Tuesday, November 17, 2009
آقای مموتي , غم نبینی که اینقدر خالی می بندی
یکی از محسنات آقای مموتي ما این است که هیچوقت خودش را از تک و تا نمی اندازد. هر جا که می رود , اعم از اینکه دعوتش کنند یا خودش خودش را دعوت کند , کلی باهاش حال می کنند و حالش را می گیرند و بهش حال می دهند , ولی اون اعتماد به نفسش که ملتی را کشته , باعث می شه که حس گاندی بودن و آرنولد شدن و مدیریت جهانی در وی تقویت شود و خودش سرافرازی ( بخوانید سرافکندگی ) را به ایران بیاورد . آنقدر راحت صحبت می کند واز پیروزی می گوید که کالبد پوسیده شده مرحوم " گوبلز " در گور به ویبره می افتد . برای کنفرانسی به ترکیه رفت . طبق عکسهایی که سایتهای طرفدار ایشان از مراسم گذاشته بودند , در فرودگاه ترکیه که کسی به استقبالش نرفت . بعد هم طبق همان عکسها , در محل مورد نظر جهت دیدار , آنقدر سرپا ایستاده و علاف شده و ساعت نگاه کرده وتو دلش به نخست وزیر ترکیه فحش و بد وبیراه گفته , تا بیاد و با هم دستی بدهند و عکسی بگیرند و دوباره برود سر مسئله اصلی یعنی مدیریت جهان . وقتی هم برگشت آنقدر گفت و آمار داد و خالی بست که خودش کیف اش را برد . می گویند فردی بی چیز بود . شبی که دور هم نشسته بودند , تلنگ اش در رفت و بچه هایش از خنده روده بر شدند . اشک به چشمان مرد آمد و دستانش را به سمت آسمان گرفت و گفت : خدایا , این شادی را از بچه های من نگیر ! حالا آقای مموتي ما هم دلش به این خالی بندی ها خوشه وگرنه منظور خاصی نداره . ما هم دعا می کنیم : غم نبینی که اینقدر خالی می بندی .
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment