Wednesday, November 18, 2009
پنج ماه پس از انتخابات؛ شعارهای جدید، تندتر از گذشته
پنج ماه از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری و اعتراض ها به آن در تهران و بسیاری از شهرهای ایران می گذرد.
بر اساس گزارش ها، این اعتراض ها با گذشت پنج ماه ادامه داشته است که آخرین نمونه آن در روز ۱۳ آبان، سالروز اشغال سفارت آمریکا در تهران در آبان سال ۱۳۵۸، بود.
نکته ای که در تظاهرات معترضان در پنج ماه اخیر به چشم می خورد، طرح برخی از شعارها است که رهبر جمهوری اسلامی ایران، در آنها به طور مستقیم از سوی شماری از تظاهرکنندگان خطاب قرار گرفته است.
همزمان، شعارهای دیگری نیز مانند «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» از سوی برخی از تظاهرکنندگان داده شده که در تقبال با «جمهوری اسلامی« است.
چنین شعارهایی و یا مشابه آنان، به ویژه در نخستین هفته های آغاز اعتراض ها، داده نمی شد و اکثر شعارها یا در حمایت از میر حسین موسوی و مهدی کروبی بود و یا برای مثال، تظاهرکنندگان شعارهای کلی مانند «مرگ بر دیکتاتور» و « رای من کجاست؟» را سر می دادند.
قاسم شعله سعدی، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی، درباره تغییر شعارهای گروه هایی از معترضان اعتقاد دارد که حرکت جنبش سبز ایران یک حرکت ساختار شکن پیدا کرده است: «دلیلش این است که اولا ده - دوازده میلیون از افرادی که حکم اپوزیسیون خاموش را داشتند و معمولا انتخابات را تحریم می کردند و در انتخابات شرکت نمی کردند این دفعه در انتخابات دهم ریاست جمهوری شرکت کردند و ترکیب سبد آراء را به هم زدند. وارد شدن این عنصر جدید به سبد آراء، معادله آن را به هم زد. اینها خواست هاشان تحولات رادیکالتر بود.»
آقای شعله سعدی در ادامه می گوید: «دوم هم همان اتفاقی که افتاد، یعنی موضعگیری های آقای خامنه ای که زود هنگام تبریک گفت و عملا شورای نگهبان را در مقابل یک عمل انجام شده قرار داد که آنها هم به هر حال بایستی نتایج انتخابات را تایید می کردند و احمدی نژاد را به عنوان رئیس جمهور منتخب معرفی می کردند. لذا یکبار دیگر ثابت شد که با این عمل، راه های قانونی برای رسیدن به اهداف معترضین وجود ندارد. زیرا قانون در اختیار هیات حاکمه و نهادهایی است که تحت اختیار آقای خامنه ای قرار دارد، که هم قانونگذاری می کنند و هم تفسیر می کنند. آنچنان که جناح حاکم می خواهد.»
به عقیده قاسم شعله سعدی، برای معترضین عملا هیچ راه قانونی وجود ندارد که به اهدافی که دارند برسند. موقعی که چنین باشد طبیعتا از ساختار موجود که امکان نمی دهد که آنها به اهدافشان برسند عبور می کنند.
همزمان با ادامه تظاهرات معترضان و دگرگونی در برخی از شعارهای آنان، شاهد تغییر در برخورد نیروهای لباس شخصی، انتظامی و بسیج با تظاهرکنندگان هستیم.
در این ارتباط، میر حسین موسوی و مهدی کروبی در سومین دیدار خود که جمعه شب در تهران صورت گرفت، به همین موضوع اشاره کردند.
از جمله آقای موسوی با اشاره به شعارهای تند تظاهرکنندگان گفت: « شعارهای ساختارشکنانه، اغلب متاثر از خشونت نیروهای امنیتی است که با ناجوانمردی به پیر و جوان و زن و مرد، حمله می کنند.»
مهدی کروبی در دیدار با آقای موسوی گفت «کار را به جایی رسانده اند که مردم را تحریک به [دادن] شعارهای افراطی کرده اند.»
البته آقای کروبی این احتمال را هم مطرح کرده است که افرادی بین جمعیت فرستاده می شوند تا از احساس هیجان معترضان سو استفاده و مردم را تحریک به رفتارهای خشونت آمیز کنند تا بهانه ای برای حمله به مردم پیدا شود.
