Saturday, November 28, 2009

جنبش سبز و مسأله هسته‌اي


برنامه هسته‌ای ایران طی چند هفته و شاید چند ماه آینده یکبار دیگر توجه جهانیان را به خود معطوف کرده و مسأله روز خواهد شد. رژیم جمهوری اسلامی هم سعی خواهد کرد با بادزدن آتش جنگ تبلیغاتی در مورد برنامه هسته‌ای، اخبار مربوط به مقاومت مردم در برابر رفتار تجاوزگرانه حکومت و گسترش هرچه وسیعتر جنبش سبز را تحت‌الشعاع قرار دهد. غربیها هم متأسفانه به سادگی در دام حیله‌گریهای رژیم گرفتار می‌شوند و به جای توجه به اصل مطلب، یعنی عدم مشروعیت این نظام و پشتیبانی از مبارزات مردم ایران به رژیم نامشروع جمهوری اسلامی کماکان باج معنوی خواهند پرداخت.

یکی از دلائل این سردرگمی و آشفتگی مشهود در برخورد دمکراسی‌های غربی با حکومت تهران ناشی از عدم شناخت آنها از ماهیت و عمق جنبش اعتراضی ملت ایران است. در واقع برخورد و شناخت متقابل غربیها از واقعیات آنچه در ایران می‌گذرد و تصور مردم ایران از آنچه در غرب مورد نگرانی شده است بی‌شباهت به گذار دو کشتی اقیانوس‌پیما در تاریکی شب از کنار یکدیگر نیست. با آنکه از نزدیک هم خواهند گذاشت، هیچکدام از وجود دیگری و ویژگی‌های آن آگاه نخواهند شد. به اختصار در ذهن غربیها، حداقل تا پیش از رویدادهای اعتراضی اخیر در ایران، تصویر ایران به عنوان کشوری متجاوز و خطر آفرین برای غرب و به ویژه برای اسرائیل و دیگر همسایگان نقش بسته بود. متقابلاً حکومت اسلامی طی سی سال گذشته سعی کرده است با تداوم سیاست تبلیغاتی بیگانه ستیز خود، غرب و به ویژه آمریکا و اسرائیل را به عنوان دشمنان آشتی‌ناپذیر ملت ایران معرفی کند.

افکار عمومی مردم آمریکا و اروپا قادر نیست بدرستی میان رفتار و گفتار سران نظام جمهوری اسلامی و منویات واقعی ملت ایران تفاوتی قائل شود و دلیل آنهم بسیار واضح است. ذهن و تصور هر انسانی تحت تأثیر محیط زندگیش پرورده می‌شود. مردم آمریکا و اروپا که در دمکراسی‌های مدرن زندگی می‌کنند، حکومتها را منبعث از مردم و بنابراین مجری خواسته‌های آنها می‌شناسند. و از آنجا که خود می‌توانند هرگاه اراده کنند و لازم باشد حکومتهایشان را عزل و نصب کنند، به نحوی ناخودآگاه این شرایط را به دیگر نقاط دنیا هم تعمیم می‌دهند. از این‌رو آنچه احمدی‌نژاد می‌گوید و می‌کند در ذهن آنها دلخواه ملت ایران است چون تصور می‌کنند ملت او را انتخاب کرده است و اگر مردم موافق گفتار و رفتار او نبودند او را معزول می‌کردند. این نحوه تفکر آنچنان در میان آمریکائیها و حتی اروپائیها ریشه دوانده است که تغییر آن کار دشواری است. بر مبنای این طرز تفکر است که دنیا تاکنون در برابر رژیم جمهوری اسلامی ایستادگی نکرده است. حوادث تابستان گذشته و برملا شدن انتخابات قلابی و اعتراض گسترده مردم به تقلب انتخاباتی به نحو مؤثری در شناخته شدن چهره نظام و مشروعیت‌زدائی از آن مؤثر بوده است.

از سوی دیگر درک و تصور مردم ایران، یا لااقل بخش قابل توجهی از مردم ایران، از آمریکا و غرب نیز تحت تأثیر سی سال تبلیغات نظام حاکم چندان با واقعیت منطبق نیست. اصولاً ریشه‌های تفکر «دائی‌جان ناپلئون» و غرب ستیزی با نظام جمهوی اسلامی آغاز نشده است بلکه برعکس شاید یکی از دلائل به قدرت رسیدن این نظام را در همان روحیه ضد غربی سنتی ایران با چاشنی «ضدامپریالیستی» چپ سنتی باید جستجو کرد. بنابراین جمهوری اسلامی توانست از آنچه موجود بود به طرز حیرت‌انگیزی استفاده کند و سپس با در دست داشتن انحصاری تبلیغات همه عوامل و صداهای مخالف این طرز تفکر را نابود کند. نباید فراموش کرد که نطفه نظام جمهوری اسلامی در عصر جنگ سرد بسته شد و پس از فروپاشی آن نظام، روسیه و چین که حکومتهایی از نوع جمهوری اسلامی هستند یار غار این نظام شدند. اگر امروز معدود دوستان و هم پیمانهای این نظام بازماندگان همان سیستم و دیگر دیکتاتورهای آسیائی و آفریقائی هستند نباید موجب تعجب شود. برای همه این نظامهای توتالیتر، جوامع آزاد غرب خطری جدی محسوب می‌شوند و از این‌رو باید مردم خودشان را علیه این گونه نظامهای آزاد شستشوی مغزی دهند. آنها خوب می‌دانند که آزادی و دمکراسی مسری و قابل انتقال هستند، از این‌رو باید همه درها را به سوی غرب و طرز تفکر غربی بسته نگاه داشت. آنها غرب را به عنوان دشمن معرفی می‌کنند. شاید هم درست حساب کرده‌اند غرب و طرز تفکر و زندگانی غربی بر مبنای آزادی فردی و اصالت حقوق فرد بنا شده است و چنین شیوه تفکری دشمن رژیمهای توتالیتر و ایدئولوژیک است. همانگونه که کمونیسم، غرب و طرز تفکر غربی را دشمن می‌شناخت نظام جمهوری اسلامی هم به حق نظامهای آزاد و دمکرات را نمی‌تواند تحمل کند. اما این تضاد ماهوی میان توتالیتاریسم ایدئولوژیک یا مذهبی با آزادی و دمکراسی ربطی به ملت ایران و غرب ندارد. غرب نه تنها با ملت ایران دشمن نیست بلکه خواهان روابط سالم و احترام متقابل است.

با در نظر گرفتن این دو نوع سوء‌تفاهم، یعنی اشتباه غربیها که گمان می‌کنند الزاماً ملت ایران با نظام جمهوری اسلامی همخوان است و اشتباه پاره‌ای از ما ایرانیها که گمان می‌کنیم منافع و مصالح ملی ما الزاماً با منافع دمکراسیهای غربی در تضاد است، باید وارد بحث و گفتگو شویم. در مرحله اول چه بهتر که از خودمان شروع کنیم و در مراحل بعدی یا حتی همزمان به بحث با دیگران بپردازیم.

مسأله انرژی هسته‌ای
مهمترین مسأله روز میان ما و غربیها همین مسأله انرژی هسته‌ای است. معلوم نیست چند صد بار و به چه زبانی باید غربیها بگویند که آنها هیچگونه مخالفتی با استفاده صلح‌جویانه توسط ایران از انرژی هسته‌ای ندارند در واقع نمی‌توانند هم داشته باشند. فراموش نکنیم که ایران جزو اولین هشت کشوری بود که در سال 1958 به سازمان بین‌المللی آژانس اتمی پیوست. با پیوستن به این سازمان و امضای قرارداد آن حق استفاده صلح‌جویانه ایران حقی شناخته شده و مسلم است. این نظام جمهوری اسلامی بود که بیست سال بر خلاف تعهدات قانونی خود به شیوه‌ای محرمانه به تمهیدات اتمی شدن پرداخت در واقع در زمان انقلاب نیروگاه بوشهر در شرف اتمام بود و همه فعالیتهای لازم با نظارت سازمان انرژی هسته‌ای به خوبی پیش می‌رفت.

آنچه امروز باید مطرح کرد این واقعیت است که نه در زمان پیش از انقلاب و نه پس از آن هرگز از ملت ایران کسی نپرسید که آیا کشوری که تا این حد از دیگر ذخایر انرژی برخوردار است نیازی به انرژی هسته‌ای دارد؟ این بحث می‌بایستی با ملت ایران و نمایندگان آنها مورد بررسی قرار می‌گرفت و همه جوانب اقتصادی و ایمنی این معضل در فضائی آزاد و باز به بحث گذاشته می‌شد. اگر چنین بررسی انجام شده بود به طور مسلم مسؤولین ناگزیر بودند به سؤالهای صاحبنظران اقتصادی و آنهایی که نگران محیط زیست و خطرهای ناشی از تصادفهای هسته‌ای هستند پاسخ دهند. باید روشن می‌کردند که چگونه می‌توان در کشوری که دومین ذخائر گاز جهان را در اختیار دارد و در شرایطی که تولید یک کیلو وات الکتریسیته با انرژی هسته‌ای بیش از هشت برابر گرانتر از تولید همان مقدار برق با استفاده از گاز طبیعی است، احداث نیروگاههای هسته‌ای را توجیه کرد؟ زمانی که کشورهای پیشرفته جهان به علت عوامل زیست محیطی نیروگاههای هسته‌ای جدید نمی‌سازند، چگونه می‌شود با تکنولوژی روس نیروگاه ساخت و حادثۀ چرنوبیل را فراموش کرد؟ همه این مسائل و مباحث می‌بایستی در یک جامعه باز دمکراتیک مورد بحث و مطالعه قرار می‌گرفت و بر مبنای توافق ملی چنین تصمیم مهمی گرفته می‌شد.

تازه این مباحث در مورد استفاده صلح‌آمیز هسته‌ای مطرح است اما آنچه دنیا را نگران کرده رفتار غیرمنطقی و مخفی‌کاریهای نظام در مورد استفاده تسلیحاتی از این انرژی است. آنها می‌گویند اگر نیت جمهوری اسلامی ساختن بمب اتمی نیست چرا پنهانکاری می‌کند؟ بحث میان جمهوری اسلامی و سازمان بین‌المللی انرژی اتمی را در فرصت دیگری به تفصیل مطرح خواهیم کرد اما آنچه امروز باید به آن پرداخت موضع مردم ایران در مورد سلاح هسته‌ایست.
متأسفانه تاکنون هیچ گروه و سازمان سیاسی ایرانی به وضوح در این مورد سخن نگفته است. شاید یکی از دلائل آن انکار مداوم خود رژیم در مورد استفاده تسلیحاتی است. وقتی رژیم می‌گوید ما هرگز چنین نیتی نداشته و نداریم چگونه می‌توان از مخالفان نظام انتظار اتخاذ موضع در این مورد را داشت؟ اشکال کار از آنجا ناشی می‌شود که کسی حرف سران رژیم را باور نمی‌کند بنابراین مخالفان حکومت می‌توانند با کمال وضوح و صراحت خواستار شفافیت کامل بشوند. یعنی پیش از آنکه ایران گرفتار مصیبتی نظیر عراق و شاید بدتر از آن شود، مخالفان رژیم چه در درونمرز و چه در برونمرز باید با مسؤولیت تاریخی خود تعیین تکلیف کنند. سکوت پاسخ مناسبی در این مورد نیست. از آنجا که حکومت می‌گوید هرگز نیت استفاده تسلیحاتی از انرژی هسته‌ای را ندارد، اپوزیسیون باید با صراحت کامل خواستار همکاری بلاقید و شرط ایران با آژانس انرژی اتمی شود. اگر رژیم دلیلی برای پنهانکاری ندارد چرا به پرسشهای آژانس پاسخ نمی‌دهد و یا پاسخ غیرقابل قبول عرضه می‌کند؟

اتخاذ یک سیاست روشن و صریح از جانب مخالفان رژیم در مورد مسأله انرژی هسته‌ای نه تنها از خطر جنگ و تحریم ملت ایران را نجات خواهد داد بلکه افکار عمومی را نیز متوجه اهمیت بالقوه جنبش سبز خواهد کرد.

جنبش سبز و مسأله هسته‌اي


برنامه هسته‌ای ایران طی چند هفته و شاید چند ماه آینده یکبار دیگر توجه جهانیان را به خود معطوف کرده و مسأله روز خواهد شد. رژیم جمهوری اسلامی هم سعی خواهد کرد با بادزدن آتش جنگ تبلیغاتی در مورد برنامه هسته‌ای، اخبار مربوط به مقاومت مردم در برابر رفتار تجاوزگرانه حکومت و گسترش هرچه وسیعتر جنبش سبز را تحت‌الشعاع قرار دهد. غربیها هم متأسفانه به سادگی در دام حیله‌گریهای رژیم گرفتار می‌شوند و به جای توجه به اصل مطلب، یعنی عدم مشروعیت این نظام و پشتیبانی از مبارزات مردم ایران به رژیم نامشروع جمهوری اسلامی کماکان باج معنوی خواهند پرداخت.

یکی از دلائل این سردرگمی و آشفتگی مشهود در برخورد دمکراسی‌های غربی با حکومت تهران ناشی از عدم شناخت آنها از ماهیت و عمق جنبش اعتراضی ملت ایران است. در واقع برخورد و شناخت متقابل غربیها از واقعیات آنچه در ایران می‌گذرد و تصور مردم ایران از آنچه در غرب مورد نگرانی شده است بی‌شباهت به گذار دو کشتی اقیانوس‌پیما در تاریکی شب از کنار یکدیگر نیست. با آنکه از نزدیک هم خواهند گذاشت، هیچکدام از وجود دیگری و ویژگی‌های آن آگاه نخواهند شد. به اختصار در ذهن غربیها، حداقل تا پیش از رویدادهای اعتراضی اخیر در ایران، تصویر ایران به عنوان کشوری متجاوز و خطر آفرین برای غرب و به ویژه برای اسرائیل و دیگر همسایگان نقش بسته بود. متقابلاً حکومت اسلامی طی سی سال گذشته سعی کرده است با تداوم سیاست تبلیغاتی بیگانه ستیز خود، غرب و به ویژه آمریکا و اسرائیل را به عنوان دشمنان آشتی‌ناپذیر ملت ایران معرفی کند.

افکار عمومی مردم آمریکا و اروپا قادر نیست بدرستی میان رفتار و گفتار سران نظام جمهوری اسلامی و منویات واقعی ملت ایران تفاوتی قائل شود و دلیل آنهم بسیار واضح است. ذهن و تصور هر انسانی تحت تأثیر محیط زندگیش پرورده می‌شود. مردم آمریکا و اروپا که در دمکراسی‌های مدرن زندگی می‌کنند، حکومتها را منبعث از مردم و بنابراین مجری خواسته‌های آنها می‌شناسند. و از آنجا که خود می‌توانند هرگاه اراده کنند و لازم باشد حکومتهایشان را عزل و نصب کنند، به نحوی ناخودآگاه این شرایط را به دیگر نقاط دنیا هم تعمیم می‌دهند. از این‌رو آنچه احمدی‌نژاد می‌گوید و می‌کند در ذهن آنها دلخواه ملت ایران است چون تصور می‌کنند ملت او را انتخاب کرده است و اگر مردم موافق گفتار و رفتار او نبودند او را معزول می‌کردند. این نحوه تفکر آنچنان در میان آمریکائیها و حتی اروپائیها ریشه دوانده است که تغییر آن کار دشواری است. بر مبنای این طرز تفکر است که دنیا تاکنون در برابر رژیم جمهوری اسلامی ایستادگی نکرده است. حوادث تابستان گذشته و برملا شدن انتخابات قلابی و اعتراض گسترده مردم به تقلب انتخاباتی به نحو مؤثری در شناخته شدن چهره نظام و مشروعیت‌زدائی از آن مؤثر بوده است.

