان گرفتیم غیر از آقای جنتی و چند نفر در بیت که علقه خاصی داشتند کسی موضع گیری نکرد ولی تحت فشار اطرافیان قرار گرفتند و او را عزل نکردند. اگر یادتان باشد درطی سال گذشته آقای شاهرودی چندین بار تقاضای استعفای خود را مطرح کرد اما هر بار به دلیلی این کار صورت نمی گرفت. مثلا می گفتند الان بحث پرونده هسته ای مطرح است و فلان وبهمان و رهبر را مجاب می کردند که عزل ایشان را صورت ندهد یا حداقل به استعفای او جواب مثبت ندهند. خود آقای شاهرودی هم می دانستند که دیگر پایگاهی ندارد که بخواهد به رهبری فکر کند.چون کمیسیون تحقیق مجلس خبرگان رهبری که براساس اصل ۱۱۱ قانون اساسی است، ایشان را به عنوان به قاپم مقام احتیاطی رهبری در نظر گرفته شده بود که در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۳ از این مقام به دلیل مستندات وگزارش هایی که ما اراپه کردیم عزل شد و می دانستند جایگاهی ندارد.



بحث هایی که درخصوص قدرت مجتبی خامنه ای می شود با توجه به شناخت شما از بیت رهبری می شودرا تا چه حد موثق می دانید؟



من نمی خواهم ازرهبر دفاع کنم. اما وقتی می خواهیم درمورد یک نفر مطلبی بنویسیم نباید آنقدردروغ بگوییم که اصل واقعیت هم زیرسوال برود. درموردثروت و انگشترهای میلیاردی و مساپلی از این دست مشخص است منبعی که چنین اطلاعاتی داده اشتباه گفته است. مجتبی خامنه ای زمانی که پدرش توسط عده ای احاطه شد وارد صحنه شد. او نقش موثری دارد در تصمیم گیری های رهبر. برمی گردد به سال ۸۴. ولی اینکه می گویند همه کارها دست اوست درست نیست. آقا مصطفی برادراینها در قم زندگی خیلی معمولی دارد. آقامجتبی تا چندین سال پیش زمانی که در مدرسه جتهدی تهران در چهارراه سیروس بود زندگی خیلی معمولی داشت ویک پیکانی هم داشت. ولی به مرور زمان قدرت به هرحال خیلی چیزها را تغییر می دهد. او براساساطلاعاتی که به وی داده شده ممکن است تصمیم های تند ی گرفته شده باشد. رهبر ایزوله است و اخبار از طریق کانال های محدودی به ایشان می رسد. اما این اشتباه است. این روند کانالیزه شدن و پاستوریزه کردن اطلاعات خیانت به رهبر است. من طرحی را در ۶ مرداد ماه ۱۳۸۲ برای ایشان فرستادم که وقتی که پنج بار از طریق بیت به دست رهبری نرسید خودم دستی به وی دادم.



یعنی ایشان واقعا نمی دانند درکشور چه می گذرد؟



بگذارید من وارداین حوزه نشوم.



آيا جمهوری اسلامی به سمت اعدام مخالفان برای عبرت دیگران خواهد رفت؟ آیا این موضوع را جدی می بینید؟



خیلی هم جدی است. قوه قضاییه ۱۷۰۰ عضو خلافکار دارد که هنوز در آن کار می کنند، و آقای لاریجانی چطورمی تواند با این نابسامانی در قوه قضاییه دست به چنین اقداماتی بزند. بسیاری از این افراد به دلیل فساد امتثال به امر و همراهی با چنین روندهایی می کنند.



خشن شدن برخورد نیروهای اطلاعاتی امنیتی باعث شکاف می شود دربدنه مجموعه یا افراد سالم سکوت خواهند کرد؟



جواب این است که چند تا از معاونت های وزارت اطلاعات پس از انتخابات توسط آقای احمدی نژاد عزل شدند؟ ۵ معاونت. اینها بسیار بی طرف بودند و حقیقت را گفتند. افراد متفکر بسیاری در پیکره وزارت اطلاعات هست. اما عده ای نمی خواهند به هر دلیلی آنها آنجا باشند. بازخریدها وبازنشستگی ها و عزلها در سپاه وارتش و دستگاه های اطلاعاتی تشدید شده است. دولت زمانی دست به اعدام می زند که در موضع ضعف بسیارقرار دارد. اگر درموضع ضعف نباشد این همه خشونت به کار نمی برد. عزل هایی که در سپاه و در وزارت اطلاعات انجام شده نشان می دهد که جمعی از سرداران شامل آن هستند نشان دهنده این است که بدنه قدیمی این نیروها با بسیاری از اتفاقات بعد از انتخابات مشکل دارد. دراین میان قوه قضاییه تنها پیاده نظام است. همه اینها هم زیر نظر آقای مصباح یزدی است. آقای احمدی نژاد یک عروسک خیمه شب بازی است. او بود که گفت در زمان ولی فقیه انتخابات معنی ندارد و انتخاب از طرف ولی امر صورت می گیرد. یعنی انتصاب. یعنی کسی که ولی امر تصمیم می گیرد او باید انتخاب بشود. توطپه از آنجا بود که امام هم گفته بود که نیروهای نظامی حق ندارند وارد سیاست شوند. من با اینکه در مقطعی یک مقام عالی رتبه سپاه بودم زمانی که خبرگان بودم هیچگاه به عنوان یک مقام نظامی از من یاد نشد.



