Thursday, February 18, 2010

شرایط وخیم مریم ضیا، فعال حقوق کودک در زندان اوین


رهانا: مریم ضیاء فعال حقوق کودک و همسر منصور حیات غیبی از فعالین کارگری و از اعضای سندیکای اتوبوسرانی که پیش از این بارها بازداشت شده و ازمحل کار خود، اخراج شده بود، از تاریخ ۱۰ دی ماه در زندان اوین به سر میبرد و این در حالی است که شرایط جسمی و روحی وی مناسب نیست.

به گزارش خبرنگار رهانا، وی که از بیماری عصبی رنج میبرد تا کنون ۲ بار به بهداری زندان اوین منتقل شده است اما کماکان اجازهی ملاقات وی با خانوادهاش صادر نشده است. به طوری که خانوادهی وی روز جاری برای ملاقات با وی به دادگاه انقلاب و زندان اوین مراجعه گردهاند اما به آنها اجازهی ملاقات داده نشده است.

این در حالی است که به وی حتا اجازهی تماس تلفنی با فرزنداناش نیز داده نمیشود و این مساله بر بیماری او تاثیر گذاشته است و حتا در مواردی به دروغ به او گفتهاند که دخترت را بازداشت کردهایم که وی را مجبور به اعتراف کنند.

مریم ضیا از زمان بازداشت تا کنون تنها ۲ بار با خانوادهی خود تماس تلفنی کوتاهی داشته است و پس از گذشت حدود ۵۰ روز از بازداشت، همچنان زیر فشار بازجویان برای اعتراف قرار دارد.

تا کنون چند تن دیگر از همکاران وی نیز بازداشت شدهاند و به آنها اتهام ارتباط با بیگانه زدهاند.

تاریخ ارسال خبر :پنجشنبه , ۲۹ بهمن ,

آیا ما بدون مذهب بهتر زندگی میکنیم ؟


آیا ما بدون مذهب بهتر زندگی میکنیم ؟

ترجمه سخنرانی مینا احدی در دانشگاه بایروت در آلمان روز ۲۷ ژانویه ۲۰۱۰



روز ۲۷ ژانویه شش نفر از سرشناس ترین مدافعین و منتقدین مذهب در کشور آلمان در حضور بیش از ۶۰۰ نفر در دانشگاه بایروت به یک جدل مهم دست زدند. در صف مخالفین مذهب میکاییل اشمیت سالمون رییس آتیست ها در آلمان بقول اشیپگل، مینا احدی چهره جنجالی و سرشناس منتقد مذهب در آلمان، پیتر شولتز کشیش شورشی که از مذهب دست کشیده، ایستاده بودند و در صف موافقین نماینده پاپ در آلمان کشیش شیک و یک زن مسلمان شده آلمانی به اسم ربیعه مولر و یک سیاستمدار از حزب سبز آلمان حضور داشتند. در اینجا ترجمه سخنرانی مینا احدی را ملاحظه میکنید.


من از مذهب متنفرم

آیا ما بدون مذهب بهتر زندگی میکنیم، پاسخ به این سوال برای من با احساسات زیادی عجین شده است. من بارها فکرکرده ام ، اگر مذهب نبود زندگی من چگونه میبود؟ و پاسخ من بسیار واضح است. بدون مذهب من قطعا میتوانستم زندگی بهتری داشته باشم. میتوانستم شادتر باشم و لحظات خوشبختی بیشتری در زندگیم تجربه کنم. بدون مذهب از همان دوران کودکی این همه ترس در وجودم کاشته نمیشد، قلبم بازتر و احساساتم راحت تر رشد میکرد. بدون مذهب رهاتر بودم اینرا مطمئن هستم.

حتی اگر ما مذهب را امری خصوصی بدانیم، بنظر من درگیر شدن با یک تربیت مذهبی یک حمله به روح و روان کودک و یک تعرض به عمیق ترین احساسات انسانی است. با مذهب یک بخش از عواطف و احساسات و یک بخش از تفکر ما آسیب می بیند و به یک ویروس تا ابد، آلوده میشود.

برای من اما تاثیرات مخرب مذهب از این حمله به احساسات و عواطفم در دوران کودکی بسیار فراتر میرود.

من بارها فکر میکنم بدون مذهب مادر من میتوانست زندگی کمتر دردناکی داشته باشد. او تنهایی کمتری داشت. چرا که بعد از مرگ پدرم که همزمان با ۲۵ سالگی مادرم بود، او هرگز با مرد دیگری دوست نشد و ازدواج مجدد نکرد، چرا که " زن مسلمان خوب" فقط یکبار ازدواج میکند.