از سوی دیگر درک و تصور مردم ایران، یا لااقل بخش قابل توجهی از مردم ایران، از آمریکا و غرب نیز تحت تأثیر سی سال تبلیغات نظام حاکم چندان با واقعیت منطبق نیست. اصولاً ریشه‌های تفکر «دائی‌جان ناپلئون» و غرب ستیزی با نظام جمهوی اسلامی آغاز نشده است بلکه برعکس شاید یکی از دلائل به قدرت رسیدن این نظام را در همان روحیه ضد غربی سنتی ایران با چاشنی «ضدامپریالیستی» چپ سنتی باید جستجو کرد. بنابراین جمهوری اسلامی توانست از آنچه موجود بود به طرز حیرت‌انگیزی استفاده کند و سپس با در دست داشتن انحصاری تبلیغات همه عوامل و صداهای مخالف این طرز تفکر را نابود کند. نباید فراموش کرد که نطفه نظام جمهوری اسلامی در عصر جنگ سرد بسته شد و پس از فروپاشی آن نظام، روسیه و چین که حکومتهایی از نوع جمهوری اسلامی هستند یار غار این نظام شدند. اگر امروز معدود دوستان و هم پیمانهای این نظام بازماندگان همان سیستم و دیگر دیکتاتورهای آسیائی و آفریقائی هستند نباید موجب تعجب شود. برای همه این نظامهای توتالیتر، جوامع آزاد غرب خطری جدی محسوب می‌شوند و از این‌رو باید مردم خودشان را علیه این گونه نظامهای آزاد شستشوی مغزی دهند. آنها خوب می‌دانند که آزادی و دمکراسی مسری و قابل انتقال هستند، از این‌رو باید همه درها را به سوی غرب و طرز تفکر غربی بسته نگاه داشت. آنها غرب را به عنوان دشمن معرفی می‌کنند. شاید هم درست حساب کرده‌اند غرب و طرز تفکر و زندگانی غربی بر مبنای آزادی فردی و اصالت حقوق فرد بنا شده است و چنین شیوه تفکری دشمن رژیمهای توتالیتر و ایدئولوژیک است. همانگونه که کمونیسم، غرب و طرز تفکر غربی را دشمن می‌شناخت نظام جمهوری اسلامی هم به حق نظامهای آزاد و دمکرات را نمی‌تواند تحمل کند. اما این تضاد ماهوی میان توتالیتاریسم ایدئولوژیک یا مذهبی با آزادی و دمکراسی ربطی به ملت ایران و غرب ندارد. غرب نه تنها با ملت ایران دشمن نیست بلکه خواهان روابط سالم و احترام متقابل است.

با در نظر گرفتن این دو نوع سوء‌تفاهم، یعنی اشتباه غربیها که گمان می‌کنند الزاماً ملت ایران با نظام جمهوری اسلامی همخوان است و اشتباه پاره‌ای از ما ایرانیها که گمان می‌کنیم منافع و مصالح ملی ما الزاماً با منافع دمکراسیهای غربی در تضاد است، باید وارد بحث و گفتگو شویم. در مرحله اول چه بهتر که از خودمان شروع کنیم و در مراحل بعدی یا حتی همزمان به بحث با دیگران بپردازیم.

مسأله انرژی هسته‌ای
مهمترین مسأله روز میان ما و غربیها همین مسأله انرژی هسته‌ای است. معلوم نیست چند صد بار و به چه زبانی باید غربیها بگویند که آنها هیچگونه مخالفتی با استفاده صلح‌جویانه توسط ایران از انرژی هسته‌ای ندارند در واقع نمی‌توانند هم داشته باشند. فراموش نکنیم که ایران جزو اولین هشت کشوری بود که در سال 1958 به سازمان بین‌المللی آژانس اتمی پیوست. با پیوستن به این سازمان و امضای قرارداد آن حق استفاده صلح‌جویانه ایران حقی شناخته شده و مسلم است. این نظام جمهوری اسلامی بود که بیست سال بر خلاف تعهدات قانونی خود به شیوه‌ای محرمانه به تمهیدات اتمی شدن پرداخت در واقع در زمان انقلاب نیروگاه بوشهر در شرف اتمام بود و همه فعالیتهای لازم با نظارت سازمان انرژی هسته‌ای به خوبی پیش می‌رفت.

آنچه امروز باید مطرح کرد این واقعیت است که نه در زمان پیش از انقلاب و نه پس از آن هرگز از ملت ایران کسی نپرسید که آیا کشوری که تا این حد از دیگر ذخایر انرژی برخوردار است نیازی به انرژی هسته‌ای دارد؟ این بحث می‌بایستی با ملت ایران و نمایندگان آنها مورد بررسی قرار می‌گرفت و همه جوانب اقتصادی و ایمنی این معضل در فضائی آزاد و باز به بحث گذاشته می‌شد. اگر چنین بررسی انجام شده بود به طور مسلم مسؤولین ناگزیر بودند به سؤالهای صاحبنظران اقتصادی و آنهایی که نگران محیط زیست و خطرهای ناشی از تصادفهای هسته‌ای هستند پاسخ دهند. باید روشن می‌کردند که چگونه می‌توان در کشوری که دومین ذخائر گاز جهان را در اختیار دارد و در شرایطی که تولید یک کیلو وات الکتریسیته با انرژی هسته‌ای بیش از هشت برابر گرانتر از تولید همان مقدار برق با استفاده از گاز طبیعی است، احداث نیروگاههای هسته‌ای را توجیه کرد؟ زمانی که کشورهای پیشرفته جهان به علت عوامل زیست محیطی نیروگاههای هسته‌ای جدید نمی‌سازند، چگونه می‌شود با تکنولوژی روس نیروگاه ساخت و حادثۀ چرنوبیل را فراموش کرد؟ همه این مسائل و مباحث می‌بایستی در یک جامعه باز دمکراتیک مورد بحث و مطالعه قرار می‌گرفت و بر مبنای توافق ملی چنین تصمیم مهمی گرفته می‌شد.

تازه این مباحث در مورد استفاده صلح‌آمیز هسته‌ای مطرح است اما آنچه دنیا را نگران کرده رفتار غیرمنطقی و مخفی‌کاریهای نظام در مورد استفاده تسلیحاتی از این انرژی است. آنها می‌گویند اگر نیت جمهوری اسلامی ساختن بمب اتمی نیست چرا پنهانکاری می‌کند؟ بحث میان جمهوری اسلامی و سازمان بین‌المللی انرژی اتمی را در فرصت دیگری به تفصیل مطرح خواهیم کرد اما آنچه امروز باید به آن پرداخت موضع مردم ایران در مورد سلاح هسته‌ایست.
متأسفانه تاکنون هیچ گروه و سازمان سیاسی ایرانی به وضوح در این مورد سخن نگفته است. شاید یکی از دلائل آن انکار مداوم خود رژیم در مورد استفاده تسلیحاتی است. وقتی رژیم می‌گوید ما هرگز چنین نیتی نداشته و نداریم چگونه می‌توان از مخالفان نظام انتظار اتخاذ موضع در این مورد را داشت؟ اشکال کار از آنجا ناشی می‌شود که کسی حرف سران رژیم را باور نمی‌کند بنابراین مخالفان حکومت می‌توانند با کمال وضوح و صراحت خواستار شفافیت کامل بشوند. یعنی پیش از آنکه ایران گرفتار مصیبتی نظیر عراق و شاید بدتر از آن شود، مخالفان رژیم چه در درونمرز و چه در برونمرز باید با مسؤولیت تاریخی خود تعیین تکلیف کنند. سکوت پاسخ مناسبی در این مورد نیست. از آنجا که حکومت می‌گوید هرگز نیت استفاده تسلیحاتی از انرژی هسته‌ای را ندارد، اپوزیسیون باید با صراحت کامل خواستار همکاری بلاقید و شرط ایران با آژانس انرژی اتمی شود. اگر رژیم دلیلی برای پنهانکاری ندارد چرا به پرسشهای آژانس پاسخ نمی‌دهد و یا پاسخ غیرقابل قبول عرضه می‌کند؟

اتخاذ یک سیاست روشن و صریح از جانب مخالفان رژیم در مورد مسأله انرژی هسته‌ای نه تنها از خطر جنگ و تحریم ملت ایران را نجات خواهد داد بلکه افکار عمومی را نیز متوجه اهمیت بالقوه جنبش سبز خواهد کرد.

جنبش سبز و مسأله هسته‌اي


برنامه هسته‌ای ایران طی چند هفته و شاید چند ماه آینده یکبار دیگر توجه جهانیان را به خود معطوف کرده و مسأله روز خواهد شد. رژیم جمهوری اسلامی هم سعی خواهد کرد با بادزدن آتش جنگ تبلیغاتی در مورد برنامه هسته‌ای، اخبار مربوط به مقاومت مردم در برابر رفتار تجاوزگرانه حکومت و گسترش هرچه وسیعتر جنبش سبز را تحت‌الشعاع قرار دهد. غربیها هم متأسفانه به سادگی در دام حیله‌گریهای رژیم گرفتار می‌شوند و به جای توجه به اصل مطلب، یعنی عدم مشروعیت این نظام و پشتیبانی از مبارزات مردم ایران به رژیم نامشروع جمهوری اسلامی کماکان باج معنوی خواهند پرداخت.

یکی از دلائل این سردرگمی و آشفتگی مشهود در برخورد دمکراسی‌های غربی با حکومت تهران ناشی از عدم شناخت آنها از ماهیت و عمق جنبش اعتراضی ملت ایران است. در واقع برخورد و شناخت متقابل غربیها از واقعیات آنچه در ایران می‌گذرد و تصور مردم ایران از آنچه در غرب مورد نگرانی شده است بی‌شباهت به گذار دو کشتی اقیانوس‌پیما در تاریکی شب از کنار یکدیگر نیست. با آنکه از نزدیک هم خواهند گذاشت، هیچکدام از وجود دیگری و ویژگی‌های آن آگاه نخواهند شد. به اختصار در ذهن غربیها، حداقل تا پیش از رویدادهای اعتراضی اخیر در ایران، تصویر ایران به عنوان کشوری متجاوز و خطر آفرین برای غرب و به ویژه برای اسرائیل و دیگر همسایگان نقش بسته بود. متقابلاً حکومت اسلامی طی سی سال گذشته سعی کرده است با تداوم سیاست تبلیغاتی بیگانه ستیز خود، غرب و به ویژه آمریکا و اسرائیل را به عنوان دشمنان آشتی‌ناپذیر ملت ایران معرفی کند.

افکار عمومی مردم آمریکا و اروپا قادر نیست بدرستی میان رفتار و گفتار سران نظام جمهوری اسلامی و منویات واقعی ملت ایران تفاوتی قائل شود و دلیل آنهم بسیار واضح است. ذهن و تصور هر انسانی تحت تأثیر محیط زندگیش پرورده می‌شود. مردم آمریکا و اروپا که در دمکراسی‌های مدرن زندگی می‌کنند، حکومتها را منبعث از مردم و بنابراین مجری خواسته‌های آنها می‌شناسند. و از آنجا که خود می‌توانند هرگاه اراده کنند و لازم باشد حکومتهایشان را عزل و نصب کنند، به نحوی ناخودآگاه این شرایط را به دیگر نقاط دنیا هم تعمیم می‌دهند. از این‌رو آنچه احمدی‌نژاد می‌گوید و می‌کند در ذهن آنها دلخواه ملت ایران است چون تصور می‌کنند ملت او را انتخاب کرده است و اگر مردم موافق گفتار و رفتار او نبودند او را معزول می‌کردند. این نحوه تفکر آنچنان در میان آمریکائیها و حتی اروپائیها ریشه دوانده است که تغییر آن کار دشواری است. بر مبنای این طرز تفکر است که دنیا تاکنون در برابر رژیم جمهوری اسلامی ایستادگی نکرده است. حوادث تابستان گذشته و برملا شدن انتخابات قلابی و اعتراض گسترده مردم به تقلب انتخاباتی به نحو مؤثری در شناخته شدن چهره نظام و مشروعیت‌زدائی از آن مؤثر بوده است.

از سوی دیگر درک و تصور مردم ایران، یا لااقل بخش قابل توجهی از مردم ایران، از آمریکا و غرب نیز تحت تأثیر سی سال تبلیغات نظام حاکم چندان با واقعیت منطبق نیست. اصولاً ریشه‌های تفکر «دائی‌جان ناپلئون» و غرب ستیزی با نظام جمهوی اسلامی آغاز نشده است بلکه برعکس شاید یکی از دلائل به قدرت رسیدن این نظام را در همان روحیه ضد غربی سنتی ایران با چاشنی «ضدامپریالیستی» چپ سنتی باید جستجو کرد. بنابراین جمهوری اسلامی توانست از آنچه موجود بود به طرز حیرت‌انگیزی استفاده کند و سپس با در دست داشتن انحصاری تبلیغات همه عوامل و صداهای مخالف این طرز تفکر را نابود کند. نباید فراموش کرد که نطفه نظام جمهوری اسلامی در عصر جنگ سرد بسته شد و پس از فروپاشی آن نظام، روسیه و چین که حکومتهایی از نوع جمهوری اسلامی هستند یار غار این نظام شدند. اگر امروز معدود دوستان و هم پیمانهای این نظام بازماندگان همان سیستم و دیگر دیکتاتورهای آسیائی و آفریقائی هستند نباید موجب تعجب شود. برای همه این نظامهای توتالیتر، جوامع آزاد غرب خطری جدی محسوب می‌شوند و از این‌رو باید مردم خودشان را علیه این گونه نظامهای آزاد شستشوی مغزی دهند. آنها خوب می‌دانند که آزادی و دمکراسی مسری و قابل انتقال هستند، از این‌رو باید همه درها را به سوی غرب و طرز تفکر غربی بسته نگاه داشت. آنها غرب را به عنوان دشمن معرفی می‌کنند. شاید هم درست حساب کرده‌اند غرب و طرز تفکر و زندگانی غربی بر مبنای آزادی فردی و اصالت حقوق فرد بنا شده است و چنین شیوه تفکری دشمن رژیمهای توتالیتر و ایدئولوژیک است. همانگونه که کمونیسم، غرب و طرز تفکر غربی را دشمن می‌شناخت نظام جمهوری اسلامی هم به حق نظامهای آزاد و دمکرات را نمی‌تواند تحمل کند. اما این تضاد ماهوی میان توتالیتاریسم ایدئولوژیک یا مذهبی با آزادی و دمکراسی ربطی به ملت ایران و غرب ندارد. غرب نه تنها با ملت ایران دشمن نیست بلکه خواهان روابط سالم و احترام متقابل است.

با در نظر گرفتن این دو نوع سوء‌تفاهم، یعنی اشتباه غربیها که گمان می‌کنند الزاماً ملت ایران با نظام جمهوری اسلامی همخوان است و اشتباه پاره‌ای از ما ایرانیها که گمان می‌کنیم منافع و مصالح ملی ما الزاماً با منافع دمکراسیهای غربی در تضاد است، باید وارد بحث و گفتگو شویم. در مرحله اول چه بهتر که از خودمان شروع کنیم و در مراحل بعدی یا حتی همزمان به بحث با دیگران بپردازیم.

مسأله انرژی هسته‌ای
مهمترین مسأله روز میان ما و غربیها همین مسأله انرژی هسته‌ای است. معلوم نیست چند صد بار و به چه زبانی باید غربیها بگویند که آنها هیچگونه مخالفتی با استفاده صلح‌جویانه توسط ایران از انرژی هسته‌ای ندارند در واقع نمی‌توانند هم داشته باشند. فراموش نکنیم که ایران جزو اولین هشت کشوری بود که در سال 1958 به سازمان بین‌المللی آژانس اتمی پیوست. با پیوستن به این سازمان و امضای قرارداد آن حق استفاده صلح‌جویانه ایران حقی شناخته شده و مسلم است. این نظام جمهوری اسلامی بود که بیست سال بر خلاف تعهدات قانونی خود به شیوه‌ای محرمانه به تمهیدات اتمی شدن پرداخت در واقع در زمان انقلاب نیروگاه بوشهر در شرف اتمام بود و همه فعالیتهای لازم با نظارت سازمان انرژی هسته‌ای به خوبی پیش می‌رفت.

آنچه امروز باید مطرح کرد این واقعیت است که نه در زمان پیش از انقلاب و نه پس از آن هرگز از ملت ایران کسی نپرسید که آیا کشوری که تا این حد از دیگر ذخایر انرژی برخوردار است نیازی به انرژی هسته‌ای دارد؟ این بحث می‌بایستی با ملت ایران و نمایندگان آنها مورد بررسی قرار می‌گرفت و همه جوانب اقتصادی و ایمنی این معضل در فضائی آزاد و باز به بحث گذاشته می‌شد. اگر چنین بررسی انجام شده بود به طور مسلم مسؤولین ناگزیر بودند به سؤالهای صاحبنظران اقتصادی و آنهایی که نگران محیط زیست و خطرهای ناشی از تصادفهای هسته‌ای هستند پاسخ دهند. باید روشن می‌کردند که چگونه می‌توان در کشوری که دومین ذخائر گاز جهان را در اختیار دارد و در شرایطی که تولید یک کیلو وات الکتریسیته با انرژی هسته‌ای بیش از هشت برابر گرانتر از تولید همان مقدار برق با استفاده از گاز طبیعی است، احداث نیروگاههای هسته‌ای را توجیه کرد؟ زمانی که کشورهای پیشرفته جهان به علت عوامل زیست محیطی نیروگاههای هسته‌ای جدید نمی‌سازند، چگونه می‌شود با تکنولوژی روس نیروگاه ساخت و حادثۀ چرنوبیل را فراموش کرد؟ همه این مسائل و مباحث می‌بایستی در یک جامعه باز دمکراتیک مورد بحث و مطالعه قرار می‌گرفت و بر مبنای توافق ملی چنین تصمیم مهمی گرفته می‌شد.

تازه این مباحث در مورد استفاده صلح‌آمیز هسته‌ای مطرح است اما آنچه دنیا را نگران کرده رفتار غیرمنطقی و مخفی‌کاریهای نظام در مورد استفاده تسلیحاتی از این انرژی است. آنها می‌گویند اگر نیت جمهوری اسلامی ساختن بمب اتمی نیست چرا پنهانکاری می‌کند؟ بحث میان جمهوری اسلامی و سازمان بین‌المللی انرژی اتمی را در فرصت دیگری به تفصیل مطرح خواهیم کرد اما آنچه امروز باید به آن پرداخت موضع مردم ایران در مورد سلاح هسته‌ایست.
متأسفانه تاکنون هیچ گروه و سازمان سیاسی ایرانی به وضوح در این مورد سخن نگفته است. شاید یکی از دلائل آن انکار مداوم خود رژیم در مورد استفاده تسلیحاتی است. وقتی رژیم می‌گوید ما هرگز چنین نیتی نداشته و نداریم چگونه می‌توان از مخالفان نظام انتظار اتخاذ موضع در این مورد را داشت؟ اشکال کار از آنجا ناشی می‌شود که کسی حرف سران رژیم را باور نمی‌کند بنابراین مخالفان حکومت می‌توانند با کمال وضوح و صراحت خواستار شفافیت کامل بشوند. یعنی پیش از آنکه ایران گرفتار مصیبتی نظیر عراق و شاید بدتر از آن شود، مخالفان رژیم چه در درونمرز و چه در برونمرز باید با مسؤولیت تاریخی خود تعیین تکلیف کنند. سکوت پاسخ مناسبی در این مورد نیست. از آنجا که حکومت می‌گوید هرگز نیت استفاده تسلیحاتی از انرژی هسته‌ای را ندارد، اپوزیسیون باید با صراحت کامل خواستار همکاری بلاقید و شرط ایران با آژانس انرژی اتمی شود. اگر رژیم دلیلی برای پنهانکاری ندارد چرا به پرسشهای آژانس پاسخ نمی‌دهد و یا پاسخ غیرقابل قبول عرضه می‌کند؟

اتخاذ یک سیاست روشن و صریح از جانب مخالفان رژیم در مورد مسأله انرژی هسته‌ای نه تنها از خطر جنگ و تحریم ملت ایران را نجات خواهد داد بلکه افکار عمومی را نیز متوجه اهمیت بالقوه جنبش سبز خواهد کرد.

جنبش سبز و مسأله هسته‌اي


برنامه هسته‌ای ایران طی چند هفته و شاید چند ماه آینده یکبار دیگر توجه جهانیان را به خود معطوف کرده و مسأله روز خواهد شد. رژیم جمهوری اسلامی هم سعی خواهد کرد با بادزدن آتش جنگ تبلیغاتی در مورد برنامه هسته‌ای، اخبار مربوط به مقاومت مردم در برابر رفتار تجاوزگرانه حکومت و گسترش هرچه وسیعتر جنبش سبز را تحت‌الشعاع قرار دهد. غربیها هم متأسفانه به سادگی در دام حیله‌گریهای رژیم گرفتار می‌شوند و به جای توجه به اصل مطلب، یعنی عدم مشروعیت این نظام و پشتیبانی از مبارزات مردم ایران به رژیم نامشروع جمهوری اسلامی کماکان باج معنوی خواهند پرداخت.

یکی از دلائل این سردرگمی و آشفتگی مشهود در برخورد دمکراسی‌های غربی با حکومت تهران ناشی از عدم شناخت آنها از ماهیت و عمق جنبش اعتراضی ملت ایران است. در واقع برخورد و شناخت متقابل غربیها از واقعیات آنچه در ایران می‌گذرد و تصور مردم ایران از آنچه در غرب مورد نگرانی شده است بی‌شباهت به گذار دو کشتی اقیانوس‌پیما در تاریکی شب از کنار یکدیگر نیست. با آنکه از نزدیک هم خواهند گذاشت، هیچکدام از وجود دیگری و ویژگی‌های آن آگاه نخواهند شد. به اختصار در ذهن غربیها، حداقل تا پیش از رویدادهای اعتراضی اخیر در ایران، تصویر ایران به عنوان کشوری متجاوز و خطر آفرین برای غرب و به ویژه برای اسرائیل و دیگر همسایگان نقش بسته بود. متقابلاً حکومت اسلامی طی سی سال گذشته سعی کرده است با تداوم سیاست تبلیغاتی بیگانه ستیز خود، غرب و به ویژه آمریکا و اسرائیل را به عنوان دشمنان آشتی‌ناپذیر ملت ایران معرفی کند.

افکار عمومی مردم آمریکا و اروپا قادر نیست بدرستی میان رفتار و گفتار سران نظام جمهوری اسلامی و منویات واقعی ملت ایران تفاوتی قائل شود و دلیل آنهم بسیار واضح است. ذهن و تصور هر انسانی تحت تأثیر محیط زندگیش پرورده می‌شود. مردم آمریکا و اروپا که در دمکراسی‌های مدرن زندگی می‌کنند، حکومتها را منبعث از مردم و بنابراین مجری خواسته‌های آنها می‌شناسند. و از آنجا که خود می‌توانند هرگاه اراده کنند و لازم باشد حکومتهایشان را عزل و نصب کنند، به نحوی ناخودآگاه این شرایط را به دیگر نقاط دنیا هم تعمیم می‌دهند. از این‌رو آنچه احمدی‌نژاد می‌گوید و می‌کند در ذهن آنها دلخواه ملت ایران است چون تصور می‌کنند ملت او را انتخاب کرده است و اگر مردم موافق گفتار و رفتار او نبودند او را معزول می‌کردند. این نحوه تفکر آنچنان در میان آمریکائیها و حتی اروپائیها ریشه دوانده است که تغییر آن کار دشواری است. بر مبنای این طرز تفکر است که دنیا تاکنون در برابر رژیم جمهوری اسلامی ایستادگی نکرده است. حوادث تابستان گذشته و برملا شدن انتخابات قلابی و اعتراض گسترده مردم به تقلب انتخاباتی به نحو مؤثری در شناخته شدن چهره نظام و مشروعیت‌زدائی از آن مؤثر بوده است.

از سوی دیگر درک و تصور مردم ایران، یا لااقل بخش قابل توجهی از مردم ایران، از آمریکا و غرب نیز تحت تأثیر سی سال تبلیغات نظام حاکم چندان با واقعیت منطبق نیست. اصولاً ریشه‌های تفکر «دائی‌جان ناپلئون» و غرب ستیزی با نظام جمهوی اسلامی آغاز نشده است بلکه برعکس شاید یکی از دلائل به قدرت رسیدن این نظام را در همان روحیه ضد غربی سنتی ایران با چاشنی «ضدامپریالیستی» چپ سنتی باید جستجو کرد. بنابراین جمهوری اسلامی توانست از آنچه موجود بود به طرز حیرت‌انگیزی استفاده کند و سپس با در دست داشتن انحصاری تبلیغات همه عوامل و صداهای مخالف این طرز تفکر را نابود کند. نباید فراموش کرد که نطفه نظام جمهوری اسلامی در عصر جنگ سرد بسته شد و پس از فروپاشی آن نظام، روسیه و چین که حکومتهایی از نوع جمهوری اسلامی هستند یار غار این نظام شدند. اگر امروز معدود دوستان و هم پیمانهای این نظام بازماندگان همان سیستم و دیگر دیکتاتورهای آسیائی و آفریقائی هستند نباید موجب تعجب شود. برای همه این نظامهای توتالیتر، جوامع آزاد غرب خطری جدی محسوب می‌شوند و از این‌رو باید مردم خودشان را علیه این گونه نظامهای آزاد شستشوی مغزی دهند. آنها خوب می‌دانند که آزادی و دمکراسی مسری و قابل انتقال هستند، از این‌رو باید همه درها را به سوی غرب و طرز تفکر غربی بسته نگاه داشت. آنها غرب را به عنوان دشمن معرفی می‌کنند. شاید هم درست حساب کرده‌اند غرب و طرز تفکر و زندگانی غربی بر مبنای آزادی فردی و اصالت حقوق فرد بنا شده است و چنین شیوه تفکری دشمن رژیمهای توتالیتر و ایدئولوژیک است. همانگونه که کمونیسم، غرب و طرز تفکر غربی را دشمن می‌شناخت نظام جمهوری اسلامی هم به حق نظامهای آزاد و دمکرات را نمی‌تواند تحمل کند. اما این تضاد ماهوی میان توتالیتاریسم ایدئولوژیک یا مذهبی با آزادی و دمکراسی ربطی به ملت ایران و غرب ندارد. غرب نه تنها با ملت ایران دشمن نیست بلکه خواهان روابط سالم و احترام متقابل است.

با در نظر گرفتن این دو نوع سوء‌تفاهم، یعنی اشتباه غربیها که گمان می‌کنند الزاماً ملت ایران با نظام جمهوری اسلامی همخوان است و اشتباه پاره‌ای از ما ایرانیها که گمان می‌کنیم منافع و مصالح ملی ما الزاماً با منافع دمکراسیهای غربی در تضاد است، باید وارد بحث و گفتگو شویم. در مرحله اول چه بهتر که از خودمان شروع کنیم و در مراحل بعدی یا حتی همزمان به بحث با دیگران بپردازیم.

مسأله انرژی هسته‌ای
مهمترین مسأله روز میان ما و غربیها همین مسأله انرژی هسته‌ای است. معلوم نیست چند صد بار و به چه زبانی باید غربیها بگویند که آنها هیچگونه مخالفتی با استفاده صلح‌جویانه توسط ایران از انرژی هسته‌ای ندارند در واقع نمی‌توانند هم داشته باشند. فراموش نکنیم که ایران جزو اولین هشت کشوری بود که در سال 1958 به سازمان بین‌المللی آژانس اتمی پیوست. با پیوستن به این سازمان و امضای قرارداد آن حق استفاده صلح‌جویانه ایران حقی شناخته شده و مسلم است. این نظام جمهوری اسلامی بود که بیست سال بر خلاف تعهدات قانونی خود به شیوه‌ای محرمانه به تمهیدات اتمی شدن پرداخت در واقع در زمان انقلاب نیروگاه بوشهر در شرف اتمام بود و همه فعالیتهای لازم با نظارت سازمان انرژی هسته‌ای به خوبی پیش می‌رفت.

آنچه امروز باید مطرح کرد این واقعیت است که نه در زمان پیش از انقلاب و نه پس از آن هرگز از ملت ایران کسی نپرسید که آیا کشوری که تا این حد از دیگر ذخایر انرژی برخوردار است نیازی به انرژی هسته‌ای دارد؟ این بحث می‌بایستی با ملت ایران و نمایندگان آنها مورد بررسی قرار می‌گرفت و همه جوانب اقتصادی و ایمنی این معضل در فضائی آزاد و باز به بحث گذاشته می‌شد. اگر چنین بررسی انجام شده بود به طور مسلم مسؤولین ناگزیر بودند به سؤالهای صاحبنظران اقتصادی و آنهایی که نگران محیط زیست و خطرهای ناشی از تصادفهای هسته‌ای هستند پاسخ دهند. باید روشن می‌کردند که چگونه می‌توان در کشوری که دومین ذخائر گاز جهان را در اختیار دارد و در شرایطی که تولید یک کیلو وات الکتریسیته با انرژی هسته‌ای بیش از هشت برابر گرانتر از تولید همان مقدار برق با استفاده از گاز طبیعی است، احداث نیروگاههای هسته‌ای را توجیه کرد؟ زمانی که کشورهای پیشرفته جهان به علت عوامل زیست محیطی نیروگاههای هسته‌ای جدید نمی‌سازند، چگونه می‌شود با تکنولوژی روس نیروگاه ساخت و حادثۀ چرنوبیل را فراموش کرد؟ همه این مسائل و مباحث می‌بایستی در یک جامعه باز دمکراتیک مورد بحث و مطالعه قرار می‌گرفت و بر مبنای توافق ملی چنین تصمیم مهمی گرفته می‌شد.

تازه این مباحث در مورد استفاده صلح‌آمیز هسته‌ای مطرح است اما آنچه دنیا را نگران کرده رفتار غیرمنطقی و مخفی‌کاریهای نظام در مورد استفاده تسلیحاتی از این انرژی است. آنها می‌گویند اگر نیت جمهوری اسلامی ساختن بمب اتمی نیست چرا پنهانکاری می‌کند؟ بحث میان جمهوری اسلامی و سازمان بین‌المللی انرژی اتمی را در فرصت دیگری به تفصیل مطرح خواهیم کرد اما آنچه امروز باید به آن پرداخت موضع مردم ایران در مورد سلاح هسته‌ایست.
متأسفانه تاکنون هیچ گروه و سازمان سیاسی ایرانی به وضوح در این مورد سخن نگفته است. شاید یکی از دلائل آن انکار مداوم خود رژیم در مورد استفاده تسلیحاتی است. وقتی رژیم می‌گوید ما هرگز چنین نیتی نداشته و نداریم چگونه می‌توان از مخالفان نظام انتظار اتخاذ موضع در این مورد را داشت؟ اشکال کار از آنجا ناشی می‌شود که کسی حرف سران رژیم را باور نمی‌کند بنابراین مخالفان حکومت می‌توانند با کمال وضوح و صراحت خواستار شفافیت کامل بشوند. یعنی پیش از آنکه ایران گرفتار مصیبتی نظیر عراق و شاید بدتر از آن شود، مخالفان رژیم چه در درونمرز و چه در برونمرز باید با مسؤولیت تاریخی خود تعیین تکلیف کنند. سکوت پاسخ مناسبی در این مورد نیست. از آنجا که حکومت می‌گوید هرگز نیت استفاده تسلیحاتی از انرژی هسته‌ای را ندارد، اپوزیسیون باید با صراحت کامل خواستار همکاری بلاقید و شرط ایران با آژانس انرژی اتمی شود. اگر رژیم دلیلی برای پنهانکاری ندارد چرا به پرسشهای آژانس پاسخ نمی‌دهد و یا پاسخ غیرقابل قبول عرضه می‌کند؟

اتخاذ یک سیاست روشن و صریح از جانب مخالفان رژیم در مورد مسأله انرژی هسته‌ای نه تنها از خطر جنگ و تحریم ملت ایران را نجات خواهد داد بلکه افکار عمومی را نیز متوجه اهمیت بالقوه جنبش سبز خواهد کرد.