شما این سخنان را در این برهه زمانی مطرح می کنید؟



یک تارنمایی در اول ماه هفتم ۲۰۰۹ اعلام کرده که من در ایران مشغول سرکوب هستم. در حالی که من در آن تاریخ در آن تاریخ در بیمارستانی در شهر هامبورگ تحت درمان قلبم بودم. من قبل از آن از داخل کشور تهدید شده بودم، من در پاسخ اعلام داشتم اگر تهدیدها ادامه یابد دست به افشاگری خواهم زد. خیلی از سران را هم تهدید کرده بودم، همان زمان بود که شایعاتی در این باره منتشر شد که من سرکوبگر تحت تعقیب بوده ام . این جریان ها به فرض که از سر بی خبری دست به چنین اتهاماتی زده باشند دارند کاری را می کنند که نظام می خواهد منتها هزینه اش بر عهده نظام نیست وقصدش بدنام کردن من است. چون الان وضعیت طوری شده که نظام هر کسی را محکوم کند محبوب می شود به همین جهت این پروژه بدنام کردن را به نحو دیگری دنبال می کنند.



توضیح : چندی پیش ترجمه مصاحبه‌ای از آقای مدحی با روزنامه بانکوک پست در این سایت منتشر شد که به دنبال آن مصاحبه شونده خواستار آن شد تا چند اشتباه در ترجمه تصحیح شود از همین طریق آقای مدحی ابراز تمایل کرد که درمصاحبه‌ای مطالب بیشتری را فاش کند . همراه این مصاحبه به درخواست مصاحبه گر عکس هائی هم منعکس می شود که گذشته آقای مدحی را نشان می دهد.

پشت پرده بیت رهبر و تصمیم گیری ها





محمد رضا مدحی که با اسنادی نشان می دهد از دوازده سال قبل مسوول کمیته ای در مجلس خبرگان بوده و از سال ها قبل در حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران به کار اشتغال داشته و همواره در رده اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی کار کرده در گفتگوئی با روز اسرار تازه ای از اردوی سرکوبگران را افشا کرد.



محمدرضا مدحی چنان که در ابتدای مصاحبه اعلام داشت در ایران به نام سیدرضاحسینی شناخته می شود، تا سال ۱۳۸۶ مسوول کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام مجلس خبرگان رهبری بوده وی پیش از قبول مسوولیت در مجلس خبرگان در حفاظت اطلاعات سپاه فعالیت می کرده است مدحی که اینک در بانکوک اقامت دارد درخصوص کمیته ای که وی مسوول ان بوده می گوید: «اصل ۱۱۱ قانون اساسی کمسییونی دارد به عنوان کمیسیون اصل ۱۱۱ درخبرگان رهبری. این کمیسیون معروف است به هیات تحقیق یا کمیسیون تحقیق و کارش نظارت بر عملکرد، زیر مجموعه ها، و عزل ونصب های رهبری است. این کمسییون دو کمیته دارد که یکی کمیته هفت نفره است که سیاست های کلان نظام را تدوین می کند. کمیته دیگری دارد به نام "کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام" که بازوی اجرایی کمیسیون است. در این کمیسیون ۱۵روحانی هستند مانند آقای فلاحیان و اقای آیت اللهی و من ۱۲ سال رییس آن کمیته بودم." مدحی خود را از افراد مورد اعتماد رهبری معرفی می کند. بررسی قتل های زنجیره ای و تخلفات قوه قضاییه از جمله پرونده هایی است که وی طی سالهای گذشته در مجلس خبرگان به آنها رسیدگی کرده است. پیش از این درحفاظت اطلاعات سپاه نیز کارکرده است.





آقای علی مطهری نماینده محافظه کار مجلس یک بار در مصاحبه ای گفته بودند که اگر مسوولیت مدیریت بحران بعد از انتخابات با آقای حسین طاپب نبود این اتفاقات نمی افتاد و عده ای کشته نمی شدند. نظر شما به عنوان فرد مطلعی که شناختی از این افراد دارید در این باره چیست ؟



وقتی افرادی مثل آقای طاپب بخواهند کنترل وضعیت را به عهده بگیرند چیزی بهتر از این نخواهد شد. طاپب زمانی که در وزارت اطلاعات مشغول به کار بود وزیر وقت اطلاعات اقای فلاحیان وی را اخراج کردند و اصلا گفتند که او را دیگر به وزارتخانه راه ندهند ولی او به سپاه برگشت. مدتی هم به حوزه رفت. خلاصه سرگردان بود. .