بدون مذهب دختر عموی من ناهید فقط بدلیل اینکه با یک پسردرخیابان و در مسیر رفتن به مدرسه حرف زده بود، به درختی در خانه بزرگ ما بسته نمیشد و سه مرد گنده او را شکنجه نمیکردند. بدون مذهب مهری دوست من مجبور به ازدواج با مردی پنجاه ساله نمیشد، وقتی خودش ۱۸ ساله بود و بدون مذهب همسر من اسماعیل یگانه دوست میتوانست زنده بماند . بدون مذهب مریم ایوبی سنگسار نمیشد، دلارا دارابی هنوز زنده بود و احسان فتاحیان را نمی کشتند.. و یک لیست بلند بالا ازمیلیونها انسان را میتوان اینجا ردیف کنم که بدون مذهب میتوانستندزندگی بهتری داشته باشند. لیست مصائبی که مذهب باعث و بانی آنهاست چنان زیاد، چنان سیاه و چنان دردناک است که من به همین لیست کوچک بسنده میکنم.

من مذهب را همچون امر خصوصی در زندگیم شناخته ام ، من اسلام را همچون یک وسیله مهم در قدرت و به یک معنا اسلام سیاسی را شناخته ام و من مذهب را و اسلام را بعنوان یک وسیله کلاشی و صنعت پول در آوردن و چاپیدن شناخته ام به همه این دلایل امروز با صدای بلند میگویم " من از مذهب متنفرم" !

من فکر میکنم برای زندگی ما بعنوان موجوداتی متفکر، سالم تر و صحیح تر اینست که تمرکزو اعتقاد بر تسلط یک قدرت و موجودی ماورا طبیعه به اسم خدا را کنار گذاشته و تمرکز خودمان رابر همین دنیا و ساختن یک دنیای انسانی با توجه کامل به تحقق حقوق انسانی شروع کنیم.

مذهب در قدرت را میخواهید بشناسید به جمهوری اسلامی ایران نگاه کنید. در ایران و در سودان و یا در افغانستان سنگسار و قتل ناموسی جزو قوانین این ممالک است.با اتکا به قوانین اسلامی و شریعه و با تکیه بر فرهنگ ضد زن متاثر از اسلام، هزاران نفر را به خاک و خون کشیده اند.

مذهب در قدرت یعنی جداسازی جنستی و آپارتاید جنسی یعنی حجاب اجباری و یعنی درد و رنج و بی حقوقی مطلق در زندگی میلیونها نفر و بویژه در زندگی میلیونها زن .

من معتقدم اکثریت مردم دنیا و دنیای مدرن امروز در مقابل این حمله و تعرض عمومی مذاهب به زندگی ما به احساسات ما و به جنسیت ما و زندگی عاطفی ما در سطح خصوصی و عمومی و اجتماعی، مدتهاست که سکوت کرده است.

من امروز دیگر سیاستمداران و اسلام شناسانی را که در مورد این فجایع سکوت میکنند و یا آنرا بی ضرر جلوه میدهند و رنگ و لعاب روحانی به این فجایع میدهند، و یا از این طریق تجارت میکنند و روزی خود را در می آورند ، را نمیتوانم تحمل کنم.

من در این مجمع آمده ام تا علیه یک دنیا که با صبر و شکیبایی و با تولرانس تماشاگرتعرض مذاهب و بویژه جنبش اسلامی به ما است، اعلام جرم کنم.

یک جنبش وحشی ، یک تعداد مذهبی فناتیک و حکومتهای مذهبی و اسلامی به جسم و روح ما حمله میکنند و یا زنانی را صرفا به این بهانه و یا دلیل که جرات کرده و رابطه خارج از ازدواج داشته اند، سنگسار میکنند، و دنیا و " روشنفکرانی" و دولتهایی در این دنیا از همه طلب صبر و بخشش میکنند. من علیه دنیایی اعلام جرم میکنم که با صبر و حوصله تحقیر و خشونت علیه بی خدایان و لامذهبان را می بیند و دم برنمیاورد بلکه بر کس میکوشد همه چیز را نسبی تعریف کرده و بی ضرر جلوه دهد.

مذهب نباید اجازه داشته باشد بیش از این خود را دردولت و حکومت و در آموزش و پرورش قاطی کند. کودکان مذهب ندارند مذهب یک روش تربیتی برخورد و آموزش از باید و نبایدها است بدون اینکه فرد اجازه سوال و یا پس زدن و نفی این دستورات را داشته باشد.

مذهب نباید بیش از این یک امر ارثی باشد. مذهب بعنوان امر خصوصی نیز باید درشرایط و دنیایی که امکان نقد مذهب هست، متحقق شود. فرد بزرگسال باید بتواند در جریان یک بررسی آزادانه به این قناعت و نتیجه برسد. قبول مذهب باید در شرایط برابر ارائه مذهب و الترناتیوهای غیر مذهبی باشد. بدون هیچ قید و بندی باید امکان داشته باشیم مذهب را حتی بعنوان امری خصوصی افراد نقد کنیم.

در دنیای امروز باید موضوع آزادی مذهب را نیز مورد بازبینی مجدد قرار داد. تفقد و حمایت دولتها از دیدگاه ها و موسسات مذهبی در مقابل دیدگاه ها و نهادهای غیر مذهبی باید مورد نقد قرار گیرد.

آزادی مذهب نباید یک جاده یکطرفه باشد که با اتکا به مذهب به حقوق انسانها تعرض کرد و این جنایات را با تکیه به مذهب و دستورات الهی توجیه کرد. توجیه رفتار ضد انسانی با اتکا به مذهب نه، تعرض آشکار به حقوق انسانیو به مدرنیته است.

دوستان گرامی!

صحبت ما اینجا فقط در مورد تئوری نیست ، بلکه در مورد پراتیک است. یعنی در مورد قتل و خشونت و تجاوز، در مورد قتل ناموسی و تعرض به دنیای کودکی و... حرف میزنیم در یک دنیای مدرن نباید در مقابل این جنایات سکوت کرد و نباید اینها را قبول کرد و سوال من کماکان اینست چرا دنیا ساکت است ما باید علیه دخالت مذهب در زندگیمان و بویژه علیه حکومتهای مذهبی و فاشیستی همجون حکومت اسلامی ایران متحدانه به پا خیزیم.

عليرضا نوری زاده, ترويج دهنده سياست سكوت و مسالمت آميز را بيشتر بشناسيد



در سال ۱۹۹۹ و اعتراضات خيابانی ، آقای نوری زاده كه خود نيز آخوندزاده ميباشد در راديو های نورت آمريكا مدافع خامنه ای بود و هر بار ايشان را مبرا از فساد مالی ميدانست و ميگفت آقا نمی دانند و تمام بديها كار اطرافيان خامنه ای است و بسياری ديگر موارد ديگر و در حال حاضر نيز با همكاری عمو سبزی فروش(محسن سازگارا) موسوی كروبی و خاتمی جنبش ۱۳۸۸ را از سونامی تبديل به شير آب ساختند/ سياست سكوت، مسالمت آميز راهی جز خاموشی ندارد/ ايرانيان را از خيابانها به خانه كشاندن و آنها را مشغول شعار نويسی روی پول ساختند، آقای نوری زاده بهترين عكس جنبش را آن ميداند كه چند نفر نفوذی رژيم از حمله مردم به ماموران نظام جلوگيری ميكنند/هر آدمي ميداند, اگر در مقابل خشونت ساكت باشی و عكس الملی نشان ندهيد, سركوب شده و بتاريخ خواهيد پيوست



اول فيلم زير را ببينيد و بعد با نوشتار آقای نوری زاده در روزنامه اطلاعات جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۶۷ مقايسه كنيد

خاطرات علیرضا نوریزاده از تیرباران پشت بام مدرسه
http://www.youtube.com/watch?v=EwORyFxh8yA

اينهم نمونه ای از نوشته های عليرضا نوری زاده در روزنامه اطلاعات با داشتن عنوان دبير سياسي/ شماره فوق العاده جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۵۷

حکایت اعدام امیران ارتش شاهنشاهی در پشت بام مدرسه علوی

متهمان ردیف اول نصیری، رییس سابق ساواک، خسروداد، فرمانده هوانیروز، ناجی، فرماندار نظامی اصفهان و رحیمی، فرماندار نظامی تهران و آخرین رییس شهربانی رژیم سابق را میآورند. هرکدام از آنها براساس بازجویی که شدهاند پروندهای قطور دارند.نصیری مجرم نخستین است، او گنگ و بهت زده، به سوالها با صدایی خفه پاسخ میدهد. درست همانگونه که در تلویزیون دیدیم. یکی دو بار نیز نام اربابش اعلیحضرت مخلوع را به زبان میآورد.او هیچکدام از اتهامات را قبول ندارد. اما در بازجویی به چند قتل اعتراف کرده است. همچنین پذیرفته است که مأمورانش صدها جوان تحصیل کرده و فرزانه را زیر شکنجه شهید کردهاند.




یکی دو بار نصیری چنان خود را میبازد که به گریه میافتد. محکمه شکل خاصی دارد، تلفیقی از محاکم شرع و عدلیه، آمیزهای از مذهب و منش انقلابی بدینگونه است که احکام رنگی از مذهب دارند ولی با رفتاری انقلابی صادر میگردند.نصیری آخرین حرفهایش را می زند، یک جفت چشم اشکبار او را مینگرد.چشمان رضایی بزرگ که به یاد آن روزهایی است که به نصیری میگفت لااقل نوه سه سالهام را آزاد کنید.

چهار فرد اعدام شده
نصیری هیچکدام از این لحظات را به یاد ندارد. سخنان او پایان میگیرد. حاضر نیست توبه کند. حتی حاضر نیست نام خدا را بر زبان آورد. پس از او رحیمی نیز همین وضع را دارد.آمیزهای از کلمات وجدان، قانون اساسی، شرافت سربازی، سوگند به جقه ملوکانه و... را بر زبان میآورد. یکی دو ساعت پیش از شروع دادگاه نصیری و او تلاش کرده بودند که بگریزند ولی ظاهراً با هشیاری محافظین تیرشان به سنگ خورده بود.

پس از او ناجی میآید. امیر باریکاندام که نماز شب میخواند ولی در روز حکم قتل صدها تن را امضا میکرد. او به کلی خود را باخته است و میزند زیر گریه. آقا به امام زمان ما با مردم اصفهان از برادر هم نزدیکتر بودیم.
آقا ما آدم بدی نبودیم. بروید از مردم اصفهان بپرسید. قبلاً این سوال از مردم اصفهان شده است. بیش از این پیکر خونین صدها جوان و پیر اصفهانی پاسخ این سوال را داده است.

وقتی خسرو داد*1 برمیخیزد، سایهای از ترس در چشمان اوست اعترافات او شنیدنی است. براساس نقشههای شیطانی او، دوبار قرار بوده کودتا بشود. یکبار وقتی بختیار شاه را راهی کرد، ایشان تصمیم داشته با نیروهای ویژهاش پایتخت را تسخیر کند. بختیار را کنار بزند و خودشان فرمانروا شوند.متهمان به گوشهای برده میشوند و دادگاه وارد شور میشود. ساعتی بعد حکمها به اطلاع رهبر انقلاب میرسد و بعد بار دیگر متهمان صف میکشند و حکم خوانده میشود.

بسم الله المنتقم... به فرمان خدا، به حکم دادگاه انقلاب اسلامی و با صحه نائب الامام خمینی، ارتشبد نعمتالله نصیری... محکوم به اعدام به صورت تیرباران میشود. به دنبال نصیری حکم بقیه خوانده میشود. آنها «مفسد فی الارض» شناخته شدهاند و چون وجودشان در زمین تولید فساد و زشتی میکند، باید زمین تطهیر گردد.متهمان حکم را نگاه میکنند پلک چشمهای رحیمی میپرد. چهار امیر گمان میکنند که حکم تیرباران درباره آنان چند روز دیگر یا چند هفته دیگر اجرا میشود. هیچکدام باور نمیکنند که یک ساعت و نیم دیگر گلولهای قلب سنگی آنان را از کار خواهد انداخت.




در آغاز قرار است علاوه بر این چهار تن سالار جاف نیز تیرباران شود. ولی در آخرین لحظه حکم درباره او نقض میشود ظاهراً حالا نوبت نظامیها است که بیشترین سهم را در جنایات رژیم مزدور داشتهاند. عقربه ساعت یازده و ربع را نشان میدهد.گروهی از برادران مسلح که جان بر کف گرفته انقلاب را تا این مرحله آوردهاند سراغ چهار متهم میروند. آنها به محض آنکه چشمشان به گروهی مسلح میافتد حکایت را میفهمند بدن نصیری میلرزد. حالا ژنرال برای اولین بار فهمیده است که ترس چیست.

حالا فهمیده است که وقتی با لگد توی سینه حنیف نژاد زد و گفت تکه تکهاش کنید برادر مجاهد چه حالی داشت. حالا شاید فهمیده است وقتی دستور داد در برابر چشمان وحشتزده اشرف دهقانی چریک فدایی به برادرش به بهروز بزرگ تجاوز کنند چه بر آنها گذشته است.یک روحانی با آرامش همیشگیاش کنار آنها میآید. باید وصیت کنند، باید حرف آخر را بزنند باید توبه کنند، رحیمی و خسرو داد آرامند و حتی حاضر نمیشوند یکبار نام خدا را بر زبان بیاورند. ناجی گریه میکند. التماس میکند.هرکدام جملهای میگویند. سکوت سنگینی بر سالن نشسته است.

یک کلاه پشمی به سر کشیدهام و خیلی گرمم است. یاد شبی میافتم که نصیری به دیدن زندانیان غزل قلعه آمد و در سلولی من نیز جایی داشتم.در را باز کرد. جرم من ترجمه کتاب «فلسفه انقلاب مصر» نوشته عبدالناصر بود.همراهش چیزی در گوش او گفت. فریاد زد این جاسوس مادر... عبدالناصر را تکه تکه کنید.ژنرال از این کلمه غرق لذت میشد.باید از پلهها بالا برویم. ناجی یکی دو بار تا میشود و پس از چند دقیقه وقتی به روی پشت بام ستاد میرسیم شهر در سکوت کامل خفته است. ساعت یازده و سی دقیقه است.وقتی میخواهند چشمان متهمان را ببندند خسروداد میگوید من نیازی به چشمبند ندارم. چشمها بسته میشود. دور و برم را نگاه میکنم. ( آه آقا و خانم رضایی سلام، آقای حنیف نژاد، آه خانم آلادپوش شما هستید.)

سرلشگر خسروداد
پدر رضاییها چشمانی پر از اشک دارد برادران مبارز نیروهای رزمنده خلق صف میکشند. در تاریکی لرزش پای نصیری و ناجی را میبینم. رحیمی کاملاً خبردار ایستاده و خسروداد نیز آرامتر از ناجی و نصیری است حکم بار دیگر خوانده میشود.یکی از افسران آزاده که از ماهها پیش به صفوف نهضت پیوسته است و محل خدمتش را ترک گفته فرمان میدهد افراد به دست... هدف، صدای رگبارها، نالههایی خفیف، و تا شدن آدمهایی که حتی در آخرین لحظه حیات خود نخواستند توبه کنند. رضایی بزرگ سر به آسمان برداشته. پروردگارا سپاس تراست که بزرگی و انتقام جگرگوشههای مرا گرفتی.

افسر تیر، تیر خلاص را در سر چهار عامل مزدور رژیم شاه خالی میکند. چهره رحیمی درهم فشرده است. ناجی حالت گریه دارد. نصیری وحشتزده، خسروداد آرام. شتاب او برای رسیدن به دوزخ چشمگیر است.پایین می آییم. من احساس سرما میکنم. آسمان صاف است و سرد. توی سلول زندانیان ولولهای است. من گریه هویدا را میبینم. گمان برده است که نوبت اوست. گریه دیگران را هم میبینم. سالارجاف با صدای بلند گریه میکند. دانشی و نیکپی رنگ به چهره ندارند. ربیعی و محققی فکر میکنند لحظهای دیگر سراغشان میآیند.




یک روحانی صاحب نام به سالن زندانیان میآید و آرام میگوید آقایان بخوابید کسی امشب اعدام نخواهد شد امید برای زیستن بار دیگر به چشمها فروغ میدهند. یکی دو تن بهم نگاه میکنند و میخندند.عدل اسلامی هیچکس را بیدلیل نمیکشد. چراغها خاموش میشود. زندانیان میخوابند. حالا همه آرام شدهاند. یک آمبولانس در ساعات نزدیک بامداد اجساد را به پزشک قانونی میبرد.

بیرون میزنم. در صبح دلنشین خیابان ایران. اینجا همه چهره انقلابی دارند. زمزمهای از یک سرود قدیمی میشنوم. پیرمردی به من میرسد و میگوید: به لطف خدا نصیری جلاد تیرباران شد. سر تکان میدهم و میگویم بله پدر جان من خودم شاهد بودم.

----------------------------------
نتيجه گيری
در سياست نيز تبانی وجود دارد همچون فوتبال و نبايد به اشخاصی كه دارای پيشينه ای خوب نبوده اند اعتماد كرد و شما ثمره اين ۸ ماه را ميبينيد كه چگونه با تدابير غلط و از پيش تعيين شده, ملت را خام كردنند و جنبش ۳۱ ساله تبديل شد به ايست قلبی و مرگ مغزي/ تيمی كه انقلاب ۱۳۵۷ را برنامه ريزی كرد چه در داخل و چه در خارج با ترفند و راههای گوناگون با مردم بازی ميكند و بقای رژيم را ترسيم ميسازند

عده ای نقش مخالف نظام را بازی ميكنند و عده ای جان بر كف نظام و ساده لوحان نمی دانند كه نبايد به انقلابيون ۵۷ و هر شخصی كه در شكل گيری آن نقش داشته اعتماد كرد و اگر به اين آقايان دل بستيد افسرده، سركوب و بی اعتماد ميشود به آينده/ دو دستگي، اختلاف، سياست سكوت و مسالمت آميز، دعواهای ساختگي، شروع يك دفعه اعتراضات و بعد فروكش يك دفعه تماماً سياست جمهوری اسلامی است و اجرا ميشود و هر چند سال يكبار اتفاق مي افتد ،
سال ۱۹۹۹ و ۲۰۰۹ و اعتراضات بعدی در سال ۲۰۱۹ خواهد بود/ رهبران دروغين توسط نظام به مردم چسبانده ميشوند و همان رهبران بعد از انجام وظيفه باعث سردی و فروكش اعتراضات و در نهايت خاموشی ميشوند