میر حسین موسوی و مهدی کروبی در دیدارها و پیام های خود از معترضان خواسته اند تا از طرح شعارهای «افراطی» خودداری کنند.
این درخواست از سوی برخی دیگر از فعالان سیاسی نیز ابراز شده است. برای مثال محمد سلامتی، دبیر کل حزب مجاهدین انقلاب اسلامی روز یکشنبه گفت که «جنبش سبز، اپوزیسیون مقابل نظام نیست و اگر اعتراضی هم به وضع موجود دارد در چهارچوب قانون است.»
اما چرا چنین درخواستی از سوی آقایان موسوی و کروبی و گروههایی از اصلاح طلبان عنوان شده است؟
این پرسش را با قاسم شعله سعدی، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی، مطرح کردیم که در پاسخ می گوید: «اصلاح طلبان خواستار انجام اصلاحات در چهارچوب ساختار سیاسی موجود هستند.»
قاسم شعله سعدی می افزاید: «خود آنها هم حاضر نیستند که ساختار سیاسی عوض شود. و مثلا جمهوری اسلامی کنار گذاشته شود و مردم بروند سراغ یک جمهوری معمولی، مثل بقیه جوامع دیگر دنیا. آنها نه این اراده را دارند نه به نفعشان است که ساختار عوض شود. در حالی که می بینید شعار مردم متعرض از مرز این خواسته ها فراتر رفته است و در واقع بر علیه خود خامنه ای هم شعار می دهند. برای اولین بار دیدیم که عکس آقای خامنه ای را پایین کشیدند و زیر پاهایشان له کردند. و شعارهای ساختار شکن دادند.
در نتیجه رهبران جنبش، الان در یک حالت پارادوکس و تضاد قرار گرفتهاند. یعنی از یک طرف اینها می خواهند و منافعشان در این است که ساختار حکومت موجود حفظ شود. و حداکثر خواسته شان این است که در چهارچوب همین نظام اصلاحاتی رخ دهد و دائم دم از این میزنند که در ساختار قانون اساسی، اصول مقصوری مانده و ظرفیت هایی وجود دارد که اگر به عمل دربیاید آن اصلاحات محقق می شود.
در حالی که هیچ پاسخی به این سوال بعدی نمی دهند که کدام اصولش را شما می توانید محقق کنید؟ کدام وجه از قانون اساسی و ساختار حکومت هست که شما به استناد آن می خواهید اصلاحات انجام دهید؟ یا اینکه می گذارند انجام دهید؟ عملا ثابت شده است که نمی گذارند.»
کوروش زعیم، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران، درباره مواضع آقایان موسوی و کروبی می گوید نگرانی آنها دو جنبه دارد: «یکی اینکه نمی خواهند با تندتر شدن شعارهای تظاهرات کنندگان، حکومت را وادار به واکنش های تندتر بکنند و در نتیجه موجب افزایش شکاف میان آنها و نظام شوند.
این افزایش فاصله و ژرفتر شدن شکاف میان آنها از یک سازش احتمالی که هنوز آقایان به آن دلبسته اند، جلوگیری می کند. دومین جنبه این است که آقایان موسوی و کروبی نگران فاصله گرفتن جنبش از خود آنها هستند. در آغاز تصور می کردند که جنبش به خاطر آنها راه افتاده است ولی به زودی متوجه شدند که جنبش در واقع یک بهانه یا جرقه ای بود که برای آغاز فعالیت مردم به آن نیاز بود
آقای کروبی با هوشیاری، زودتر متوجه این واقعیت شد و کوشش کرد خودش را همراه خواسته های مردم کند و سوار جنبش شود. ولی آقای موسوی بدون اینکه بخواهد وابستگی خود را به نظام کاهش دهد در حال دویدن به دنبال جنبش است. نگرانی این دو نامزد ناکام و هدف از صدور بیانیه مشترک پس از دیدار اخیر، به نظر من جلوگیری از هرچه بیشتر دورتر شدن جنبش از خود آنهاست.»
سراج الدین میردامادی، تحلیگر سیاسی و روزنامه نگار در پاریس با اشاره به بیانیه ها و مواضع اخیر آقایان موسوی و کروبی اعتقاد دارد که ادبیات سیاسی آنان نسبت به گذشته تغییر کرده است.