در آن زمان شغل شما چه بود؟



من رسما از چهاردهم فروردین ۷۹ تا ۲۵ مردادماه ۸۳ مسوول پرونده قتل های زنجیره ای بودم.. اما تسویه حساب های داخلی که متاسفانه زیانش به مردم رسید و هزینه اش را مردم دادند مانع از کار شد. در آن زمان افرادی مانند جواد آزاده و احمدشیخانی که از وزارت اطلاعات طرد شده بودند به همراه طاپب، به عنوان کمیته شش نفره مامور رسیدگی به ماجرای قتل ها شدند و قرار شد قاتلان و آمران قتل های زنجیره ای. شناسائی شوند در ان ایام یک فاجعه بزرگ انسانی رخ داد که با هیچ منطقی نباید صورت می گرفت. شکنجه هایی که بر علیه همسر سعید امامی صورت گرفت غیرانسانی بود. همه از طریق ویدپوها دیدند و به گوش بالاترین مقامات نظام رسید. از طریق شکنجه‌های بی سابقه او را وادار کردند که اقرارکند با موساد رابطه داشته ویا با قرآن چه می کردند و با افراد نزدیک رابطه داشتند. تا این حد رفتند که عوامل بیگانه در این قتل ها نقش داشتند. چرا که از افشاگری آن زن می ترسیدند.



آیا آقای طائب در این جریان دست داشت؟

بله و حالا باید پرسید چرا کسی نسبت به این شکنجه‌ها هیچ برخورد قضایی یا شرعی انجام نداد؟ در حکومتی که اسلامی است و قانون اساسی دارد و قانون مجازات های اسلامی دارد چرا هیچ برخورد قانونی وقضایی با این مساله صورت نپذیرفت؟ و چرا کسانی که این کار را کردند با توجه به اینکه قبلا اخراج شده بودند و دوباره دعوت به کار شده بودند مواخذه نشدند؟ چون که رفتند زیر چتر همین آقای میثم که همان حسن عبداللهی است و الان هم که به وی حسین طاپب می گویند. حالا کسی رییس سازمان اطلاعات سپاه شده که این همه در حق یک زن مومنه جفا کرد. حال سعید امامی هرچه باشد. او فقط می خواست بگوید شوهرش بیگناه است و اگر کارهایی کرده خودسرانه نکرده و حتی وزارت اطلاعات در این وسط کاره‌ای نبوده است. افرادی که آن روز آن جنایت ها را مرتکب شدند، توسط چه کسی بعد از کنار رفتن از پرونده قتل های زنجیره ای پناه داده شدند؟ مسوول این کار حسین طاپب بود. الان افرادی مانند جواد آزاده زیر نظر طاپب هستند. همان کسی که به زن سعید امامی رحم نکرد الان به مردم رحم می کند؟



به گفته خودتان شما تا ۱۹ بهمن ۱۳۸۶ در سمت خود بودید. درسال ۸۶ هم از کشور خارج شدید. اطلاعات خود را در مورد حوادث اخیر از کجا کسب می کنید؟



من هنوز هم با ایران در ارتباط هستم. کسی نیستم که یک اخباری داشت و الان تمام شده است. اخبار را از طریق مختلف دریافت می کنیم.



این افراد چه نوع افرادی هستند؟



افراد دلسوز داخل نظام ومسول و دارای جایگاه اطلاعاتی، امنیتی وقضایی در داخل سیستم. حتی در سطح علما که به من اعتماد وعنایت دارند برای خدمت به مردم و آرمان های انقلاب و امام -که اینها آن را منحرف کردند و براندازی مخملی را خودشان کردند ولی مردم را برای ان متهم می کنند- برای روشن شدن حقایق به من کمک می کنند.



مثلا چه موضوعاتی؟



برخی از این افراد به من گفتند که قبل از انتخابات احکام جلب سران اصلاحات صادر شده است. احمدی نژاد با دشمن تراشی کردن و با آبروی مردم بازی کردن و دیگر روش‌ها معلوم بود که هدف بزرگتری را درسر دارد و یا پروژه سرکوب مخالفین دولت.



یک از مساپلی که تعجب بسیاری را بعد از انتخابات به وجود اورده اعمال خشونت بی‌سابقه علیه تظاهرکنندگان و نیروهای سیاسی و فعالان جامعه مدنی است. خیلی ها می پرسند که چه کسی پشت سر این مساپل است؟ نظر شما چیست درباره این سوال؟



ببینید، آقای مصباح یزدی بیشترین نقش را برای رشد آقای احمدی نژاد برای رشد شخصی خودش داشت. برای اینکه به این موفقیت برسند نیاز داشتند که برای همیشه با اصلاحات تسویه حساب کنند و برای این حتی از کسی مانند میرحسین موسوی که برای نجات نظام از بحران سرمایه بزرگ وعزیزی به شمار می رفت، گذشتند. آنها به موسوی هم رحم نکردند.



چطور؟



یک طرحی قبل از انتخابات وجود داشت که اصلاح طلبان به هیچ وجه پیروز نشوند. طرح قوی بود. بعد از پیروزی آقای احمدی نژاد در دور اول آقای طاپب را به سمت فرماندهی بسیج آوردند. برای او حتی رهبری هم هیچ اهمیتی ندارد. یکی از قربانیان این جریانات همین خود رهبری بود و کسانی که سینه چاکان رهبری بودند این موضوع را بدانند که این جریانات بعد از انتخابات یک قربانی داشت و آن اعتماد و دین مردم بود که آقای احمدی نژاد رهبری را برای قدرت و برنامه های خودشان قربانی کردند.



یعنی رهبر در جریان این موضوعات و آنچه می گذرد نیست؟



به نظرم رهبری در این زمینه بازی خورد.