بايد اعتصاب كرد/ بايد مسلح شد/بايد بی نظمی ايجاد كرد/ بايد اطلاع رساني كرد/ نبايد فقط به ماهواره و اينترنت اكتفا كرد/ بايد امنيت را از مزدوران رژيم گرفت چه در داخل و چه در خارج، مبارزه با رژيمی كه از طالبان بدتر است سكوت و مذاكره سر ميز نيست، آيا آمريكا با طالبان مذاكره كرد يا اينكه بمب های ۷ تنی بر سر آنها ريخت، با هر دولتی بايد طبق منطق خودش مبارزه كرد

امير علی ۱۸ فوريه

اولین ملاقات علی حکمت بعد از ۴۸ روز


رهانا: علی حکمت سردبیر روزنامهی توقیف شدهی خرداد که در روز ۱۱ دی ماه ۱۳۸۸ همراه مهسا حکمت، فرزندش و محمدرضا زهدی بازداشت شده بود، امروز صبح در زندان اوین با خانوادهی خود به مدت ۵ دقیقه ملاقات کرد.

به گزارش رهانا علی حکمت در طی این مدت چندین بار تماسهای کوتاه یکی دو دقیقهیی با خانوادهی خود داشته است. علی حکمت در طوی این ۵۰ روز تحت فشار برای پذیرش اتهامات قرار داشته است.

مهسا حکمت و محمدرضا زهدی پیش از این آزاد شده بودند.

یادآور میشویم علی حکمت در ۱۱ دی ماه در مزرعهی خود در شهر ساوه بازداشت شده بود و در این چند سال به کشاورزی در مزرعهی خود مشغول بوده و کمتر به روزنامهنگاری و فعالیت سیاسی میپرداخته است.

پنجشنبه , ۲۹ بهمن

محکومیت مرتضی سمیاری به ۶ سال حبس تعزیری


رهانا: مرتضی سمیاری از اعضای شورای مرکزی تحکیم وحدت که در تاریخ ۱۴ دی ماه بازداشت شده بود و هم اکنون در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر میبرد به تحمل ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

به گزارش خبرنگار رهانا، یک سال تبلیغ علیه نظام و ۵ سال تبانی و تجمع برای اقدام علیه امنیت ملی ۶ سال حبس تعزیری وی را تشکیل میدهد.

بر اساس این گزارش، مرتضی سمیاری روز جاری با خانوادهی خود در زندان اوین ملاقات حضوری داشته است. وی در اتاق چند نفرهیی در بند ۲۰۹ به همراه مهدی عربشاهی نگهداری میشود.

لازم به ذکر است که در تاریخ ۱۰ بهمن ماه، سمیاری به همراه ۵ نفر دیگر در دادگاهی که برای متهمان «حوادث عاشورا» در نظر گرفته بود شرکت کرده بودند.

رهانا
پنجشنبه , ۲۹ بهمن

شانزده مورد اتهام برای بهاره هدایت


رهانا: طی روزهای گذشته در یک مورد دادستان تهران، شخصا در بازجویی بهاره هدایت حضور داشته و ۱۶ مورد اتهامی را به او تفهیم شده است. برخی از موارد اتهامی بهاره هدایت که جعفری دولتآبادی آنها «خیلی سنگین» به او اعلام کرده، عبارتند از: «تبلیغ و سیاه نمایی علیه نظام، شرکت فعال در تجمعات بعد از انتخابات، مصاحبه و خبر رسانی با خبرگزاریهای بیگانه، توهین به رهبری، توهین به رئیس جمهور، تبانی و تجمع و اقدام علیه امنیت ملی».

به گزارش خبرنگار رهانا، هدایت تمامی اتهامات را رد کرده و در مقابل فشارها برای اخذ اعتراف و مصاحبه از خود مقاوت نشان داده است. رد اعتراف و انجام مصاحبه از سوی این فعال دانشجویی و حقوق زنان با تهدید بازجویان روبهرو شده است.

این در حالی است که بازجویی از بهاره هدایت تمام نشده و وی همچنان در بازجوییها تحت فشار قرار دارد.

صبح امروز بهاره هدایت توانست خانوادهی خود را در زندان اوین برای دقایقی از طریق کابین ملاقات کند. وی همچنان در بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری میشود.

بهاره هدایت در تاریخ ۱۰ دی ماه بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
رهانا

پاکستان: مرد شماره دو طالبان بازداشت شد


نیروهای امنیتی پاکستان می گویند شماره دو طالبان را دستگیر کرده اند. عکس تزئینی است.
۱۳۸۸/۱۱/۲۷
گزارشها از پاکستان حاکی است که «ملا عبدالغنی برادر» از فرماندهان ارشد طالبان در یورش مشترک نیروهای آمریکایی و پاکستانی در کراچی دستگیر شده و به گفته منابع اطلاعاتی پاکستان، تحت بازجویی مأموران امنیتی پاکستان و آمریکا قرار دارد.

