Thursday, December 24, 2009

یک زندانی: هشت سال زندان بدون ملاقات با فرزند برای مسعود لواسانی


محدودیت رسانه‌‌ها در ایران و توقیف پی‌درپی مطبوعات و وجود داشتن خطوط قرمز که از طرف ۱۲ نهاد امنیتی و قضایی و دولتی تحمیل می‌شود، نه تنها باعث کند کردن پیش‌رفت رسانه‌ها و روزنامه‌نگاری در ایران شده، بلکه باعث شده روزنامه‌نگاران و خبرنگاران هم با این فضای بسته و ممیزی‌ها و توقیف‌ها همراه با روزنامه‌ها به محاق بروند و در برزخ به کار ادامه دهند. کم پیش آمده که جز روزنامه‌نگاران حوزه‌ی سیاسی، روزنامه‌نگاری در دیگر حوزه‌ها خود را به عنوان یک چهره معرفی کرده و برای خود نامی دست و پا کند. شاید از معدود روزنامه‌نگارانی که توانسته غیر از کار کردن در حوزه‌ی سیاسی برای خود نام و جای‌گاهی دست و پا کند، سعید لیلاز را بتوان نام برد که به عنوان یک روزنامه‌نگار برجسته‌ی حوزه‌ی اقتصاد سال‌ها در این زمینه کار کرده بود و اکنون حکم سنگین ۹ سال زندان را هم پیش روی خود می‌بیند.
با این حال در حوزه‌ی فرهنگی و برای جامعه‌ی صنعت نشر کشور مسعود لواسانی نامی آشنا است، ناشران کتاب هم‌چون من نام او را در اواخر سال ۸۵ و اوائل سال ۸۶ قبل از برگزاری نمایش‌گاه کتاب تهران خوب به خاطر دارند که چه‌گونه با گزارش‌ها و مصاحبه‌های خود سیاست و خواست و لج‌بازی غلط برگزار کردن نمایش‌گاه در مصلی‌ تهران را به چالش کشید و برای این گزارش‌ها و مصاحبه‌ها از هیچ تلاشی دریغ نکرد. هنگامی که او را به خاطر همین گزارش‌ها به نمایش‌گاه راه ندادند، شبانه و از روی نرده‌ها به مصلی تهران رفت و عکس‌های آب گرفته‌گی مصلی و خسارت به کتاب‌ها را گرفت و برای خبرگزاری مهر آورد. عکس‌هایی که به وضوح ثابت می‌کرد مصلی تهران محل برگزاری نمایش‌گاه کتاب نیست. به همین خاطر و دیگر مسائل این‌چنینی بود که سرانجام از خبرگزاری مهر کنار گذاشته شد.
مسعود لواسانی از ۴ مهر ماه بازداشت و به زندان اوین منتقل شد و در سلول‌ انفرادی شدیدترین شکنجه‌ها و فشارهای روحی و روانی را تحمل کرد. سلول وی محلی بسیار کثیف و سرد بود که باعث بیماری‌ و ضعف جسمانی شدید وی شده است. اکنون این روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس در زیرزمین بند۳۵۰ زندان اوین به سر می‌برد. جایی که زندانی‌ها در آن با دوربین‌های مدار بسته کنترل می‌شوند و هر روز ساعت ۷ صبح به بهانه‌ی ورزش اجباری آن‌ها را در حیاط زندان در سرما نگاه می‌دارند و با آن‌ها بدرفتاری می‌کنند.
مسعود لواسانی خود را «روزنامه‌نگار، کارشناس نشر و تحلیل‌گر مسائل فرهنگی» معرفی می‌کند که حدود ۱۰ سال است در نشریات و رسانه‌های مختلف کشور کار می‌کند. او کارش را از اواخر سال ۷۸ با نوشتن داستان‌های کوتاه برای رونامه‌ی «جام جم» آغاز کرد. در هفته نامه «صبح صادق» سه سال سردبیر بخش فرهنگی بود و برای کیهان تحلیل‌های سیاسی می‌نوشته است. طی این مدت در هفته‌نامه سروش نیز نقد فیلم می‌نوشت.