چگونه وتوسط چه کسی؟



انسان بر اساس داده‌ها تصمیم می گیرد و ایشان ایزوله هستند. قبل از انتخابات - بین سه تا شش ماه بسته به حساس بودن مراکز- شروع کردند به آموزش مدیریت بحران در سطح سپاه و وزارت اطلاعات و بسیج. گردان های عاشورا در بسیج و سپاه برای سرکوب به صورت مستقیم آموزش دیدند. اگر واقعا این ماجرا از پیش تعیین شده نبود چه نیازی به چنین آموزش‌هایی بود؟



در مورد کهریزک و ارسال زندانیان به آن نظرتان چیست؟



کهریزک برای زندانیان خطرناکی بود که جراپم بسیار وحشتناکی انجام داده بودند وشرایط بسیار دشواری داشت. بنابراین اختصاص داشت به اراذل و اوباش واقعی. مسوول برخورد در نیروی انتظامی فرد خشونت طلبی مثل رادان بود. همه می دانند وی در بلوچستان و یا سقز ویا مشهد مقدس چه سوابق خشنی داشته است. .رادان و طاپب با هم هماهنگ شدند و سعیدمرتضوی هم حلقه را کامل کرد. از طرف دولت رادان، از سوی قوه قضاییه مرتضوی و از درون حاکمیت آقای طاپب وارد خشونت شدند. برای ارعاب بیشتر به دستور مرتضوی بازداشتی ها را به بازداشتگاه کهریزک فرستادند. برای این فرستادند که زندانیان آنجا تحقیر شوند. فلسفه اش این بود که هر کسی آنجا می رود وقتی بیرون می آید دیگر دست از پا خطا نکند.



شما در زمینه این زندان چه می دانید؟



من درمورد خیلی از زندان ها تحقیق کردم از جمله زمانی که زندان کچویی که آقای کبیری رییس آن و آقای سیف معاونش بود . یا زندان اوین و زندان قصر و زندان ورامین. در آنجا هم افراد خلاف کار معمولا رییس بند می شدند. رییس بندها را کسانی می گذاشتند که از همه شرورتر باشد که با دیگران برخورد چکشی کنند. ما نمونه هایی را داشتیم که با تیزی جوان ها را تهدید می کردند وحتی پرونده تجاوز به زندانیان داشتیم. این پرونده ها سوابقش موجود است. اینها از این جریانات در داخل زندان ها خبر داشتند که افراد را به این مکان فرستادند. به جز زندان اوین این آقایان اوباش باعث چنین اتفاقاتی بودند. بنابراین پلیس ناآگاهانه این کار را نکرده است. اینها می دانستند که اگر چنین افرادی در جایی بازداشت باشند و این جوان ها را در بغل آنها بازداشت کنند نتیجه اش چه می شود. از این رو جوان ها را به پایگاه جهنمی کهریزک فرستادند. در این پایگاه حتی از این افراد برای شکنجه این جوانان استفاده کردند. معلوم است وقتی یک اوباشی که مدتها بازداشت است با یک جوانی هم بند می شود چه اتفاقی می افتد؟



تجاوز با باتون که درمواردی مطرح شده، چگونه ممکن است؟



اگرچه قاطعا می‌گویم در بازداشتگاه های وزارت اطلاعات چنین چیزهایی وجود ندارد. دارودسته طاپب هم اینطور نیستند. اما تجاوزبا باتون را من دور از تصور نمی بینم. مثل آقای حسین خوشرو که سالها قبل چنین کاری را با متهمان مواد مخدر کرده بود و او را بازداشت و زندانی واخراج کردند. درمورد موارد تجاوز بعد از انتخابات من چیزی نمی دانم چون برخی از بازداشت شدگان دربازداشت گاه های رسمی نبودند. من آزار واذیت جنسی در بازداشتگاه کهریزک را قاطعا با توجه به اطلاعاتی که دارم تایید می کنم.



وقتی که رییس کمیته حفظ نظام مجلس خبرگان بودید، پرونده هایی که درباره مسوولین کشور به رهبری می فرستادید با چه واکنشی مواجه می شد؟



وقتی ما درزمان آقای شاهرودی با اسناد و مدارک صحبت کردیم و موضع سختی درباره ایشان گرفتیم غیر از آقای جنتی و چند نفر در بیت که علقه خاصی داشتند کسی موضع گیری نکرد ولی تحت فشار اطرافیان قرار گرفتند و او را عزل نکردند. اگر یادتان باشد درطی سال گذشته آقای شاهرودی چندین بار تقاضای استعفای خود را مطرح کرد اما هر بار به دلیلی این کار صورت نمی گرفت. مثلا می گفتند الان بحث پرونده هسته ای مطرح است و فلان وبهمان و رهبر را مجاب می کردند که عزل ایشان را صورت ندهد یا حداقل به استعفای او جواب مثبت ندهند. خود آقای شاهرودی هم می دانستند که دیگر پایگاهی ندارد که بخواهد به رهبری فکر کند.چون کمیسیون تحقیق مجلس خبرگان رهبری که براساس اصل ۱۱۱ قانون اساسی است، ایشان را به عنوان به قاپم مقام احتیاطی رهبری در نظر گرفته شده بود که در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۳ از این مقام به دلیل مستندات وگزارش هایی که ما اراپه کردیم عزل شد و می دانستند جایگاهی ندارد.



بحث هایی که درخصوص قدرت مجتبی خامنه ای می شود با توجه به شناخت شما از بیت رهبری می شودرا تا چه حد موثق می دانید؟



من نمی خواهم ازرهبر دفاع کنم. اما وقتی می خواهیم درمورد یک نفر مطلبی بنویسیم نباید آنقدردروغ بگوییم که اصل واقعیت هم زیرسوال برود. درموردثروت و انگشترهای میلیاردی و مساپلی از این دست مشخص است منبعی که چنین اطلاعاتی داده اشتباه گفته است. مجتبی خامنه ای زمانی که پدرش توسط عده ای احاطه شد وارد صحنه شد. او نقش موثری دارد در تصمیم گیری های رهبر. برمی گردد به سال ۸۴. ولی اینکه می گویند همه کارها دست اوست درست نیست. آقا مصطفی برادراینها در قم زندگی خیلی معمولی دارد. آقامجتبی تا چندین سال پیش زمانی که در مدرسه جتهدی تهران در چهارراه سیروس بود زندگی خیلی معمولی داشت ویک پیکانی هم داشت. ولی به مرور زمان قدرت به هرحال خیلی چیزها را تغییر می دهد. او براساساطلاعاتی که به وی داده شده ممکن است تصمیم های تند ی گرفته شده باشد. رهبر ایزوله است و اخبار از طریق کانال های محدودی به ایشان می رسد. اما این اشتباه است. این روند کانالیزه شدن و پاستوریزه کردن اطلاعات خیانت به رهبر است. من طرحی را در ۶ مرداد ماه ۱۳۸۲ برای ایشان فرستادم که وقتی که پنج بار از طریق بیت به دست رهبری نرسید خودم دستی به وی دادم.



یعنی ایشان واقعا نمی دانند درکشور چه می گذرد؟



بگذارید من وارداین حوزه نشوم.



آيا جمهوری اسلامی به سمت اعدام مخالفان برای عبرت دیگران خواهد رفت؟ آیا این موضوع را جدی می بینید؟



خیلی هم جدی است. قوه قضاییه ۱۷۰۰ عضو خلافکار دارد که هنوز در آن کار می کنند، و آقای لاریجانی چطورمی تواند با این نابسامانی در قوه قضاییه دست به چنین اقداماتی بزند. بسیاری از این افراد به دلیل فساد امتثال به امر و همراهی با چنین روندهایی می کنند.



خشن شدن برخورد نیروهای اطلاعاتی امنیتی باعث شکاف می شود دربدنه مجموعه یا افراد سالم سکوت خواهند کرد؟



جواب این است که چند تا از معاونت های وزارت اطلاعات پس از انتخابات توسط آقای احمدی نژاد عزل شدند؟ ۵ معاونت. اینها بسیار بی طرف بودند و حقیقت را گفتند. افراد متفکر بسیاری در پیکره وزارت اطلاعات هست. اما عده ای نمی خواهند به هر دلیلی آنها آنجا باشند. بازخریدها وبازنشستگی ها و عزلها در سپاه وارتش و دستگاه های اطلاعاتی تشدید شده است. دولت زمانی دست به اعدام می زند که در موضع ضعف بسیارقرار دارد. اگر درموضع ضعف نباشد این همه خشونت به کار نمی برد. عزل هایی که در سپاه و در وزارت اطلاعات انجام شده نشان می دهد که جمعی از سرداران شامل آن هستند نشان دهنده این است که بدنه قدیمی این نیروها با بسیاری از اتفاقات بعد از انتخابات مشکل دارد. دراین میان قوه قضاییه تنها پیاده نظام است. همه اینها هم زیر نظر آقای مصباح یزدی است. آقای احمدی نژاد یک عروسک خیمه شب بازی است. او بود که گفت در زمان ولی فقیه انتخابات معنی ندارد و انتخاب از طرف ولی امر صورت می گیرد. یعنی انتصاب. یعنی کسی که ولی امر تصمیم می گیرد او باید انتخاب بشود. توطپه از آنجا بود که امام هم گفته بود که نیروهای نظامی حق ندارند وارد سیاست شوند. من با اینکه در مقطعی یک مقام عالی رتبه سپاه بودم زمانی که خبرگان بودم هیچگاه به عنوان یک مقام نظامی از من یاد نشد.



شما این سخنان را در این برهه زمانی مطرح می کنید؟



یک تارنمایی در اول ماه هفتم ۲۰۰۹ اعلام کرده که من در ایران مشغول سرکوب هستم. در حالی که من در آن تاریخ در آن تاریخ در بیمارستانی در شهر هامبورگ تحت درمان قلبم بودم. من قبل از آن از داخل کشور تهدید شده بودم، من در پاسخ اعلام داشتم اگر تهدیدها ادامه یابد دست به افشاگری خواهم زد. خیلی از سران را هم تهدید کرده بودم، همان زمان بود که شایعاتی در این باره منتشر شد که من سرکوبگر تحت تعقیب بوده ام . این جریان ها به فرض که از سر بی خبری دست به چنین اتهاماتی زده باشند دارند کاری را می کنند که نظام می خواهد منتها هزینه اش بر عهده نظام نیست وقصدش بدنام کردن من است. چون الان وضعیت طوری شده که نظام هر کسی را محکوم کند محبوب می شود به همین جهت این پروژه بدنام کردن را به نحو دیگری دنبال می کنند.