غروب روز عید قربان خانواده آزاده دربند سید مصطفی تاج‌زاده میزبان میرحسین موسوی نخست وزیر محبوب امام و همسرش دکتر زهرا رهنورد بودند.

به گزارش نوروز، در این ملاقات میرحسین موسوی سابقه آشنایی خود با مصطفی تاج زاده را مربوط به سال‌های اول انقلاب دانست و گفت: ایشان در آن زمان رابط سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با حزب جمهوری اسلامی بود.

وی با بیان‌این‌که تاج زاده انسانی وارسته، پاک و متعهد است که هرگز اهل معامله و زدوبند نبوده و نیست، از دربند بودن بهترین، بااخلاق‌ترین و منزه‌ترین یاران انقلاب ابراز تاسف کرد.

موسوی گفت: این عزیزان از این دوره عمر با برکت خود نیز نهایت بهره را خواهند برد، اما این‌گونه رفتارها لطمه‌ای جبران‌ناپذیر به نظام جمهوری اسلامی است که برای استقرار آن زحمات فراوانی کشیده شده است. این رفتارها موجب نارضایی دوست‌داران امام و انقلاب است.

فخرالسادات محتشمی‌پور، همسر سیدمصطفی تاج‌زاده نیز در این دیدار از مهندس موسوی به عنوان نخست وزیر امام و کاندیدای محبوب مردم ایران یاد کرد و از حضور وی و همسر اندیشمند و صاحب هنرش تشکر کرد.

وی با تبریک عید قربان، به موسوی و همسرش ابراز امیدواری کرد که در روز عید غدیر با آزادی تاج‌زاده، به‌همراه او توفیق میزبانی ایشان و همه علاقه‌مندان به راه امام و یاوران اصلاحات را داشته باشد.

محتشمی‌پور در بخش دیگری از سخنانش از برخوردها و بی‌اخلاقی‌های صورت گرفته از آغاز بازداشت‌های غیرقانونی تاکنون، خصوصا در ارتباط با زنان بازداشت شده اظهار تاسف عمیق کرد و گفت: دلسوزان نظام باید به ما بگویند که چه کسی پاسخگوی حقی است که از عزیزان ما و خانواده‌های زندانیان سیاسی ضایع شده است و رفتارهای غیرقانونی که با جوانان و زنان دربند صرفا به خاطر منتقد و معترض بودن آنان می‌شود با کدام منطق قابل توجیه است.

محتشمی‌پور با اشاره به رفتارهای معترضانه بزرگانی چون آیت‌الله جوادی آملی و اظهارنظرهای مدبرانه و دلسوزانه بسیاری از اهل حوزه و دانشگاه ابراز امیدواری کرد که این سخنان تاثیر لازم را در متنبه شدن خاطیان داشته باشد.

وی گفت: ما خانواده‌های زندانیان سیاسی اطلاع‌رسانی و افشاگری شیوه‌ها و رویه‌های زشت و غیراخلاقی اتخاذ شده علیه اصلاح‌طلبان منتقد را بر خود واجب می‌دانیم و به‌عنوان فرزندان انقلاب اجازه نمی‌دهیم این‌گونه اعمال به‌نام اسلام در کشور اسلامی‌مان انجام شود.

محتشمی‌پور آزادی شاپور کاظمی برادر دکتر رهنورد را تبریک گفت و همچنین از مهندس موسوی خواست که علی‌رغم موانع و سخت‌گیری‌های موجود امکان دیدار و گفت‌وگوی خود با گروه‌های مختلف جامعه را فراهم کند.

در این دیدار همچنین دکتر رهنورد با ابراز تاسف از رفتارهای غیراخلاقی با زندانیان به‌ویژه زنان بازداشت شده، روحیه بالای خانواده‌های آنان را ستود.

وی همچنین با آرزوی آزادی فوری همه زندانیان سیاسی برای صبوری و استواری هر چه بیشتر خانواده تاج‌زاده و دیگر خانواده‌ها دعا کرد.





غروب روز عید قربان خانواده آزاده دربند سید مصطفی تاج‌زاده میزبان میرحسین موسوی نخست وزیر محبوب امام و همسرش دکتر زهرا رهنورد بودند.

به گزارش نوروز، در این ملاقات میرحسین موسوی سابقه آشنایی خود با مصطفی تاج زاده را مربوط به سال‌های اول انقلاب دانست و گفت: ایشان در آن زمان رابط سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با حزب جمهوری اسلامی بود.

وی با بیان‌این‌که تاج زاده انسانی وارسته، پاک و متعهد است که هرگز اهل معامله و زدوبند نبوده و نیست، از دربند بودن بهترین، بااخلاق‌ترین و منزه‌ترین یاران انقلاب ابراز تاسف کرد.

موسوی گفت: این عزیزان از این دوره عمر با برکت خود نیز نهایت بهره را خواهند برد، اما این‌گونه رفتارها لطمه‌ای جبران‌ناپذیر به نظام جمهوری اسلامی است که برای استقرار آن زحمات فراوانی کشیده شده است. این رفتارها موجب نارضایی دوست‌داران امام و انقلاب است.

فخرالسادات محتشمی‌پور، همسر سیدمصطفی تاج‌زاده نیز در این دیدار از مهندس موسوی به عنوان نخست وزیر امام و کاندیدای محبوب مردم ایران یاد کرد و از حضور وی و همسر اندیشمند و صاحب هنرش تشکر کرد.

وی با تبریک عید قربان، به موسوی و همسرش ابراز امیدواری کرد که در روز عید غدیر با آزادی تاج‌زاده، به‌همراه او توفیق میزبانی ایشان و همه علاقه‌مندان به راه امام و یاوران اصلاحات را داشته باشد.

محتشمی‌پور در بخش دیگری از سخنانش از برخوردها و بی‌اخلاقی‌های صورت گرفته از آغاز بازداشت‌های غیرقانونی تاکنون، خصوصا در ارتباط با زنان بازداشت شده اظهار تاسف عمیق کرد و گفت: دلسوزان نظام باید به ما بگویند که چه کسی پاسخگوی حقی است که از عزیزان ما و خانواده‌های زندانیان سیاسی ضایع شده است و رفتارهای غیرقانونی که با جوانان و زنان دربند صرفا به خاطر منتقد و معترض بودن آنان می‌شود با کدام منطق قابل توجیه است.

محتشمی‌پور با اشاره به رفتارهای معترضانه بزرگانی چون آیت‌الله جوادی آملی و اظهارنظرهای مدبرانه و دلسوزانه بسیاری از اهل حوزه و دانشگاه ابراز امیدواری کرد که این سخنان تاثیر لازم را در متنبه شدن خاطیان داشته باشد.

وی گفت: ما خانواده‌های زندانیان سیاسی اطلاع‌رسانی و افشاگری شیوه‌ها و رویه‌های زشت و غیراخلاقی اتخاذ شده علیه اصلاح‌طلبان منتقد را بر خود واجب می‌دانیم و به‌عنوان فرزندان انقلاب اجازه نمی‌دهیم این‌گونه اعمال به‌نام اسلام در کشور اسلامی‌مان انجام شود.

محتشمی‌پور آزادی شاپور کاظمی برادر دکتر رهنورد را تبریک گفت و همچنین از مهندس موسوی خواست که علی‌رغم موانع و سخت‌گیری‌های موجود امکان دیدار و گفت‌وگوی خود با گروه‌های مختلف جامعه را فراهم کند.

در این دیدار همچنین دکتر رهنورد با ابراز تاسف از رفتارهای غیراخلاقی با زندانیان به‌ویژه زنان بازداشت شده، روحیه بالای خانواده‌های آنان را ستود.

وی همچنین با آرزوی آزادی فوری همه زندانیان سیاسی برای صبوری و استواری هر چه بیشتر خانواده تاج‌زاده و دیگر خانواده‌ها دعا کرد.





غروب روز عید قربان خانواده آزاده دربند سید مصطفی تاج‌زاده میزبان میرحسین موسوی نخست وزیر محبوب امام و همسرش دکتر زهرا رهنورد بودند.

به گزارش نوروز، در این ملاقات میرحسین موسوی سابقه آشنایی خود با مصطفی تاج زاده را مربوط به سال‌های اول انقلاب دانست و گفت: ایشان در آن زمان رابط سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با حزب جمهوری اسلامی بود.

وی با بیان‌این‌که تاج زاده انسانی وارسته، پاک و متعهد است که هرگز اهل معامله و زدوبند نبوده و نیست، از دربند بودن بهترین، بااخلاق‌ترین و منزه‌ترین یاران انقلاب ابراز تاسف کرد.

موسوی گفت: این عزیزان از این دوره عمر با برکت خود نیز نهایت بهره را خواهند برد، اما این‌گونه رفتارها لطمه‌ای جبران‌ناپذیر به نظام جمهوری اسلامی است که برای استقرار آن زحمات فراوانی کشیده شده است. این رفتارها موجب نارضایی دوست‌داران امام و انقلاب است.

فخرالسادات محتشمی‌پور، همسر سیدمصطفی تاج‌زاده نیز در این دیدار از مهندس موسوی به عنوان نخست وزیر امام و کاندیدای محبوب مردم ایران یاد کرد و از حضور وی و همسر اندیشمند و صاحب هنرش تشکر کرد.

وی با تبریک عید قربان، به موسوی و همسرش ابراز امیدواری کرد که در روز عید غدیر با آزادی تاج‌زاده، به‌همراه او توفیق میزبانی ایشان و همه علاقه‌مندان به راه امام و یاوران اصلاحات را داشته باشد.

محتشمی‌پور در بخش دیگری از سخنانش از برخوردها و بی‌اخلاقی‌های صورت گرفته از آغاز بازداشت‌های غیرقانونی تاکنون، خصوصا در ارتباط با زنان بازداشت شده اظهار تاسف عمیق کرد و گفت: دلسوزان نظام باید به ما بگویند که چه کسی پاسخگوی حقی است که از عزیزان ما و خانواده‌های زندانیان سیاسی ضایع شده است و رفتارهای غیرقانونی که با جوانان و زنان دربند صرفا به خاطر منتقد و معترض بودن آنان می‌شود با کدام منطق قابل توجیه است.

محتشمی‌پور با اشاره به رفتارهای معترضانه بزرگانی چون آیت‌الله جوادی آملی و اظهارنظرهای مدبرانه و دلسوزانه بسیاری از اهل حوزه و دانشگاه ابراز امیدواری کرد که این سخنان تاثیر لازم را در متنبه شدن خاطیان داشته باشد.

وی گفت: ما خانواده‌های زندانیان سیاسی اطلاع‌رسانی و افشاگری شیوه‌ها و رویه‌های زشت و غیراخلاقی اتخاذ شده علیه اصلاح‌طلبان منتقد را بر خود واجب می‌دانیم و به‌عنوان فرزندان انقلاب اجازه نمی‌دهیم این‌گونه اعمال به‌نام اسلام در کشور اسلامی‌مان انجام شود.

محتشمی‌پور آزادی شاپور کاظمی برادر دکتر رهنورد را تبریک گفت و همچنین از مهندس موسوی خواست که علی‌رغم موانع و سخت‌گیری‌های موجود امکان دیدار و گفت‌وگوی خود با گروه‌های مختلف جامعه را فراهم کند.

در این دیدار همچنین دکتر رهنورد با ابراز تاسف از رفتارهای غیراخلاقی با زندانیان به‌ویژه زنان بازداشت شده، روحیه بالای خانواده‌های آنان را ستود.

وی همچنین با آرزوی آزادی فوری همه زندانیان سیاسی برای صبوری و استواری هر چه بیشتر خانواده تاج‌زاده و دیگر خانواده‌ها دعا کرد.





غروب روز عید قربان خانواده آزاده دربند سید مصطفی تاج‌زاده میزبان میرحسین موسوی نخست وزیر محبوب امام و همسرش دکتر زهرا رهنورد بودند.

به گزارش نوروز، در این ملاقات میرحسین موسوی سابقه آشنایی خود با مصطفی تاج زاده را مربوط به سال‌های اول انقلاب دانست و گفت: ایشان در آن زمان رابط سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با حزب جمهوری اسلامی بود.

وی با بیان‌این‌که تاج زاده انسانی وارسته، پاک و متعهد است که هرگز اهل معامله و زدوبند نبوده و نیست، از دربند بودن بهترین، بااخلاق‌ترین و منزه‌ترین یاران انقلاب ابراز تاسف کرد.

موسوی گفت: این عزیزان از این دوره عمر با برکت خود نیز نهایت بهره را خواهند برد، اما این‌گونه رفتارها لطمه‌ای جبران‌ناپذیر به نظام جمهوری اسلامی است که برای استقرار آن زحمات فراوانی کشیده شده است. این رفتارها موجب نارضایی دوست‌داران امام و انقلاب است.

فخرالسادات محتشمی‌پور، همسر سیدمصطفی تاج‌زاده نیز در این دیدار از مهندس موسوی به عنوان نخست وزیر امام و کاندیدای محبوب مردم ایران یاد کرد و از حضور وی و همسر اندیشمند و صاحب هنرش تشکر کرد.

وی با تبریک عید قربان، به موسوی و همسرش ابراز امیدواری کرد که در روز عید غدیر با آزادی تاج‌زاده، به‌همراه او توفیق میزبانی ایشان و همه علاقه‌مندان به راه امام و یاوران اصلاحات را داشته باشد.

محتشمی‌پور در بخش دیگری از سخنانش از برخوردها و بی‌اخلاقی‌های صورت گرفته از آغاز بازداشت‌های غیرقانونی تاکنون، خصوصا در ارتباط با زنان بازداشت شده اظهار تاسف عمیق کرد و گفت: دلسوزان نظام باید به ما بگویند که چه کسی پاسخگوی حقی است که از عزیزان ما و خانواده‌های زندانیان سیاسی ضایع شده است و رفتارهای غیرقانونی که با جوانان و زنان دربند صرفا به خاطر منتقد و معترض بودن آنان می‌شود با کدام منطق قابل توجیه است.

محتشمی‌پور با اشاره به رفتارهای معترضانه بزرگانی چون آیت‌الله جوادی آملی و اظهارنظرهای مدبرانه و دلسوزانه بسیاری از اهل حوزه و دانشگاه ابراز امیدواری کرد که این سخنان تاثیر لازم را در متنبه شدن خاطیان داشته باشد.

وی گفت: ما خانواده‌های زندانیان سیاسی اطلاع‌رسانی و افشاگری شیوه‌ها و رویه‌های زشت و غیراخلاقی اتخاذ شده علیه اصلاح‌طلبان منتقد را بر خود واجب می‌دانیم و به‌عنوان فرزندان انقلاب اجازه نمی‌دهیم این‌گونه اعمال به‌نام اسلام در کشور اسلامی‌مان انجام شود.

محتشمی‌پور آزادی شاپور کاظمی برادر دکتر رهنورد را تبریک گفت و همچنین از مهندس موسوی خواست که علی‌رغم موانع و سخت‌گیری‌های موجود امکان دیدار و گفت‌وگوی خود با گروه‌های مختلف جامعه را فراهم کند.

در این دیدار همچنین دکتر رهنورد با ابراز تاسف از رفتارهای غیراخلاقی با زندانیان به‌ویژه زنان بازداشت شده، روحیه بالای خانواده‌های آنان را ستود.

وی همچنین با آرزوی آزادی فوری همه زندانیان سیاسی برای صبوری و استواری هر چه بیشتر خانواده تاج‌زاده و دیگر خانواده‌ها دعا کرد.