این روزنامه‌نگار زندانی از سال ۸۳ به خبرگزاری مهر می‌رود و چهار سال در آن‌جا می‌ماند و بعد هم برای «روزنامه‌های اعتماد، اعتمادملی، شرق، کارگزاران، تهران امروز به صورت پراکنده تحلیل و یاداشت فرهنگی» می‌نویسد. مدتی نیز مسؤل صفحات فرهنگی روزنامه آفتاب یزد بوده است.
یکی از قمست‌های بد ماجرای حوادث بعد از انتخابات برخورد با روزنامه‌نگاران و بازداشت و زندانی کردن آنان بود. مسعود لواسانی در چرخه‌ی این برخوردها بازداشت و اکنون نیز در زندان است. متاسفانه در نبود حمایت گروه‌های حقوق بشری و روزنامه‌نگاران و دوستان و هم‌کاران طی این مدت، در زندان بر او بسیار سخت گرفته شده است.
او دوشنبه هفته جاری حکم سنگین هشت سال و نیم زندان را از قاضی پیرعباس در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب دریافت می‌کند. اتهامات وی عبارت بودند از: تبانی و اقدام علیه امنیت ملی، توهین به رهبری و نشر اکاذیب از طریق وبلاگ، ایمیل و….هم‌اکنون وبلاگ او به نام «جعبه خاطرات ضد مورچه» توسط بازجویان از بین رفته و در دسترس نیست.
قبل از این او ماهانه دو بار از «حق ملاقات» برخوردار بود، اما با صدور حکم دیروز، قاضی پرونده حکم می‌کند که به خاطر اعتراض‌های‌اش برای نقض حقوق خود از این پس ملاقات‌های وی هر شش هفته یکبار شده و حق دیدار با فرزند ۲ ساله‌ی خود را نیز ندارد! قاضی و بازپرس در هیچ یک از مراحل بازپرسی و تحقیقات قرار بازداشت او را به وثیقه تبدیل نکرده و حتا با صدور حکم دادگاه بدوی نیز از قبول وثیقه خودداری می‌کنند. قاضی خیلی صریح بعد از صدور حکم به او می‌گوید که باید این هشت سال زندان را تحمل کند و نمی‌گذارد که او آزاد شود.
اکنون مسعود لواسانی در زندان نمی‌تواند این‌چنین فرزندش متین را در آغوش بگیرد و وبلاگ متین لواسانی دو ساله بدون حضور گرم پدر به روز نمی‌شود. او در آخرین مطلب برای فرزندش که تازه به حرف آمده می‌نویسد: «شیرین ترین بخش از “تجربه پدری کردن” همین زمانی است که فرزند می گوید : «بابا» از این پس تجربه بابایی کردن آغاز می‌شود.»
این قسمت دل‌گیر داستان تلخ لواسانی است که حتا قاضی پرونده‌ با صدور آن حکم سنگین تجربه‌ی پدری را نیز از وی گرفته است. هدف دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی از نقض حقوق اشخاص فراتر رفته است و خانواده‌های آنان نیز باید رنج و دردی هم‌پای عزیزان‌شان تحمل کنند. آقای قاضی دستگاه عدالت! متین ۲ ساله هم با بی‌گانه‌گان ارتباط داشته یا به توهین به کسی کرده که از دیدن پدر باید محروم شود؟ متین دو ساله هم عضو جنبش سبز اموی است که از سران فتنه دفاع می‌کند که حق ندارد حتا هر شش هفته یک‌بار به پدرش بگوید بابا؟
این‌چنین است روزگار تلخ روزنامه‌نگار و روزنامه‌نگاری در ایران

No comments:

Post a Comment

درخواست صدور حکم بازداشت بین المللی برای خامنه ای

Image and video hosting by TinyPic