سی ان ان گزارش کرده است که ملا عبدالغنی که به «مرد شماره دو طالبان» شهرت دارد، با ملا محمد عمر، رهبر طالبان، در ارتباط مداوم بوده و در جریان حملات ۱۱ سپتامبر نیز با اسامه بن لادن رهبر القاعده همکاری نزدیکی داشته است.

ملا عبدالغنی ۴۲ ساله که طالبان به وی به خاطر ارتباط نزدیکش با ملا محمد عمر لقب «ملا برادر» داده اند پس از سرنگونی طالبان در افغانستان در سال ۲۰۰۱ به شهر کویته در پاکستان رفت و علاوه بر مسئولیت های نظامی به عنوان معاون سیاسی رهبر طالبان نیز شناخته میشد.

در سال های اخیر نیز ملا محمد عمر، مسئولیت تمامی عملیاتهای نظامی و سیاست های کلان طالبان در افغانستان را به ملا عبدالغنی واگذار کرده بود.

خبر دستگیری این مقام ارشد طالبان در حالی است که قاری یوسف احمدی، سخنگوی طالبان، با رد این خبر مدعی است که ملا عبدالغنی در حال حاضر در افغانستان و درگیر انجام عملیات نظامی است.

ملا عبدالغنی، یکی از چهار فردی است که به همراه ملامحمد عمر در سال ۱۹۹۴ هسته اولیه طالبان را بنیان گذاشتند. وی پیش از این نیز یک بار توسط نیروهای متحد آمریکا در افغانستان بازداشت شده بود که به طور مرموزی موفق به فرار از زندان شد.

دستگیری این فرمانده ارشد طالبان، همزمان با آغاز عملیات نظامی نیروهای ناتو و افغان در ایالت جنوبی هلمند در همسایگی با پاکستان است. ایالت جنوبی هلمند اکنون سال هاست در کنترل نیروهای طالبان قرار دارد و این منطقه از نقاط مهم قاچاق مواد مخدر در افغانستان نیز هست.

عملیات نظامی موسوم به «عملیات مشترک»، بزرگترین عملیات نظامی در افغانستان از سال ۲۰۰۱ تا کنون است و به گفته کارشناسان نخستین آزمون برای استراتژی جدید دولت اوباما در افغانستان است.

بر اساس این استراتژی جدید ایالات متحده با ارسال ۳۰ هزار نیروی نظامی بیشتر به افغانستان، آزادسازی مناطق تحت کنترل نیروهای طالبان را دنبال کند.

در قالب این استراتژی، دولت اوباما همچنین قصد دارد، پس از ایجاد امنیت در سراسر افغانستان خروج نیروهای خود را از خاک افغانستان از سال ۲۰۱۱ آغاز کند.

اطلاعات جدید در مورد خبر ، خطر اعدام جوان 26 ساله


ایمیل دریافتی:درود بر شما
سپاس از اینکه پيامم رو به سرعت پخش کردین . به دلیل مشکلاتی که در ایران برای خبر رسانی وجود دارد عاجزانه تقاضا دارم با حداکثر توان و امکانات در پخش این خبر به تمام رسانه ها و هرجای ممکن کوشش کنید تا شاید بگونه ای بتوان از اعدام امید جلوگیری کرد و فقط به پخش خبر بسنده نکنید
اگر دیر بجنبیم ممکن است که یک جوان کاملا فعال و هم اندیش را از دست بدهیم
امید دانا از دوستان من است و پس از دستگیری او در تهران که در حین پخش فیلم کودتای سوم بود مدتی منتظر شدیم تا خبری از او بگیریم که متاسفانه خبری نشد تا اینکه در روز چهارشنبه 14 بهمن طی دادگاهی که از تلوزیون پخش شد با اینکه تصويرش را مات کرده بودند اما از صدایش او را شناختم و در ضمن دادستان هنگامی که گفت این همان شخصی است که در فیلم شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه می دهد و همان لحظه تصویر امید را در خیابان در بین جمعیت نشان داد که ماسک از صورتش پایین آمده بود . و بعد از آن در تلوزیون مجاهدین در روز جمعه نیز در تیتر اخبار همان دادگاه را مجدد نشان دادند . تعجب من از اینجاست که چرا بعد پخش دادگاه هیچ نامی از وی در هيچ جایي برده نشده و تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که رژیم قصد دارد اشتباه قبلیش مبنی بر اعدام دو جوان دیگر با ذکر مشخصات را تکرار نکند و تصمیم بر این است که او را در خفا اعدام کند زيرا در همان دادگاه او را به اتهام محارب به اعدام محکوم کردند . اگر دسترسی به آرشیو صدا سیما دارید دادگاه در روز چهارشنبه 14 بهمن و اگر دسترسی به آرشیو سیمای آزادي را دارید در روز جمعه 16 بهمن این دادگاه پخش شد که در صورت دیدن فیلم دادگاه به راحتی می توانید عکس او را با عکس های ارسالی من تطبیق دهید .
برای اطلاعات بیشتر باید بگویم امید از دوستان من و یکي از هواداران و فعالان رژیم پادشاهی بود و در عکس هم گردنبند شيروخورشیدی به گردنش بود که همیشه بابت آن بهش گوشزد میکردم که ممکن است دردسر برایش درست کند اما به هیچ وجه زیر بار نرفت . این عکس ها یکي در سفر به .... یکی در سفر به ... و دیگری در سفر .... ( نام شهر ها محفوظ است ) گرفته شده که امید در بین جمعیت ما بود اما به دلایل واضح فقط عکس او را جدا کرده و برایتان فرستادم . باز هم برای اطلاع بیشتر خودتان فقط ، امید پدرش آخوند بوده و چند سال است که از مادر اميد جدا شده منزل آنها بالاتر از میدان هفت تیر می باشد .
اگر قانع کننده بود که چه بهتر اگر نه بگویید تا راهی دیگر پیدا کنم تا از مرگ او جلوگیری کنم
سپاس
پاینده ایران
در صورت تمایل برای اطلاعات بیشتر میتوانید با این آدرس ایمیل با من تماس بگیرید
خبر قبلی در همین مورد در لینک زیر
خطر اعدام جوان 26 ساله به خاطر شرکت در تظاهرات عاشورا در سکوت خبری(عکس)