برگزاری مراسم 16 آذر مجوز لازم ندارد


در پاسخ دوستانی که در مورد چگونگی مراسم 16 آذر از ديد قانون سوال کرده اند، به عرض می رسانيم که برگزاری اين مراسم در دانشگاه ها در قالب سخنرانی در بيش از 25 دانشگاه کشور و تجمع دانشجويان در دانشگاه های 50 شهر کشور مطلقاً نياز به اخذ مجوز ندارد. دلائل اين امر به طور مختصر و بدون وارد شدن به بحث های فنی حقوقی عبارتند از اينکه:

1) اين مراسم نزديک به شش دهه است که سنتاً و بدون اخذ مجوز به طور متواتر در دانشگاه ها برگزار شده است،

2) سخنرانی افراد در محيط های آکادميک و حضور افراد در اين مراسم نيازی به اخذ مجوز از وزارت کشور ندارد. هر روز ده ها سخنرانی با مضامين مختلف در دانشگاه های کشور برگزار می شود،

3) آزادی بيان، به ويژه در محيط های علمی، از حقوق اساسی بشر است و هيچ قانونی نمی تواند آن را محدود کند. اين از اصول مسلم و پذيرفته شده “حقوق طبيعی” است که بيش از نيمی از منابع و متون حقوقی را در سراسر جهان به خود اختصاص داده است. قوانين مخالف حقوق بشر جايگاهی جز زير پای انسانها ندارند.

ضمناً حسب اطلاع واصله از برخی طيف های جنبش، کودتاچيان قصد دارند با ايجاد حريم چند لايه دور دانشگاه ها از خروج احتمالی دانشجويان از دانشگاه ها و از طرف ديگر پيوستن مردم به آنها جلوگيری کنند. به همين جهت و برای خنثی کردن اين حرکت آنها و برای کمک به دانشجويان، روز 16 آذر روز تنوع تاکتيک ها تلقی شده و به همين سبب علاوه بر مراسم اصلی، تاکتيک های تکميلی زير برای کسانی که به هر دليل امکان حضور در دانشگاه ها را پيدا نکنند پيشنهاد شده است:

* ايجاد ترافيک، بوق زدن و ساير ابتکارات به ويژه در اطراف دانشگاه ها
* حضور در خيابان ها به هر شکل ممکن
* تجمع پراکنده و شعار دادن در ساير نقاط شهر
* شعار نويسی وسيع روی ديوارها و مکان های عمومی (از هم اکنون به فکر تهيه لوازم کار و کسب آمادگی لازم برای 16 آذر باشيم.

اگر چه اساساً، با توجه به مشارکت برخی طرفداران چارچوب همين قانون اساسی و عدم امکان احراز قانونی شمول “جرائمی” چون براندازی، اين “فعاليت های تکميلی”حداکثر تخلفاتی مستوجب جريمه تلقی می شوند، اما اساساً بر اساس موازين بين المللی حقوق بشر ابزارهائی ضروری و پسنديده در جهت احقاق حقوق مسلم مردم محسوب شده در نتيجه انجام آنها نه تنها بلامانع بلکه کاملاً قابل درک است. بديهی است دولت/حکومت قانونی که بعد از دولت غاصب و غيرقانونی فعلی بر سرکار خواهد آمد، موظف خواهد بود زمينه لغو کليه احکام احتمالی ضد بشری دستگاه قضائی فعلی را فراهم آورد و نسبت به جبران کليه خسارات وارده به مردم اقدام نمايد.

حقوقدانان جنبش سبز مردم ايران دوش به دوش دانشجويان آگاه و اقشار مختلف مردم ايران به استقبال مراسم 16 آذر می روند. روز حرکت نهائی برای به زير کشيدن کودتاچيان نزديک است.

حقوقدانان جنبش سبز مردم ايران

برگزاری مراسم 16 آذر مجوز لازم ندارد


در پاسخ دوستانی که در مورد چگونگی مراسم 16 آذر از ديد قانون سوال کرده اند، به عرض می رسانيم که برگزاری اين مراسم در دانشگاه ها در قالب سخنرانی در بيش از 25 دانشگاه کشور و تجمع دانشجويان در دانشگاه های 50 شهر کشور مطلقاً نياز به اخذ مجوز ندارد. دلائل اين امر به طور مختصر و بدون وارد شدن به بحث های فنی حقوقی عبارتند از اينکه:

1) اين مراسم نزديک به شش دهه است که سنتاً و بدون اخذ مجوز به طور متواتر در دانشگاه ها برگزار شده است،

2) سخنرانی افراد در محيط های آکادميک و حضور افراد در اين مراسم نيازی به اخذ مجوز از وزارت کشور ندارد. هر روز ده ها سخنرانی با مضامين مختلف در دانشگاه های کشور برگزار می شود،

3) آزادی بيان، به ويژه در محيط های علمی، از حقوق اساسی بشر است و هيچ قانونی نمی تواند آن را محدود کند. اين از اصول مسلم و پذيرفته شده “حقوق طبيعی” است که بيش از نيمی از منابع و متون حقوقی را در سراسر جهان به خود اختصاص داده است. قوانين مخالف حقوق بشر جايگاهی جز زير پای انسانها ندارند.

ضمناً حسب اطلاع واصله از برخی طيف های جنبش، کودتاچيان قصد دارند با ايجاد حريم چند لايه دور دانشگاه ها از خروج احتمالی دانشجويان از دانشگاه ها و از طرف ديگر پيوستن مردم به آنها جلوگيری کنند. به همين جهت و برای خنثی کردن اين حرکت آنها و برای کمک به دانشجويان، روز 16 آذر روز تنوع تاکتيک ها تلقی شده و به همين سبب علاوه بر مراسم اصلی، تاکتيک های تکميلی زير برای کسانی که به هر دليل امکان حضور در دانشگاه ها را پيدا نکنند پيشنهاد شده است:

* ايجاد ترافيک، بوق زدن و ساير ابتکارات به ويژه در اطراف دانشگاه ها
* حضور در خيابان ها به هر شکل ممکن
* تجمع پراکنده و شعار دادن در ساير نقاط شهر
* شعار نويسی وسيع روی ديوارها و مکان های عمومی (از هم اکنون به فکر تهيه لوازم کار و کسب آمادگی لازم برای 16 آذر باشيم.

اگر چه اساساً، با توجه به مشارکت برخی طرفداران چارچوب همين قانون اساسی و عدم امکان احراز قانونی شمول “جرائمی” چون براندازی، اين “فعاليت های تکميلی”حداکثر تخلفاتی مستوجب جريمه تلقی می شوند، اما اساساً بر اساس موازين بين المللی حقوق بشر ابزارهائی ضروری و پسنديده در جهت احقاق حقوق مسلم مردم محسوب شده در نتيجه انجام آنها نه تنها بلامانع بلکه کاملاً قابل درک است. بديهی است دولت/حکومت قانونی که بعد از دولت غاصب و غيرقانونی فعلی بر سرکار خواهد آمد، موظف خواهد بود زمينه لغو کليه احکام احتمالی ضد بشری دستگاه قضائی فعلی را فراهم آورد و نسبت به جبران کليه خسارات وارده به مردم اقدام نمايد.

حقوقدانان جنبش سبز مردم ايران دوش به دوش دانشجويان آگاه و اقشار مختلف مردم ايران به استقبال مراسم 16 آذر می روند. روز حرکت نهائی برای به زير کشيدن کودتاچيان نزديک است.

حقوقدانان جنبش سبز مردم ايران

برگزاری مراسم 16 آذر مجوز لازم ندارد


در پاسخ دوستانی که در مورد چگونگی مراسم 16 آذر از ديد قانون سوال کرده اند، به عرض می رسانيم که برگزاری اين مراسم در دانشگاه ها در قالب سخنرانی در بيش از 25 دانشگاه کشور و تجمع دانشجويان در دانشگاه های 50 شهر کشور مطلقاً نياز به اخذ مجوز ندارد. دلائل اين امر به طور مختصر و بدون وارد شدن به بحث های فنی حقوقی عبارتند از اينکه:

1) اين مراسم نزديک به شش دهه است که سنتاً و بدون اخذ مجوز به طور متواتر در دانشگاه ها برگزار شده است،

2) سخنرانی افراد در محيط های آکادميک و حضور افراد در اين مراسم نيازی به اخذ مجوز از وزارت کشور ندارد. هر روز ده ها سخنرانی با مضامين مختلف در دانشگاه های کشور برگزار می شود،

3) آزادی بيان، به ويژه در محيط های علمی، از حقوق اساسی بشر است و هيچ قانونی نمی تواند آن را محدود کند. اين از اصول مسلم و پذيرفته شده “حقوق طبيعی” است که بيش از نيمی از منابع و متون حقوقی را در سراسر جهان به خود اختصاص داده است. قوانين مخالف حقوق بشر جايگاهی جز زير پای انسانها ندارند.

ضمناً حسب اطلاع واصله از برخی طيف های جنبش، کودتاچيان قصد دارند با ايجاد حريم چند لايه دور دانشگاه ها از خروج احتمالی دانشجويان از دانشگاه ها و از طرف ديگر پيوستن مردم به آنها جلوگيری کنند. به همين جهت و برای خنثی کردن اين حرکت آنها و برای کمک به دانشجويان، روز 16 آذر روز تنوع تاکتيک ها تلقی شده و به همين سبب علاوه بر مراسم اصلی، تاکتيک های تکميلی زير برای کسانی که به هر دليل امکان حضور در دانشگاه ها را پيدا نکنند پيشنهاد شده است:

* ايجاد ترافيک، بوق زدن و ساير ابتکارات به ويژه در اطراف دانشگاه ها
* حضور در خيابان ها به هر شکل ممکن
* تجمع پراکنده و شعار دادن در ساير نقاط شهر
* شعار نويسی وسيع روی ديوارها و مکان های عمومی (از هم اکنون به فکر تهيه لوازم کار و کسب آمادگی لازم برای 16 آذر باشيم.

اگر چه اساساً، با توجه به مشارکت برخی طرفداران چارچوب همين قانون اساسی و عدم امکان احراز قانونی شمول “جرائمی” چون براندازی، اين “فعاليت های تکميلی”حداکثر تخلفاتی مستوجب جريمه تلقی می شوند، اما اساساً بر اساس موازين بين المللی حقوق بشر ابزارهائی ضروری و پسنديده در جهت احقاق حقوق مسلم مردم محسوب شده در نتيجه انجام آنها نه تنها بلامانع بلکه کاملاً قابل درک است. بديهی است دولت/حکومت قانونی که بعد از دولت غاصب و غيرقانونی فعلی بر سرکار خواهد آمد، موظف خواهد بود زمينه لغو کليه احکام احتمالی ضد بشری دستگاه قضائی فعلی را فراهم آورد و نسبت به جبران کليه خسارات وارده به مردم اقدام نمايد.

حقوقدانان جنبش سبز مردم ايران دوش به دوش دانشجويان آگاه و اقشار مختلف مردم ايران به استقبال مراسم 16 آذر می روند. روز حرکت نهائی برای به زير کشيدن کودتاچيان نزديک است.

حقوقدانان جنبش سبز مردم ايران

برگزاری مراسم 16 آذر مجوز لازم ندارد


در پاسخ دوستانی که در مورد چگونگی مراسم 16 آذر از ديد قانون سوال کرده اند، به عرض می رسانيم که برگزاری اين مراسم در دانشگاه ها در قالب سخنرانی در بيش از 25 دانشگاه کشور و تجمع دانشجويان در دانشگاه های 50 شهر کشور مطلقاً نياز به اخذ مجوز ندارد. دلائل اين امر به طور مختصر و بدون وارد شدن به بحث های فنی حقوقی عبارتند از اينکه:

1) اين مراسم نزديک به شش دهه است که سنتاً و بدون اخذ مجوز به طور متواتر در دانشگاه ها برگزار شده است،

2) سخنرانی افراد در محيط های آکادميک و حضور افراد در اين مراسم نيازی به اخذ مجوز از وزارت کشور ندارد. هر روز ده ها سخنرانی با مضامين مختلف در دانشگاه های کشور برگزار می شود،

3) آزادی بيان، به ويژه در محيط های علمی، از حقوق اساسی بشر است و هيچ قانونی نمی تواند آن را محدود کند. اين از اصول مسلم و پذيرفته شده “حقوق طبيعی” است که بيش از نيمی از منابع و متون حقوقی را در سراسر جهان به خود اختصاص داده است. قوانين مخالف حقوق بشر جايگاهی جز زير پای انسانها ندارند.

ضمناً حسب اطلاع واصله از برخی طيف های جنبش، کودتاچيان قصد دارند با ايجاد حريم چند لايه دور دانشگاه ها از خروج احتمالی دانشجويان از دانشگاه ها و از طرف ديگر پيوستن مردم به آنها جلوگيری کنند. به همين جهت و برای خنثی کردن اين حرکت آنها و برای کمک به دانشجويان، روز 16 آذر روز تنوع تاکتيک ها تلقی شده و به همين سبب علاوه بر مراسم اصلی، تاکتيک های تکميلی زير برای کسانی که به هر دليل امکان حضور در دانشگاه ها را پيدا نکنند پيشنهاد شده است:

* ايجاد ترافيک، بوق زدن و ساير ابتکارات به ويژه در اطراف دانشگاه ها
* حضور در خيابان ها به هر شکل ممکن
* تجمع پراکنده و شعار دادن در ساير نقاط شهر
* شعار نويسی وسيع روی ديوارها و مکان های عمومی (از هم اکنون به فکر تهيه لوازم کار و کسب آمادگی لازم برای 16 آذر باشيم.

اگر چه اساساً، با توجه به مشارکت برخی طرفداران چارچوب همين قانون اساسی و عدم امکان احراز قانونی شمول “جرائمی” چون براندازی، اين “فعاليت های تکميلی”حداکثر تخلفاتی مستوجب جريمه تلقی می شوند، اما اساساً بر اساس موازين بين المللی حقوق بشر ابزارهائی ضروری و پسنديده در جهت احقاق حقوق مسلم مردم محسوب شده در نتيجه انجام آنها نه تنها بلامانع بلکه کاملاً قابل درک است. بديهی است دولت/حکومت قانونی که بعد از دولت غاصب و غيرقانونی فعلی بر سرکار خواهد آمد، موظف خواهد بود زمينه لغو کليه احکام احتمالی ضد بشری دستگاه قضائی فعلی را فراهم آورد و نسبت به جبران کليه خسارات وارده به مردم اقدام نمايد.

حقوقدانان جنبش سبز مردم ايران دوش به دوش دانشجويان آگاه و اقشار مختلف مردم ايران به استقبال مراسم 16 آذر می روند. روز حرکت نهائی برای به زير کشيدن کودتاچيان نزديک است.

حقوقدانان جنبش سبز مردم ايران

«من سیاسی نیستم»؛ گفتوگو با یک وکیل تسخیری


این روزها شعبه پانزده دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی همدانی روزگار پر مشغله ا ی را سپری می کند. احکام اولیه کسانی که در جریان ناآرامی های پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم بازداشت شدند از سوی ریاست این شعبه یکی پس از دیگری صادر می شود.

احکامی که در بسیاری از موارد انتقاد های بسیاری را متوجه دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران کرده است.

متهمان معترض به نتایج انتخابات اولین بار در دادگاهی دسته جمعی به همراه یک کیفرخواست عمومی شرکت کردند، دادگاهی که منتقدان از آن با عنوان دادگاه نمایشی یاد می کنند.

در دادگاه بدوی متهمان شرکت کننده که شمار آن ها به ده ها نفر می رسید از داشتن وکلای تعیینی بی بهره بودند و به جای وکلای تعیینی وکلای تسخیری بر صندلی وکالت تکیه زده بودند.

کمتر کسی تا کنون از نحوه وکالت این وکلا چیزی شنیده است. برخی از خانواده های متهمان می گویند آنها از شیوه دفاع این وکلا در دادگاه چندان راضی نیستند.

رادیو فردا با هدف روشن تر شدن کار وکلای تسخیری با محمد حسین صمدی یزدی، وکیل تسخیری حسام ترمسی، از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات گفتوگو کرده است.

حسام ترمسی در دادگاه بدوی به اتهام شرکت در تظاهرات غیر قانونی و سنگ پرانی به ماموران به دوسال و نیم حبس تعزیری محکوم شده است.