توضیح : چندی پیش ترجمه مصاحبه‌ای از آقای مدحی با روزنامه بانکوک پست در این سایت منتشر شد که به دنبال آن مصاحبه شونده خواستار آن شد تا چند اشتباه در ترجمه تصحیح شود از همین طریق آقای مدحی ابراز تمایل کرد که درمصاحبه‌ای مطالب بیشتری را فاش کند . همراه این مصاحبه به درخواست مصاحبه گر عکس هائی هم منعکس می شود که گذشته آقای مدحی را نشان می دهد.

آمریکا قصد ایران برای محاکمه هفت بهائی را محکوم کرد


دولت آمریکا تصمیم دولت ایران برای شروع محاکمه هفت بهائی در ایران به اتهام جاسوسی را "به شدت" محکوم کرده است.

این هفت نفر بنام های فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم و مهوش ثابت، عضو گروهی بنام "یاران" و سرپرست جامعه بهائیان ایران هستند که سال گذشته دستگیر شدند.

فیلیپ کرولی دستیار وزارت خارجه آمریکا در بیانیه ای که دوشنبه شب منتشر شد نوشت که این هفت نفر برای بیش از 20 ماه تحت بازداشت بوده اند بدون آنکه هیچ گونه شواهدی علیه آنها ارائه شود و به مشاوره حقوقی دسترسی داشته باشند.

او نوشت که بنابه گزارش ها تا 48 بهائی هم اکنون "فقط به خاطر عقاید مذهبی خود" در ایران محبوس هستند و دولت ایران را مسئول سلامتی آنها در زندان دانست.

آقای کرولی گفت: "ما عمیقا نگران ادامه سرکوب بهائیان در ایران و نحوه رفتار با سایر اعضای اقلیت های مذهبی که فقط به دلیل عقاید خود هدف قرار می گیرند هستیم."

او گفت همراه با جامعه جهانی از دولت ایران می خواهد که کلیه اقلیت های مذهبی را که به خاطر استفاده مسالمت آمیز از حقوق انسانی و آزادی های اساسی خود زندانی شده اند را آزاد کند.

وکلای این هفت بهایی که محاکمه آنها چند بار عقب افتاده است، استدلال کرده اند که قرار بازداشت موقت آنان منقضی شده و غیرقانونیست.

مقام های قضایی ایران این هفت بهایی را به جاسوسی برای اسرائیل، توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام متهم کرده بودند.

"جامعه جهانی بهائی" و خانواده های این هفت نفر این اتهام ها را بی اساس می دانند.

آمریکا قصد ایران برای محاکمه هفت بهائی را محکوم کرد


دولت آمریکا تصمیم دولت ایران برای شروع محاکمه هفت بهائی در ایران به اتهام جاسوسی را "به شدت" محکوم کرده است.

این هفت نفر بنام های فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم و مهوش ثابت، عضو گروهی بنام "یاران" و سرپرست جامعه بهائیان ایران هستند که سال گذشته دستگیر شدند.

فیلیپ کرولی دستیار وزارت خارجه آمریکا در بیانیه ای که دوشنبه شب منتشر شد نوشت که این هفت نفر برای بیش از 20 ماه تحت بازداشت بوده اند بدون آنکه هیچ گونه شواهدی علیه آنها ارائه شود و به مشاوره حقوقی دسترسی داشته باشند.

او نوشت که بنابه گزارش ها تا 48 بهائی هم اکنون "فقط به خاطر عقاید مذهبی خود" در ایران محبوس هستند و دولت ایران را مسئول سلامتی آنها در زندان دانست.

آقای کرولی گفت: "ما عمیقا نگران ادامه سرکوب بهائیان در ایران و نحوه رفتار با سایر اعضای اقلیت های مذهبی که فقط به دلیل عقاید خود هدف قرار می گیرند هستیم."

او گفت همراه با جامعه جهانی از دولت ایران می خواهد که کلیه اقلیت های مذهبی را که به خاطر استفاده مسالمت آمیز از حقوق انسانی و آزادی های اساسی خود زندانی شده اند را آزاد کند.

وکلای این هفت بهایی که محاکمه آنها چند بار عقب افتاده است، استدلال کرده اند که قرار بازداشت موقت آنان منقضی شده و غیرقانونیست.

مقام های قضایی ایران این هفت بهایی را به جاسوسی برای اسرائیل، توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام متهم کرده بودند.

"جامعه جهانی بهائی" و خانواده های این هفت نفر این اتهام ها را بی اساس می دانند.

آمریکا قصد ایران برای محاکمه هفت بهائی را محکوم کرد


دولت آمریکا تصمیم دولت ایران برای شروع محاکمه هفت بهائی در ایران به اتهام جاسوسی را "به شدت" محکوم کرده است.