سخنگوی وزارت امور خارجه بریتانیا: تعریف ایران از آزادی های حقوق بشر، "اهانتی به حقوق مردم ایران است


جمهوری اسلامی ایران توصیه های شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای آزاد ساختن زندانیان سیاسی و موافقت با سفر یک تحقیقگر شکنجه به ایران را رد کرده است.
در گزارش شورا که روز چهارشنبه منتشر شد گفته می شود ایران حاضر نیست به مانفرد نوواک، تحقیقگر اتریشی سازمان ملل متحد در امور شکنجه اجازه دهد برای بررسی خشونت در پی برگزار انتخابات ریاست جمهوری از کشور دیدن کند.

ایران همچنین بیش از ۴۰ توصیه شورا را رد کرد. پایان دادن به تبعیض علیه زنان و متوقف ساختن آزار و تعقیب روزنامه نگاران و وب لاگ نویسان از آن جمله است.

شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد گفت ایران قول داد آزادی های مذهبی، ازادی بیان و حق برپایی تظاهرات صلحجوبانه را مسلم سازد. اما گفت اجازه نخواهد داد آزادی بیان برای گسترش نفرت و خشونت بکار رود.
بری مارستون سخنگوی وزارت امور خارجه بریتانیا به صدای آمریکا گفت تعریف ایران از آزادی های حقوق بشر، «اهانتی به حقوق مردم ایران است».

او گفت سازمان ملل متحد نباید به ایران، به دلیل استفاده از شکنجه و عدم همکاری با بازرسان بین المللی، اجازه دهد به شورای حقوق بشر ملحق شود.

عفو بین الملل گفت اقدام ایران در رد توصیه های شورای حقوق بشر، نشان می دهد که جمهوری اسلامی به تعهدات بین المللی خود برای حفاظت از حقوق بشر پای بند نیست.

کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران می گوید «نگرش فریبکارانه دولت ایران به معیارهای حقوق بشر» بی احترامی و عاری از صداقت است.

قدرت های غربی در جریان نخستین بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران در ژنو در روز دوشنبه، نسبت به نقض حقوق بشردر آن کشور نگرانی هایی ابراز داشتند.

ایران این نگرانی ها را رد کرد و قدرت های غربی را متهم ساخت که از حقوق بشر بعنوان یک «ابزار سیاسی» برای وارد آوردن فشار بر ایران استفاده می کنند.

سفیر بریتانیا گفت ایران، علی رغم تعهدات اعلام شده خود به پاسداری از آزادی های اساسی، به ارتکاب «نقض فاحش حقوق بشر» ادامه می دهد. سفیر فرانسه گفت ایران به «سرکوب خونین» مردم خود دست زده است.

سازمان دیده بان حقوق بشر و دیگر گروه های طرفدار حقوق بشر، قتل هاق فرا قانونی، تجاوز جنسی، شکنجه و دیگر تخلفات جدی از موازین حقوق بشر در ایران را، از زمانی که دولت سرکوب مخالفان را آغاز کرد، محکوم کرده اند.

صدای آمريکا
بيست و نهم بهمن

درخواست صدور حکم بازداشت بین المللی برای خامنه ای

Image and video hosting by TinyPic