راديو فردا: می توانم بپرسم که ورود شما به اين پرونده ها به چه صورت بود؟

محمد حسین صمدی یزدی: نه، اين کار طبق قانون قدغن است. طبق قانون اگر اسرار موکل را بر کسی فاش کنيد، حق امانت داری و وکالت را رعايت نکرده ايد.

راديو فردا: آقای صمدی! بخشی از اطلاعات هر پروندهای در هر جای دنيا نگفتنی است، ولی بخشی از اطلاعات پرونده هم عمومی است.

ببينيد ما در مورد پرونده تجزيه نداريم، که قسمتی از آن را بگوييم و قسمتی را نگوييم.

راديو فردا: چيزهايی وجود دارد که گفتن آن ارتباطی به مسايل شخصی فرد نداشته و با مسايل قانونی هم منافاتی ندارد.

مسايل ژورناليستی و حقوقی و سياسی با هم متفاوت است. اما ما که کارهای حقوقی انجام می دهيم بايستی هر حرفی را که می گوييم با دلايل آن مطرح کنيم. شما اکنون توجيه اجتماعی می آوريد، ولی من نمی توانم اين توجيهات را در قالب حقوق بپذيرم، چون در سر حقوقی ها قالب های زيادی وجود است.

راديو فردا: شما با تلويزيون ايران مصاحبه و در مورد پرونده صحبت کرديد و گفتيد روند دادگاه خيلی خوب بود.

من در مورد روند پرونده صحبت نکردم. از من در مورد اين دادگاه سؤال کردند و من گفتم در اين دادگاه آيين دادرسی رعايت شد. آيين دادرسی هم در مورد شکل رسيدگی به پرونده است.

راديو فردا: شما اعتقاد داريد شکل رسيدگی به پرونده دردادگاه از نظر قانونی مشکلی نداشت؟

من در شکل دادگاه چيز خلافی نديدم. اين حرف ها فقط برای اين است که غوغا سالاری شود.

راديو فردا: يکی از متهمانی که شما پرونده او را به عهده داشتيد، يک جوان تقریبا ۲۰ ساله به اسم حسام ترمسی بود با اتهام شرکت در تجمعات غيرقانونی و سنگ پرانی به ماموران. حکمی که برای او صادر شده کمی عجيب است (۲ سال و ۴ ماه حبس تعزیری) . اين حکم چگونه صادر شده و آيا به نظر شما با اتهامات او همخوانی دارد؟

آقای ضرغامی شما در دادگاه عمومی ديديد که موکل من کيست؟ کسی شنيده که من اسم موکلم را بگويم؟ من عادت ندارم چيزی در اين موارد بگويم، اين کار بدی است.

راديو فردا: اين را می شود در اينترنت پیدا کرد و من می خواهم بپرسم شما وکالت او را به عهده داشتيد؟

آقای ضرغامی من اصلاً با اينترنت کاری ندارم. من وکيل هر کسی بودم دقيقاً به وظيفه قانونی ام عمل کردم و هر کسی قاضی پرونده بوده به وظيفه قانونی خودش عمل کرده است. من ضامن عملکرد هيچکس نيستم.

راديو فردا: يعنی برای شما فرقی نمی کرد و اگر وکيل تسخيری هم نبوديد کارتان را انجام می داديد؟

واقعاً فرقی ندارد و همه مرا می شناسند.

راديو فردا: شما در ابتدا گفتيد که وکيل تسخيری اين پرونده ها بوديد و طوری اين مسئله را مطرح کرديد که من احساس کردم نوع وکالت اين پرونده ها برای شما فرق دارد.

هيچ فرقی نمی کند. اگر کسی وجدان داشته باشد و در تمام مسايل خدا را مد نظر قرار دهد از هر پروندهای دفاع می کند.

راديو فردا: اما بسياری از وکلای اين دادگاه ها تسخيری بودند.

بله، عده ای تسخيری بودند. من و آقای نيکبخت تعيينی بوديم، ولی آقای نيکبخت ديگر دفاع نکرد و من هم گفتم ديگر نمی آيم زيرا ديدم تمام کسانی که آنجا بودند صراحتاً مطالبی را اقرار کردند و بسياری از اقارير مطابق با واقعيت بود، خوب جای چه دفاعی باقی می ماند؟ آيا من بايد بروم استغاثه کنم؟

راديو فردا: به نظر شما اقارير آنها تحت فشار نبود؟

من به مسايل پشت پرده کاری ندارم، شما هستيد که علم غيب داريد. من فقط در مورد دادگاه صحبت می کنم.

اينها مردمانی بودند با استخوان، استوار و محکم. بر هر کدام اگر ستمی روا شده بود در دادگاه دم بر می آورند و می گفتند ما آزار و اذيت شده ايم. اينها کودکان دبستانی نبودند بلکه کسانی بودند که سوابق بسيار زيادی دارند، حالا چه عاملی باعث شده بيايند اين مطالب را بگويند؟

راديو فردا: آقای صمدی! خيلی ها حتی خانواده آقای ابطحی می گويند اين دادگاه ها نمايشی بود.

خيلی ها هر حرفی را می زنند ولی شنونده بايد عاقل باشد و مسايل را تجزيه و تحليل کند و با مبانی و اصول حقايق بسنجد.

راديو فردا: يکی از مسالی که در اين دادگاه مطرح بود تقلب درانتخابات بود. به نظر شما تقلب در انتخابات دروغ بود؟

من اصلاً سياسی نيستم و از مسايل سياسی هيچ چيز نمی دانم.

راديو فردا: پس چطور پروندههای سياسی را قبول کرديد؟

سياست به اين معنا که مرحوم سهراب سپهری گفت قطاری ديدم بار سياست می برد و چه خالی می رفت. اما اگر سياست به معنای تدبير امور باشد، تدبير امور را همه پذيرا هستند. شما چرا اين قدر دوست داريد قضايا را ادامه دهيد. راديوی شما را همه شنيده اند خيلی از مطالب راديو راست نيست و شما پيش وجدان خودتان چه می کنيد. اگر راست باشد ايرادی ندارد.

راديو فردا: شما در جايگاه قضاوت می نشينيد؟

شما مرا محکوم و محاکمه کرديد و گفتيد من سياسی هستم و همه جور قضاوت کرديد، ولی يک سؤال که از شما می پرسم برآشفته می شويد.

راديو فردا: من برآشفته نشدم و می گويم اگر شما سياسی نيستيد، پس چطور حتی به عنوان يک وکيل تسخيری پرونده سياسی را به عهده گرفتيد؟

اين پرونده سياسی نيست. پرونده وقتی به قوه قضاييه آمد آنجا همه چيز حقوقی، قضايی و کيفری است. اصلاً سياست يعنی چه.

راديو فردا: شما معتقد هستيد جرم سياسی وجود ندارد؟

آقای ضرغامی اگرکسی از مقررات تخطی کند به دادگاه می آيد، دادگاه هم يا کيفری است يا حقوقی. اينجا ديگر سياست جايگاهی ندارد و اين به زعم شما سياست است.

راديو فردا: بعضی از اين افراد وکلای تعيينی داشتند، اما به آنها اجازه دفاع ندادند و وکلای تسخيری مانند شما را برای وکالت پرونده ها تعيين کردند.

من اين را از شما می شنوم. من وکيل تعيينی کسی بودم و همراه با يکی ديگر از آقايان به دادگاه رفتيم و ما را راه دادند. من نمی دانم منظور آنها چيست که می گويند وکلای تعيينی را راه نمی دادند. بعضی از آقايان علاقه دارند بروند ۱۰ روز پرونده را مطالعه کنند، اما نمی شود. بايد وقت گذاشت و پرونده را مطالعه کرد. آقای وکيل اگر سرت شلوغ است پرونده قبول نکن. کسانی که آنجا می روند بايد برنامه ريزی بکنند، اما بعضی ها نمی خواهند اين کار را بکنند و برای اين که فرافکنی کنند کاسه و کوزه را سر ديگران می شکنند که کار خوبی نيست. خوب بگو کار دارم و غير از اين پرونده ۳۰ پرونده ديگر هم به عهده دارم، اما برای اين که حسن شهرتی پيدا کنم اين پرونده را هم قبول کردم. آقای ضرغامی بعضی ها اين مسئله را نمی گويند، تو چرا فريب می خوری؟

راديو فردا: وقتی شما پرونده ای را قبول می کنيد و در حکم آن موکل تجديد نظر می شود و حکمش سبک شده يا نجات پيدا می کند آن وقت حسن شهرت شما بيشتر می شود تا اين که پروندهای قبول کنيد و بعد هم با يک حکم سنگين برای يک اتهام کوچک تمام شود.

من مأمور به انجام وظيفه هستم و تمام موکلينم بعد از دفاع در دادگاه صورت مرا بوسيده اند.

راديو فردا: در همين دادگاه ؟

درهر دادگاهی و اتفاقاً آقای رئيس دادگاه به من گفته است ممنون دفاع خوبی کردی. اينها نظرات شخصی خودم است و به اين معنی نيست که سخنان من نظر زيد است و بکر.

«من سیاسی نیستم»؛ گفتوگو با یک وکیل تسخیری


این روزها شعبه پانزده دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی همدانی روزگار پر مشغله ا ی را سپری می کند. احکام اولیه کسانی که در جریان ناآرامی های پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم بازداشت شدند از سوی ریاست این شعبه یکی پس از دیگری صادر می شود.

احکامی که در بسیاری از موارد انتقاد های بسیاری را متوجه دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران کرده است.

متهمان معترض به نتایج انتخابات اولین بار در دادگاهی دسته جمعی به همراه یک کیفرخواست عمومی شرکت کردند، دادگاهی که منتقدان از آن با عنوان دادگاه نمایشی یاد می کنند.

در دادگاه بدوی متهمان شرکت کننده که شمار آن ها به ده ها نفر می رسید از داشتن وکلای تعیینی بی بهره بودند و به جای وکلای تعیینی وکلای تسخیری بر صندلی وکالت تکیه زده بودند.

کمتر کسی تا کنون از نحوه وکالت این وکلا چیزی شنیده است. برخی از خانواده های متهمان می گویند آنها از شیوه دفاع این وکلا در دادگاه چندان راضی نیستند.

رادیو فردا با هدف روشن تر شدن کار وکلای تسخیری با محمد حسین صمدی یزدی، وکیل تسخیری حسام ترمسی، از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات گفتوگو کرده است.

حسام ترمسی در دادگاه بدوی به اتهام شرکت در تظاهرات غیر قانونی و سنگ پرانی به ماموران به دوسال و نیم حبس تعزیری محکوم شده است.



راديو فردا: می توانم بپرسم که ورود شما به اين پرونده ها به چه صورت بود؟

محمد حسین صمدی یزدی: نه، اين کار طبق قانون قدغن است. طبق قانون اگر اسرار موکل را بر کسی فاش کنيد، حق امانت داری و وکالت را رعايت نکرده ايد.

راديو فردا: آقای صمدی! بخشی از اطلاعات هر پروندهای در هر جای دنيا نگفتنی است، ولی بخشی از اطلاعات پرونده هم عمومی است.

ببينيد ما در مورد پرونده تجزيه نداريم، که قسمتی از آن را بگوييم و قسمتی را نگوييم.

راديو فردا: چيزهايی وجود دارد که گفتن آن ارتباطی به مسايل شخصی فرد نداشته و با مسايل قانونی هم منافاتی ندارد.

مسايل ژورناليستی و حقوقی و سياسی با هم متفاوت است. اما ما که کارهای حقوقی انجام می دهيم بايستی هر حرفی را که می گوييم با دلايل آن مطرح کنيم. شما اکنون توجيه اجتماعی می آوريد، ولی من نمی توانم اين توجيهات را در قالب حقوق بپذيرم، چون در سر حقوقی ها قالب های زيادی وجود است.

راديو فردا: شما با تلويزيون ايران مصاحبه و در مورد پرونده صحبت کرديد و گفتيد روند دادگاه خيلی خوب بود.

من در مورد روند پرونده صحبت نکردم. از من در مورد اين دادگاه سؤال کردند و من گفتم در اين دادگاه آيين دادرسی رعايت شد. آيين دادرسی هم در مورد شکل رسيدگی به پرونده است.

راديو فردا: شما اعتقاد داريد شکل رسيدگی به پرونده دردادگاه از نظر قانونی مشکلی نداشت؟

من در شکل دادگاه چيز خلافی نديدم. اين حرف ها فقط برای اين است که غوغا سالاری شود.

راديو فردا: يکی از متهمانی که شما پرونده او را به عهده داشتيد، يک جوان تقریبا ۲۰ ساله به اسم حسام ترمسی بود با اتهام شرکت در تجمعات غيرقانونی و سنگ پرانی به ماموران. حکمی که برای او صادر شده کمی عجيب است (۲ سال و ۴ ماه حبس تعزیری) . اين حکم چگونه صادر شده و آيا به نظر شما با اتهامات او همخوانی دارد؟

آقای ضرغامی شما در دادگاه عمومی ديديد که موکل من کيست؟ کسی شنيده که من اسم موکلم را بگويم؟ من عادت ندارم چيزی در اين موارد بگويم، اين کار بدی است.

راديو فردا: اين را می شود در اينترنت پیدا کرد و من می خواهم بپرسم شما وکالت او را به عهده داشتيد؟

آقای ضرغامی من اصلاً با اينترنت کاری ندارم. من وکيل هر کسی بودم دقيقاً به وظيفه قانونی ام عمل کردم و هر کسی قاضی پرونده بوده به وظيفه قانونی خودش عمل کرده است. من ضامن عملکرد هيچکس نيستم.

راديو فردا: يعنی برای شما فرقی نمی کرد و اگر وکيل تسخيری هم نبوديد کارتان را انجام می داديد؟

واقعاً فرقی ندارد و همه مرا می شناسند.

راديو فردا: شما در ابتدا گفتيد که وکيل تسخيری اين پرونده ها بوديد و طوری اين مسئله را مطرح کرديد که من احساس کردم نوع وکالت اين پرونده ها برای شما فرق دارد.

هيچ فرقی نمی کند. اگر کسی وجدان داشته باشد و در تمام مسايل خدا را مد نظر قرار دهد از هر پروندهای دفاع می کند.

راديو فردا: اما بسياری از وکلای اين دادگاه ها تسخيری بودند.

بله، عده ای تسخيری بودند. من و آقای نيکبخت تعيينی بوديم، ولی آقای نيکبخت ديگر دفاع نکرد و من هم گفتم ديگر نمی آيم زيرا ديدم تمام کسانی که آنجا بودند صراحتاً مطالبی را اقرار کردند و بسياری از اقارير مطابق با واقعيت بود، خوب جای چه دفاعی باقی می ماند؟ آيا من بايد بروم استغاثه کنم؟

راديو فردا: به نظر شما اقارير آنها تحت فشار نبود؟

من به مسايل پشت پرده کاری ندارم، شما هستيد که علم غيب داريد. من فقط در مورد دادگاه صحبت می کنم.

اينها مردمانی بودند با استخوان، استوار و محکم. بر هر کدام اگر ستمی روا شده بود در دادگاه دم بر می آورند و می گفتند ما آزار و اذيت شده ايم. اينها کودکان دبستانی نبودند بلکه کسانی بودند که سوابق بسيار زيادی دارند، حالا چه عاملی باعث شده بيايند اين مطالب را بگويند؟

راديو فردا: آقای صمدی! خيلی ها حتی خانواده آقای ابطحی می گويند اين دادگاه ها نمايشی بود.

خيلی ها هر حرفی را می زنند ولی شنونده بايد عاقل باشد و مسايل را تجزيه و تحليل کند و با مبانی و اصول حقايق بسنجد.

راديو فردا: يکی از مسالی که در اين دادگاه مطرح بود تقلب درانتخابات بود. به نظر شما تقلب در انتخابات دروغ بود؟

من اصلاً سياسی نيستم و از مسايل سياسی هيچ چيز نمی دانم.