این هفت نفر بنام های فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم و مهوش ثابت، عضو گروهی بنام "یاران" و سرپرست جامعه بهائیان ایران هستند که سال گذشته دستگیر شدند.

فیلیپ کرولی دستیار وزارت خارجه آمریکا در بیانیه ای که دوشنبه شب منتشر شد نوشت که این هفت نفر برای بیش از 20 ماه تحت بازداشت بوده اند بدون آنکه هیچ گونه شواهدی علیه آنها ارائه شود و به مشاوره حقوقی دسترسی داشته باشند.

او نوشت که بنابه گزارش ها تا 48 بهائی هم اکنون "فقط به خاطر عقاید مذهبی خود" در ایران محبوس هستند و دولت ایران را مسئول سلامتی آنها در زندان دانست.

آقای کرولی گفت: "ما عمیقا نگران ادامه سرکوب بهائیان در ایران و نحوه رفتار با سایر اعضای اقلیت های مذهبی که فقط به دلیل عقاید خود هدف قرار می گیرند هستیم."

او گفت همراه با جامعه جهانی از دولت ایران می خواهد که کلیه اقلیت های مذهبی را که به خاطر استفاده مسالمت آمیز از حقوق انسانی و آزادی های اساسی خود زندانی شده اند را آزاد کند.

وکلای این هفت بهایی که محاکمه آنها چند بار عقب افتاده است، استدلال کرده اند که قرار بازداشت موقت آنان منقضی شده و غیرقانونیست.

مقام های قضایی ایران این هفت بهایی را به جاسوسی برای اسرائیل، توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام متهم کرده بودند.

"جامعه جهانی بهائی" و خانواده های این هفت نفر این اتهام ها را بی اساس می دانند.

معترضان زیر چکمه ماموران کشته شدند




فردریک دال

بیش از 145 نفر بعد از دستگیري درجریان تظاهرات در مخالفت با نتیجه انتخابات ماه ژوئن در سلول هاي 70 متري نگهداري مي شوند که طبق گزارش ها سه نفر از این افراد کشته شده اند.

در یک گزارش کم نظیر انتقادي کمیته تفحص وقایع بعد از انتخابات اعلام کرد که دادستان وقت تهران، سعید مرتضوي، به دلیل کمبود جا، دستور انتقال این افراد را به بازداشتگاه کهریزک داده بود.

طبق این گزارش درباره کهریزک که در مجلس خوانده و در رسانه ها مطرح شد، جائی که معترضان دستگیر شده در آن نگاه داری شده بودند، فضای تنفسی نداشت و شرایط بهداشتي ناگوار بود و برخلاف ادعای مرتضوی سه جوانی که کشته شدند، مرگشان در اثر شکنجه بود نه مننژیت.

در گزارش مجلس آمده "کشته شدن این سه نفر مرتبط با فضاي محدود، کمبود بهداشت و تغذیه نامناسب، گرما، کمبود تهویه هوا و همچنین در نتیجه حملات فیزیکي بوده است".

زندان کهریزک، در ماه ژوئیه بعد از کشته شدن دستکم سه نفر در آن که در جریان اعتراض به نتایج انتخابات دستگیر شده بودند، ، به دستور رهبر ایران، آیت الله علي خامنه اي بسته شد.

رسانه هاي ایران نوشتند وزارت دادگستري سه مقام کهریزک را به اتهام قتل سه معترض اصلاح طلب به نتایج انتخابات 12 ژوئن را بازداشت کرده اند. اما در گزارش مجلس هیچ اشاره اي به تجاوز در زندان کهریزک نشده و حتی آمده " کمیته تحقیق هیچ نشانه اي از تجاوز جنسي به زندانیان، بدست نیاورده است و این موضوع را قویا تکذیب مي کند".

کمیته تفحص مجلس را شش نفر از نمایندگان مجلس تشکیل مي دهند که از هر دو جناح محافظه کار و میانه رو هستند.

خبرگزاری مهر با اشاره به گزارش کمیته تفحص اعلام کرد که مرتضوي دستور انتقال 147 بازداشتي را از زندان اوین به کهریزک داده است. طبق این گزارش، مقامات کهریزک به دلیل کمبود جا ابتدا از قبول بازداشت شدگان سر باز مي زدند اما در نهایت با اصرار مرتضوي مجبور به پذیرش 147 نفر بازداشتي در فضاي 70 متر مربعي شدند.

این زندانیان را به مدت 4 روز در چنین فضایي بدون جاي کافي، غذاي مناسب و شرایط بهداشتي بد و تنبیه بدني سخت، نگهداري کردند.

مرتضوي، یک قاضی تندرو است که نقش اساسي در دادگاه هاي سران اصلاح طلب داشت، وی اواخر ماه اوت از سمت دادستان برکنار شد وبه سمت معاون دادستان کل کشور، برگزیده شد.

مرتضوی احکام زیادی علیه ده ها شخصیت اصلاح طلب صادر کرده و آنها را به جرم براندازي نظام اسلامي، به زندان انداخته . اصلاح طلبان از او انتقاد مي کنند که در طول شش سالي که در سمت دادستان تهران بود، هر نوع انتقادي را علیه دولت را سرکوب کرد.

علاالدین بروجردي، رئیس بخش سیاست خارجي و امنیت ملي مجلس، گفت که کمیته تفحص مجلس، با این گزارش نقض نظارتي خود را ایفا کرد و حالا این نوبت قوه قضائیه است که تصمیم مناسب بگیرد.

انتخابات ماه ژوئن که باعث شد محموداحمدي نژاد بار دیگرانتخاب بشود، باعث شد تا ایران شاهد بزرگترین ناآرامي ها از بعد از انقلاب سال 1979 بود. مقامات ایران هرگونه تقلب در انتخابات را تکذیب می کند.

هزاران نفر که علیه نتایج انتخابات تظاهرات کرده بودند، دستگیر شدند و در زندان شکنجه شدند. بسیاري از آنان آزاد شدند و بیش از 80 نفرشان، متهم به 15 سال زندان شدند.

معترضان زیر چکمه ماموران کشته شدند




فردریک دال

بیش از 145 نفر بعد از دستگیري درجریان تظاهرات در مخالفت با نتیجه انتخابات ماه ژوئن در سلول هاي 70 متري نگهداري مي شوند که طبق گزارش ها سه نفر از این افراد کشته شده اند.

در یک گزارش کم نظیر انتقادي کمیته تفحص وقایع بعد از انتخابات اعلام کرد که دادستان وقت تهران، سعید مرتضوي، به دلیل کمبود جا، دستور انتقال این افراد را به بازداشتگاه کهریزک داده بود.

طبق این گزارش درباره کهریزک که در مجلس خوانده و در رسانه ها مطرح شد، جائی که معترضان دستگیر شده در آن نگاه داری شده بودند، فضای تنفسی نداشت و شرایط بهداشتي ناگوار بود و برخلاف ادعای مرتضوی سه جوانی که کشته شدند، مرگشان در اثر شکنجه بود نه مننژیت.

در گزارش مجلس آمده "کشته شدن این سه نفر مرتبط با فضاي محدود، کمبود بهداشت و تغذیه نامناسب، گرما، کمبود تهویه هوا و همچنین در نتیجه حملات فیزیکي بوده است".

زندان کهریزک، در ماه ژوئیه بعد از کشته شدن دستکم سه نفر در آن که در جریان اعتراض به نتایج انتخابات دستگیر شده بودند، ، به دستور رهبر ایران، آیت الله علي خامنه اي بسته شد.

رسانه هاي ایران نوشتند وزارت دادگستري سه مقام کهریزک را به اتهام قتل سه معترض اصلاح طلب به نتایج انتخابات 12 ژوئن را بازداشت کرده اند. اما در گزارش مجلس هیچ اشاره اي به تجاوز در زندان کهریزک نشده و حتی آمده " کمیته تحقیق هیچ نشانه اي از تجاوز جنسي به زندانیان، بدست نیاورده است و این موضوع را قویا تکذیب مي کند".

کمیته تفحص مجلس را شش نفر از نمایندگان مجلس تشکیل مي دهند که از هر دو جناح محافظه کار و میانه رو هستند.

خبرگزاری مهر با اشاره به گزارش کمیته تفحص اعلام کرد که مرتضوي دستور انتقال 147 بازداشتي را از زندان اوین به کهریزک داده است. طبق این گزارش، مقامات کهریزک به دلیل کمبود جا ابتدا از قبول بازداشت شدگان سر باز مي زدند اما در نهایت با اصرار مرتضوي مجبور به پذیرش 147 نفر بازداشتي در فضاي 70 متر مربعي شدند.

این زندانیان را به مدت 4 روز در چنین فضایي بدون جاي کافي، غذاي مناسب و شرایط بهداشتي بد و تنبیه بدني سخت، نگهداري کردند.

مرتضوي، یک قاضی تندرو است که نقش اساسي در دادگاه هاي سران اصلاح طلب داشت، وی اواخر ماه اوت از سمت دادستان برکنار شد وبه سمت معاون دادستان کل کشور، برگزیده شد.

مرتضوی احکام زیادی علیه ده ها شخصیت اصلاح طلب صادر کرده و آنها را به جرم براندازي نظام اسلامي، به زندان انداخته . اصلاح طلبان از او انتقاد مي کنند که در طول شش سالي که در سمت دادستان تهران بود، هر نوع انتقادي را علیه دولت را سرکوب کرد.

علاالدین بروجردي، رئیس بخش سیاست خارجي و امنیت ملي مجلس، گفت که کمیته تفحص مجلس، با این گزارش نقض نظارتي خود را ایفا کرد و حالا این نوبت قوه قضائیه است که تصمیم مناسب بگیرد.

انتخابات ماه ژوئن که باعث شد محموداحمدي نژاد بار دیگرانتخاب بشود، باعث شد تا ایران شاهد بزرگترین ناآرامي ها از بعد از انقلاب سال 1979 بود. مقامات ایران هرگونه تقلب در انتخابات را تکذیب می کند.

هزاران نفر که علیه نتایج انتخابات تظاهرات کرده بودند، دستگیر شدند و در زندان شکنجه شدند. بسیاري از آنان آزاد شدند و بیش از 80 نفرشان، متهم به 15 سال زندان شدند.

درخواست صدور حکم بازداشت بین المللی برای خامنه ای

Image and video hosting by TinyPic