راديو فردا: پس چطور پروندههای سياسی را قبول کرديد؟

سياست به اين معنا که مرحوم سهراب سپهری گفت قطاری ديدم بار سياست می برد و چه خالی می رفت. اما اگر سياست به معنای تدبير امور باشد، تدبير امور را همه پذيرا هستند. شما چرا اين قدر دوست داريد قضايا را ادامه دهيد. راديوی شما را همه شنيده اند خيلی از مطالب راديو راست نيست و شما پيش وجدان خودتان چه می کنيد. اگر راست باشد ايرادی ندارد.

راديو فردا: شما در جايگاه قضاوت می نشينيد؟

شما مرا محکوم و محاکمه کرديد و گفتيد من سياسی هستم و همه جور قضاوت کرديد، ولی يک سؤال که از شما می پرسم برآشفته می شويد.

راديو فردا: من برآشفته نشدم و می گويم اگر شما سياسی نيستيد، پس چطور حتی به عنوان يک وکيل تسخيری پرونده سياسی را به عهده گرفتيد؟

اين پرونده سياسی نيست. پرونده وقتی به قوه قضاييه آمد آنجا همه چيز حقوقی، قضايی و کيفری است. اصلاً سياست يعنی چه.

راديو فردا: شما معتقد هستيد جرم سياسی وجود ندارد؟

آقای ضرغامی اگرکسی از مقررات تخطی کند به دادگاه می آيد، دادگاه هم يا کيفری است يا حقوقی. اينجا ديگر سياست جايگاهی ندارد و اين به زعم شما سياست است.

راديو فردا: بعضی از اين افراد وکلای تعيينی داشتند، اما به آنها اجازه دفاع ندادند و وکلای تسخيری مانند شما را برای وکالت پرونده ها تعيين کردند.

من اين را از شما می شنوم. من وکيل تعيينی کسی بودم و همراه با يکی ديگر از آقايان به دادگاه رفتيم و ما را راه دادند. من نمی دانم منظور آنها چيست که می گويند وکلای تعيينی را راه نمی دادند. بعضی از آقايان علاقه دارند بروند ۱۰ روز پرونده را مطالعه کنند، اما نمی شود. بايد وقت گذاشت و پرونده را مطالعه کرد. آقای وکيل اگر سرت شلوغ است پرونده قبول نکن. کسانی که آنجا می روند بايد برنامه ريزی بکنند، اما بعضی ها نمی خواهند اين کار را بکنند و برای اين که فرافکنی کنند کاسه و کوزه را سر ديگران می شکنند که کار خوبی نيست. خوب بگو کار دارم و غير از اين پرونده ۳۰ پرونده ديگر هم به عهده دارم، اما برای اين که حسن شهرتی پيدا کنم اين پرونده را هم قبول کردم. آقای ضرغامی بعضی ها اين مسئله را نمی گويند، تو چرا فريب می خوری؟

راديو فردا: وقتی شما پرونده ای را قبول می کنيد و در حکم آن موکل تجديد نظر می شود و حکمش سبک شده يا نجات پيدا می کند آن وقت حسن شهرت شما بيشتر می شود تا اين که پروندهای قبول کنيد و بعد هم با يک حکم سنگين برای يک اتهام کوچک تمام شود.

من مأمور به انجام وظيفه هستم و تمام موکلينم بعد از دفاع در دادگاه صورت مرا بوسيده اند.

راديو فردا: در همين دادگاه ؟

درهر دادگاهی و اتفاقاً آقای رئيس دادگاه به من گفته است ممنون دفاع خوبی کردی. اينها نظرات شخصی خودم است و به اين معنی نيست که سخنان من نظر زيد است و بکر.

«من سیاسی نیستم»؛ گفتوگو با یک وکیل تسخیری


این روزها شعبه پانزده دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی همدانی روزگار پر مشغله ا ی را سپری می کند. احکام اولیه کسانی که در جریان ناآرامی های پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم بازداشت شدند از سوی ریاست این شعبه یکی پس از دیگری صادر می شود.

احکامی که در بسیاری از موارد انتقاد های بسیاری را متوجه دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران کرده است.

متهمان معترض به نتایج انتخابات اولین بار در دادگاهی دسته جمعی به همراه یک کیفرخواست عمومی شرکت کردند، دادگاهی که منتقدان از آن با عنوان دادگاه نمایشی یاد می کنند.

در دادگاه بدوی متهمان شرکت کننده که شمار آن ها به ده ها نفر می رسید از داشتن وکلای تعیینی بی بهره بودند و به جای وکلای تعیینی وکلای تسخیری بر صندلی وکالت تکیه زده بودند.

کمتر کسی تا کنون از نحوه وکالت این وکلا چیزی شنیده است. برخی از خانواده های متهمان می گویند آنها از شیوه دفاع این وکلا در دادگاه چندان راضی نیستند.

رادیو فردا با هدف روشن تر شدن کار وکلای تسخیری با محمد حسین صمدی یزدی، وکیل تسخیری حسام ترمسی، از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات گفتوگو کرده است.

حسام ترمسی در دادگاه بدوی به اتهام شرکت در تظاهرات غیر قانونی و سنگ پرانی به ماموران به دوسال و نیم حبس تعزیری محکوم شده است.



راديو فردا: می توانم بپرسم که ورود شما به اين پرونده ها به چه صورت بود؟

محمد حسین صمدی یزدی: نه، اين کار طبق قانون قدغن است. طبق قانون اگر اسرار موکل را بر کسی فاش کنيد، حق امانت داری و وکالت را رعايت نکرده ايد.

راديو فردا: آقای صمدی! بخشی از اطلاعات هر پروندهای در هر جای دنيا نگفتنی است، ولی بخشی از اطلاعات پرونده هم عمومی است.

ببينيد ما در مورد پرونده تجزيه نداريم، که قسمتی از آن را بگوييم و قسمتی را نگوييم.

راديو فردا: چيزهايی وجود دارد که گفتن آن ارتباطی به مسايل شخصی فرد نداشته و با مسايل قانونی هم منافاتی ندارد.

مسايل ژورناليستی و حقوقی و سياسی با هم متفاوت است. اما ما که کارهای حقوقی انجام می دهيم بايستی هر حرفی را که می گوييم با دلايل آن مطرح کنيم. شما اکنون توجيه اجتماعی می آوريد، ولی من نمی توانم اين توجيهات را در قالب حقوق بپذيرم، چون در سر حقوقی ها قالب های زيادی وجود است.

راديو فردا: شما با تلويزيون ايران مصاحبه و در مورد پرونده صحبت کرديد و گفتيد روند دادگاه خيلی خوب بود.

من در مورد روند پرونده صحبت نکردم. از من در مورد اين دادگاه سؤال کردند و من گفتم در اين دادگاه آيين دادرسی رعايت شد. آيين دادرسی هم در مورد شکل رسيدگی به پرونده است.

راديو فردا: شما اعتقاد داريد شکل رسيدگی به پرونده دردادگاه از نظر قانونی مشکلی نداشت؟

من در شکل دادگاه چيز خلافی نديدم. اين حرف ها فقط برای اين است که غوغا سالاری شود.

راديو فردا: يکی از متهمانی که شما پرونده او را به عهده داشتيد، يک جوان تقریبا ۲۰ ساله به اسم حسام ترمسی بود با اتهام شرکت در تجمعات غيرقانونی و سنگ پرانی به ماموران. حکمی که برای او صادر شده کمی عجيب است (۲ سال و ۴ ماه حبس تعزیری) . اين حکم چگونه صادر شده و آيا به نظر شما با اتهامات او همخوانی دارد؟

آقای ضرغامی شما در دادگاه عمومی ديديد که موکل من کيست؟ کسی شنيده که من اسم موکلم را بگويم؟ من عادت ندارم چيزی در اين موارد بگويم، اين کار بدی است.

راديو فردا: اين را می شود در اينترنت پیدا کرد و من می خواهم بپرسم شما وکالت او را به عهده داشتيد؟

آقای ضرغامی من اصلاً با اينترنت کاری ندارم. من وکيل هر کسی بودم دقيقاً به وظيفه قانونی ام عمل کردم و هر کسی قاضی پرونده بوده به وظيفه قانونی خودش عمل کرده است. من ضامن عملکرد هيچکس نيستم.

راديو فردا: يعنی برای شما فرقی نمی کرد و اگر وکيل تسخيری هم نبوديد کارتان را انجام می داديد؟

واقعاً فرقی ندارد و همه مرا می شناسند.

راديو فردا: شما در ابتدا گفتيد که وکيل تسخيری اين پرونده ها بوديد و طوری اين مسئله را مطرح کرديد که من احساس کردم نوع وکالت اين پرونده ها برای شما فرق دارد.

هيچ فرقی نمی کند. اگر کسی وجدان داشته باشد و در تمام مسايل خدا را مد نظر قرار دهد از هر پروندهای دفاع می کند.

راديو فردا: اما بسياری از وکلای اين دادگاه ها تسخيری بودند.

بله، عده ای تسخيری بودند. من و آقای نيکبخت تعيينی بوديم، ولی آقای نيکبخت ديگر دفاع نکرد و من هم گفتم ديگر نمی آيم زيرا ديدم تمام کسانی که آنجا بودند صراحتاً مطالبی را اقرار کردند و بسياری از اقارير مطابق با واقعيت بود، خوب جای چه دفاعی باقی می ماند؟ آيا من بايد بروم استغاثه کنم؟

راديو فردا: به نظر شما اقارير آنها تحت فشار نبود؟

من به مسايل پشت پرده کاری ندارم، شما هستيد که علم غيب داريد. من فقط در مورد دادگاه صحبت می کنم.

اينها مردمانی بودند با استخوان، استوار و محکم. بر هر کدام اگر ستمی روا شده بود در دادگاه دم بر می آورند و می گفتند ما آزار و اذيت شده ايم. اينها کودکان دبستانی نبودند بلکه کسانی بودند که سوابق بسيار زيادی دارند، حالا چه عاملی باعث شده بيايند اين مطالب را بگويند؟

راديو فردا: آقای صمدی! خيلی ها حتی خانواده آقای ابطحی می گويند اين دادگاه ها نمايشی بود.

خيلی ها هر حرفی را می زنند ولی شنونده بايد عاقل باشد و مسايل را تجزيه و تحليل کند و با مبانی و اصول حقايق بسنجد.

راديو فردا: يکی از مسالی که در اين دادگاه مطرح بود تقلب درانتخابات بود. به نظر شما تقلب در انتخابات دروغ بود؟

من اصلاً سياسی نيستم و از مسايل سياسی هيچ چيز نمی دانم.

راديو فردا: پس چطور پروندههای سياسی را قبول کرديد؟

سياست به اين معنا که مرحوم سهراب سپهری گفت قطاری ديدم بار سياست می برد و چه خالی می رفت. اما اگر سياست به معنای تدبير امور باشد، تدبير امور را همه پذيرا هستند. شما چرا اين قدر دوست داريد قضايا را ادامه دهيد. راديوی شما را همه شنيده اند خيلی از مطالب راديو راست نيست و شما پيش وجدان خودتان چه می کنيد. اگر راست باشد ايرادی ندارد.

راديو فردا: شما در جايگاه قضاوت می نشينيد؟

شما مرا محکوم و محاکمه کرديد و گفتيد من سياسی هستم و همه جور قضاوت کرديد، ولی يک سؤال که از شما می پرسم برآشفته می شويد.

راديو فردا: من برآشفته نشدم و می گويم اگر شما سياسی نيستيد، پس چطور حتی به عنوان يک وکيل تسخيری پرونده سياسی را به عهده گرفتيد؟

اين پرونده سياسی نيست. پرونده وقتی به قوه قضاييه آمد آنجا همه چيز حقوقی، قضايی و کيفری است. اصلاً سياست يعنی چه.

راديو فردا: شما معتقد هستيد جرم سياسی وجود ندارد؟

آقای ضرغامی اگرکسی از مقررات تخطی کند به دادگاه می آيد، دادگاه هم يا کيفری است يا حقوقی. اينجا ديگر سياست جايگاهی ندارد و اين به زعم شما سياست است.

راديو فردا: بعضی از اين افراد وکلای تعيينی داشتند، اما به آنها اجازه دفاع ندادند و وکلای تسخيری مانند شما را برای وکالت پرونده ها تعيين کردند.

من اين را از شما می شنوم. من وکيل تعيينی کسی بودم و همراه با يکی ديگر از آقايان به دادگاه رفتيم و ما را راه دادند. من نمی دانم منظور آنها چيست که می گويند وکلای تعيينی را راه نمی دادند. بعضی از آقايان علاقه دارند بروند ۱۰ روز پرونده را مطالعه کنند، اما نمی شود. بايد وقت گذاشت و پرونده را مطالعه کرد. آقای وکيل اگر سرت شلوغ است پرونده قبول نکن. کسانی که آنجا می روند بايد برنامه ريزی بکنند، اما بعضی ها نمی خواهند اين کار را بکنند و برای اين که فرافکنی کنند کاسه و کوزه را سر ديگران می شکنند که کار خوبی نيست. خوب بگو کار دارم و غير از اين پرونده ۳۰ پرونده ديگر هم به عهده دارم، اما برای اين که حسن شهرتی پيدا کنم اين پرونده را هم قبول کردم. آقای ضرغامی بعضی ها اين مسئله را نمی گويند، تو چرا فريب می خوری؟

راديو فردا: وقتی شما پرونده ای را قبول می کنيد و در حکم آن موکل تجديد نظر می شود و حکمش سبک شده يا نجات پيدا می کند آن وقت حسن شهرت شما بيشتر می شود تا اين که پروندهای قبول کنيد و بعد هم با يک حکم سنگين برای يک اتهام کوچک تمام شود.

من مأمور به انجام وظيفه هستم و تمام موکلينم بعد از دفاع در دادگاه صورت مرا بوسيده اند.

راديو فردا: در همين دادگاه ؟

درهر دادگاهی و اتفاقاً آقای رئيس دادگاه به من گفته است ممنون دفاع خوبی کردی. اينها نظرات شخصی خودم است و به اين معنی نيست که سخنان من نظر زيد است و بکر.

«من سیاسی نیستم»؛ گفتوگو با یک وکیل تسخیری


این روزها شعبه پانزده دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی همدانی روزگار پر مشغله ا ی را سپری می کند. احکام اولیه کسانی که در جریان ناآرامی های پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم بازداشت شدند از سوی ریاست این شعبه یکی پس از دیگری صادر می شود.

احکامی که در بسیاری از موارد انتقاد های بسیاری را متوجه دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران کرده است.

متهمان معترض به نتایج انتخابات اولین بار در دادگاهی دسته جمعی به همراه یک کیفرخواست عمومی شرکت کردند، دادگاهی که منتقدان از آن با عنوان دادگاه نمایشی یاد می کنند.

در دادگاه بدوی متهمان شرکت کننده که شمار آن ها به ده ها نفر می رسید از داشتن وکلای تعیینی بی بهره بودند و به جای وکلای تعیینی وکلای تسخیری بر صندلی وکالت تکیه زده بودند.

کمتر کسی تا کنون از نحوه وکالت این وکلا چیزی شنیده است. برخی از خانواده های متهمان می گویند آنها از شیوه دفاع این وکلا در دادگاه چندان راضی نیستند.

رادیو فردا با هدف روشن تر شدن کار وکلای تسخیری با محمد حسین صمدی یزدی، وکیل تسخیری حسام ترمسی، از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات گفتوگو کرده است.

حسام ترمسی در دادگاه بدوی به اتهام شرکت در تظاهرات غیر قانونی و سنگ پرانی به ماموران به دوسال و نیم حبس تعزیری محکوم شده است.



راديو فردا: می توانم بپرسم که ورود شما به اين پرونده ها به چه صورت بود؟

محمد حسین صمدی یزدی: نه، اين کار طبق قانون قدغن است. طبق قانون اگر اسرار موکل را بر کسی فاش کنيد، حق امانت داری و وکالت را رعايت نکرده ايد.

راديو فردا: آقای صمدی! بخشی از اطلاعات هر پروندهای در هر جای دنيا نگفتنی است، ولی بخشی از اطلاعات پرونده هم عمومی است.

ببينيد ما در مورد پرونده تجزيه نداريم، که قسمتی از آن را بگوييم و قسمتی را نگوييم.

راديو فردا: چيزهايی وجود دارد که گفتن آن ارتباطی به مسايل شخصی فرد نداشته و با مسايل قانونی هم منافاتی ندارد.

مسايل ژورناليستی و حقوقی و سياسی با هم متفاوت است. اما ما که کارهای حقوقی انجام می دهيم بايستی هر حرفی را که می گوييم با دلايل آن مطرح کنيم. شما اکنون توجيه اجتماعی می آوريد، ولی من نمی توانم اين توجيهات را در قالب حقوق بپذيرم، چون در سر حقوقی ها قالب های زيادی وجود است.

راديو فردا: شما با تلويزيون ايران مصاحبه و در مورد پرونده صحبت کرديد و گفتيد روند دادگاه خيلی خوب بود.

من در مورد روند پرونده صحبت نکردم. از من در مورد اين دادگاه سؤال کردند و من گفتم در اين دادگاه آيين دادرسی رعايت شد. آيين دادرسی هم در مورد شکل رسيدگی به پرونده است.

راديو فردا: شما اعتقاد داريد شکل رسيدگی به پرونده دردادگاه از نظر قانونی مشکلی نداشت؟

من در شکل دادگاه چيز خلافی نديدم. اين حرف ها فقط برای اين است که غوغا سالاری شود.

راديو فردا: يکی از متهمانی که شما پرونده او را به عهده داشتيد، يک جوان تقریبا ۲۰ ساله به اسم حسام ترمسی بود با اتهام شرکت در تجمعات غيرقانونی و سنگ پرانی به ماموران. حکمی که برای او صادر شده کمی عجيب است (۲ سال و ۴ ماه حبس تعزیری) . اين حکم چگونه صادر شده و آيا به نظر شما با اتهامات او همخوانی دارد؟

آقای ضرغامی شما در دادگاه عمومی ديديد که موکل من کيست؟ کسی شنيده که من اسم موکلم را بگويم؟ من عادت ندارم چيزی در اين موارد بگويم، اين کار بدی است.

راديو فردا: اين را می شود در اينترنت پیدا کرد و من می خواهم بپرسم شما وکالت او را به عهده داشتيد؟

آقای ضرغامی من اصلاً با اينترنت کاری ندارم. من وکيل هر کسی بودم دقيقاً به وظيفه قانونی ام عمل کردم و هر کسی قاضی پرونده بوده به وظيفه قانونی خودش عمل کرده است. من ضامن عملکرد هيچکس نيستم.

راديو فردا: يعنی برای شما فرقی نمی کرد و اگر وکيل تسخيری هم نبوديد کارتان را انجام می داديد؟

واقعاً فرقی ندارد و همه مرا می شناسند.

راديو فردا: شما در ابتدا گفتيد که وکيل تسخيری اين پرونده ها بوديد و طوری اين مسئله را مطرح کرديد که من احساس کردم نوع وکالت اين پرونده ها برای شما فرق دارد.

هيچ فرقی نمی کند. اگر کسی وجدان داشته باشد و در تمام مسايل خدا را مد نظر قرار دهد از هر پروندهای دفاع می کند.

راديو فردا: اما بسياری از وکلای اين دادگاه ها تسخيری بودند.

بله، عده ای تسخيری بودند. من و آقای نيکبخت تعيينی بوديم، ولی آقای نيکبخت ديگر دفاع نکرد و من هم گفتم ديگر نمی آيم زيرا ديدم تمام کسانی که آنجا بودند صراحتاً مطالبی را اقرار کردند و بسياری از اقارير مطابق با واقعيت بود، خوب جای چه دفاعی باقی می ماند؟ آيا من بايد بروم استغاثه کنم؟

راديو فردا: به نظر شما اقارير آنها تحت فشار نبود؟

من به مسايل پشت پرده کاری ندارم، شما هستيد که علم غيب داريد. من فقط در مورد دادگاه صحبت می کنم.

اينها مردمانی بودند با استخوان، استوار و محکم. بر هر کدام اگر ستمی روا شده بود در دادگاه دم بر می آورند و می گفتند ما آزار و اذيت شده ايم. اينها کودکان دبستانی نبودند بلکه کسانی بودند که سوابق بسيار زيادی دارند، حالا چه عاملی باعث شده بيايند اين مطالب را بگويند؟

راديو فردا: آقای صمدی! خيلی ها حتی خانواده آقای ابطحی می گويند اين دادگاه ها نمايشی بود.

خيلی ها هر حرفی را می زنند ولی شنونده بايد عاقل باشد و مسايل را تجزيه و تحليل کند و با مبانی و اصول حقايق بسنجد.

راديو فردا: يکی از مسالی که در اين دادگاه مطرح بود تقلب درانتخابات بود. به نظر شما تقلب در انتخابات دروغ بود؟

من اصلاً سياسی نيستم و از مسايل سياسی هيچ چيز نمی دانم.

راديو فردا: پس چطور پروندههای سياسی را قبول کرديد؟

سياست به اين معنا که مرحوم سهراب سپهری گفت قطاری ديدم بار سياست می برد و چه خالی می رفت. اما اگر سياست به معنای تدبير امور باشد، تدبير امور را همه پذيرا هستند. شما چرا اين قدر دوست داريد قضايا را ادامه دهيد. راديوی شما را همه شنيده اند خيلی از مطالب راديو راست نيست و شما پيش وجدان خودتان چه می کنيد. اگر راست باشد ايرادی ندارد.

راديو فردا: شما در جايگاه قضاوت می نشينيد؟

شما مرا محکوم و محاکمه کرديد و گفتيد من سياسی هستم و همه جور قضاوت کرديد، ولی يک سؤال که از شما می پرسم برآشفته می شويد.

راديو فردا: من برآشفته نشدم و می گويم اگر شما سياسی نيستيد، پس چطور حتی به عنوان يک وکيل تسخيری پرونده سياسی را به عهده گرفتيد؟

اين پرونده سياسی نيست. پرونده وقتی به قوه قضاييه آمد آنجا همه چيز حقوقی، قضايی و کيفری است. اصلاً سياست يعنی چه.

راديو فردا: شما معتقد هستيد جرم سياسی وجود ندارد؟

آقای ضرغامی اگرکسی از مقررات تخطی کند به دادگاه می آيد، دادگاه هم يا کيفری است يا حقوقی. اينجا ديگر سياست جايگاهی ندارد و اين به زعم شما سياست است.

راديو فردا: بعضی از اين افراد وکلای تعيينی داشتند، اما به آنها اجازه دفاع ندادند و وکلای تسخيری مانند شما را برای وکالت پرونده ها تعيين کردند.

من اين را از شما می شنوم. من وکيل تعيينی کسی بودم و همراه با يکی ديگر از آقايان به دادگاه رفتيم و ما را راه دادند. من نمی دانم منظور آنها چيست که می گويند وکلای تعيينی را راه نمی دادند. بعضی از آقايان علاقه دارند بروند ۱۰ روز پرونده را مطالعه کنند، اما نمی شود. بايد وقت گذاشت و پرونده را مطالعه کرد. آقای وکيل اگر سرت شلوغ است پرونده قبول نکن. کسانی که آنجا می روند بايد برنامه ريزی بکنند، اما بعضی ها نمی خواهند اين کار را بکنند و برای اين که فرافکنی کنند کاسه و کوزه را سر ديگران می شکنند که کار خوبی نيست. خوب بگو کار دارم و غير از اين پرونده ۳۰ پرونده ديگر هم به عهده دارم، اما برای اين که حسن شهرتی پيدا کنم اين پرونده را هم قبول کردم. آقای ضرغامی بعضی ها اين مسئله را نمی گويند، تو چرا فريب می خوری؟

راديو فردا: وقتی شما پرونده ای را قبول می کنيد و در حکم آن موکل تجديد نظر می شود و حکمش سبک شده يا نجات پيدا می کند آن وقت حسن شهرت شما بيشتر می شود تا اين که پروندهای قبول کنيد و بعد هم با يک حکم سنگين برای يک اتهام کوچک تمام شود.

من مأمور به انجام وظيفه هستم و تمام موکلينم بعد از دفاع در دادگاه صورت مرا بوسيده اند.

راديو فردا: در همين دادگاه ؟

درهر دادگاهی و اتفاقاً آقای رئيس دادگاه به من گفته است ممنون دفاع خوبی کردی. اينها نظرات شخصی خودم است و به اين معنی نيست که سخنان من نظر زيد است و بکر.

دادخواهی خانواده کیانوش آسا از قوه قضائیه و مجلس


کیانوش آسا ۲۵ ساله، در راهپیمایی مسالمت آمیز ۲۵ خرداد مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود
۱۳۸۸/۰۹/۰۷

خانواده کیانوش آسا با انتشار نامه سرگشاده ای خطاب به مسئولان قوای قضائیه و مقننه، و کمیته ویژه مجلس شورای اسلامی خواستار «رسيدگی و پاسخ صريح، روشن و دقيق» به زوایای پنهان چگونگی کشته شدن این دانشجوی کارشناسی ارشد شدند.

آنها در این نامه جزئیات تازه ای از کشته شدن فرزندشان را فاش کردند و آن را «جنایت بزرگ و ضد بشری» توصیف کرده اند.

فاطمه فلاح، مادر کیانوش آسا و کامران برادر وی، در نامه سرگشاده خود علاوه بر رئیس قوه قضائیه، علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی و کمیته حقیقتیاب مجلس شورای اسلامی را نیز مورد خطاب قرار داده و از آنها خواسته اند که «بعد از پيگيری دقيق، نتيجه را در اختيار خانواده داغدار کيانوش آسا» قرار دهند و تأکید کرده اند که بعد از معرفی عاملان و آمران اين جنايت هولناک خواستار «محاکمه روشن و شفاف و مجازات قاتل يا قاتلين با هر لباس و در هر مکانی» با حضور خانواده وی هستند.

کیانوش آسا ۲۵ ساله، نقاش، کاريکاتوريست، و نوازنده اهل کرمانشاه و دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی شیمی دانشگاه علم و صنعت تهران بود که روز دوشنبه ۲۵ خرداد در جریان راهپیمایی مسالمت آمیز معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات، هدف اصابت گلوله قرار گرفت و پس از مجروح شدن مفقود شد.

پیکر بیجان این دانشجو پس از ۹ روز جستوجوی خانواده اش در میان کشته شدگان «مجهول الهویه» پزشکی قانونی تهران شناسایی شد و روز هفتم تیر در مراسمی خصوصی که با حضور مأموران امنیتی همراه بود، در زادگاهش کمانشاه به خاک سپرده شد.

نیروهای امنیتی فیلم مراسم خاکسپاری کیانوش آسا را هم توقیف کردند و مدتی بعد در مراسم چهلم وی که در اواسط مرداد ماه با حضور گسترده مردم کرمانشاه همراه بود نزدیک به ۱۵ نفر را بازداشت کردند.

درخواست محاکمه شفاف قاتلان و آمران

خانواده کیانوش آسا در نامه سرگشاده خود با اشاره به اینکه وی « روز ۲۳ خرداد برای انجام امور مربوط به پايان نامه دوره کارشناسی ارشد خود از زادگاهش کرمانشاه به دانشگاه علم و صنعت ايران برمی گردد» از حضور وی در تجمع ميليونی آزادی در روز ۲۵ خرداد، و پس از آن مفقود شدنش خبر دادند.

آنها همچنین اعلام کردند که در پی ۹ روز جستوجوی مداوم گروهی و شبانهروزی «در زندان اوين و کهريزک، دادگاه انقلاب، پليس امنيت، حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی، آگاهی شاپو، بيمارستان حضرت رسول و ديگر بيمارستان های تهران، ناباورانه روز سوم تير جسد او را در پزشکی قانونی تهران با دهانی پر از خون ناشی از اصابت گلوله ها» شناسايی کردند.

در نامه خانواده کیانوش آسا، همچنین با اشاره به اینکه در جریان پیگیری ۹ روزه بارها به آنها گفته بودند که «کيانوش در اوين زندانی است» اضافه کردهاند که «هيچگاه تصور نمی کرديم حضور عزيزمان در يک راهپيمايی مسالمت آميز ميليونی، ما را روزها و شب ها در اضطراب و بیخبری قرار داده و سپس به پزشکی قانونی بکشاند و در برابر صحنه و سپس شرايطی قرار دهد که در بدترين حالات و اوضاع ممکن، تصور آن را هم به ذهن خود راه نمی داديم».

به گفته خانواده آسا «طبق گفته های دوستان نزديک، در آخرين لحظات حادثه، تنها يک گلوله به پهلوی کيانوش اصابت می کند و زخمی می شود بعد از آن ديگر کسی از او اطلاعی ندارد و بر اساس گزارش پزشکی قانونی، جسد در تاريخ ۲۹ خرداد يعنی چهار روز بعد از اصابت آن گلوله به مرکز پزشکی قانونی تهران تحويل می گردد اما وقتی که ما جسد را روز سوم تير شناسايی کرديم ديديم که علاوه بر آن گلوله، گلوله ديگری هم به گردنش اصابت کرده و بدين سادگی با جنايتی هولناک جان دانشجوی کُرد جوان از خطه کرمانشاه را از او و خانواده و جامعه گرفتند».

در نامه خانواده آسا همچنبن به تناقض های گزارش پزشکی قانونی و دادگاه انقلاب در خصوص چگونگی کشته شدن کیانوش آسا اشاره شده است.

بنابر اعلام خانواده کیانوش آسا همچنین «گزارش پزشکی قانونی ناقص بوده و تنها علت فوت را اصابت گلوله عنوان کرده و به روز فوت و اينکه گلوله های موجود در بدن از يک جنس يا جنس های متفاوت بوده تا نوع و شکل مرگ مشخص گردد، اشاره ای نکرده است».

این خانواده در نامه خود نوشته اند «هيچگاه تصور نمی کرديم که از همه آن دوران های ظلم و تجاوز صدام جنايتکار و آوارگی های پی در پی عبور کرده ولی سالها بعد، بعد از به ثمر نشستن زحمت های شبانه روزی کيانوش آسا و خانواده اش در رسيدن او به اين جايگاه علمی و نخبگی و دانايی، به همين سادگی آماج گلوله های کسانی قرار بگيرد که به ظاهر خود را ايرانی خوانده اما استفاده بیپروا از اسلحه بر عليه جوانان ايرانی و ريختن خون آنها را مجاز دانسته، اين جنايت بزرگ را مرتکب شده و اين چنين آتش به زندگی ما زده و غم و ماتم و اندوه را به خانه و خانواده و ماه ها گريه های شبانه روز را بر مادرش تحميل کنند و در اين زمينه با طفره رفتن از اين فاجعه عظيم و ويرانگر تا کنون هيچ شخص يا سازمانی پاسخگو نبوده است».

خانواده کیانوش آسا در این نامه خطاب به آیت الله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه، و سایر مقام های مسئول تأکید کرده اند که «کمترين تقاضای ما به عنوان خانواده کيانوش آسا که بزرگترين ظلم غير قابل تصور بر ما تحميل شده، در ابتدا، مشخص شدن زوايای نامعلوم اين فاجعه است».

آنها همچنین از مقام های مسئول خواستند تا پاسخ دهند که کیانوش آسا «قبل از مرگ يعنی در روزهای ۲۵ تا ۲۹ خرداد در چه شرايطی بوده؟ کدام روز جان خود را از دست داده؟ محل نگهداری اش کجا بوده؟ بعد از زخمی شدن از گلوله اول آيا به بيمارستان انتقال داده شده؟ و در آن صورت در کدام بيمارستان بوده؟ و آيا بدن زخمیاش تحت درمان مناسب قرار گرفته يا نه؟»

خانواده کیانوش آسا همچنین خواستار پاسخگویی به این پرسش ها شدند که «لباسها، عينک، ساعت و تلفن همراهش در کجا نگهداری شده يا می شود؟ و چرا آنها را به ما تحويل نداده اند؟»

درخواست صدور حکم بازداشت بین المللی برای خامنه ای

Image and video hosting by TinyPic