به عقیده این تحلیلگر حوادثی که پس از انتخابات در ایران رخ داد و ویژگی هایی که حضور مردم در صحنه داشت و نحوه مواجهه حاکمیت با اعتراضات مردمی و رهبران معترضان، به گونه ای در ادبیات گفتاری تمام نیروهای سیاسی تاثیر شگرفی داشته است. به ویژه در ادبیات گفتاری جوانان معترض موسوم به جنبش سبز و ادبیات گفتاری مصاحبه های اخیر آقایان موسوی و کروبی که به نحو محسوسی تغییر کرده و این تغییرات به سمت واقع گرایانه تر شدن دیدگاه رهبران جنبش سبز می رود و نه لزوما به معنای تندتر شدن یا رادیکالتر شدن آنها.
گفته می شود برخورد نیروهای امنیتی به ویژه علیه دختران و زنان بیشتر شده است (فیلم از اعتراضات روز ۱۳ آبان )
سراجالدین میردامادی می گوید: « نحوه مواجهه حاکمیت و حملات و تخریب ها و فحاشی ها و هتاکی هایی که از سوی رسانه های نزدیک به حاکمیت ، نسبت به رهبران جنبش سبز اعمال شد در این تغییر بی تاثیر نبوده است، که رهبران جنبش سبز چشمان خود را نسبت به آنچه که در طول سه دهه، در قلبشان به عنوان یک اعتقاد و ایمان قوی به آن پایبند بودند، بیشتر باز کنند.
و آن چیزی نبوده است به جز اعتقاد به مفهوم نظام جمهوری اسلامی و ارزش هایی که در این مدت به آن دل بسته بودند. ولی امروز می بینند که بسیاری از آن ارزش ها توسط حاکمیت دولت دهم و رهبری و کل نظام به تسخیر درآمده و علیه خودشان به کار گرفته می شود.
با این تفاصیل است که آقای موسوی که تا به حال به قانون اساسی تا این حد پافشاری می کرده است الان می گوید که قانون اساسی وحی منزل نیست و می شود آن را بر اساس مقتضیات زمان تغییر داد. آنچنان که در سال ۶۸ هم این اتفاقات افتاد.»
آقای میردامادی به این پرسش که آیا امکان تغییر بیشتر مواضع و ادبیات سیاسی میرحسین موسوی و کروبی وجود دارد، پاسخ مثبت می دهد.
«بله. می شود کاملا پیشبینی کرد. با توجه به روند حوادثی که در طول این مدت شاهد آن بودیم، مجموعه حملاتی که توسط حاکمیت و رسانه های نزدیک به جریان اصولگرا صورت گرفت و همچنان تاکید روزافزون روزنامه کیهان، صدا و سیما و سایر رسانه های وابسته به حاکمیت، بر برخورد قضایی و محاکمه رهبران جنبش سبز، به نظر می رسد که باز هم ممکن است مواضع حاکمیت از این هم تندتر شود و بتواند به سمتی برود که به طور کلی رهبران جنبش از بخش اعظمیاز مفاهیمی که در ماه های اول جنبش از آنها به عنوان مفاهیم ارزشی و حفظ نظام و یا حتی آرمان های آیت الله خمینی از آن دفاع می کردند دست بردارند.»
دراین حال، برخی از تحلیلگران بر این باورند که طرح شعارهای افراطی در مقطع زمانی فعلی که حرکت اعتراضی در ایران به طور کامل در جامعه فراگیر نشده است، می تواند زیان بار باشد.
کوروش زعیم، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران، با این عقیده موافق است.
«چرا که وقتی این گونه جنبش ها صورت می گیرد و حتی جنبش های صنفی، همیشه عواملی هستند یا خودجوش یا وابسته که می کوشند این جنبش را یا به انحراف ببرند یا به سوی خودشان گرایش بدهند. این خطر در مسیر جنبش کنونی هم وجود دارد. به ویژه که عوامل متعددی هستند که خودشان را در آینده ایران مدعی میدانند. و امکان دارد تصور کنند با دادن شعارهای تندتر و خشونت بیشتر میتوانند زودتر به اهدافشان برسند. به اعتقاد من این جنبش صد در صد موفق خواهد شد ولی باید بردبار باشد و آهسته و پیوسته حرکت کند و عوامل آشوب طلبی که به عقیده ی من در کمین نشسته اند را به خودش راه ندهد.»
تقی رحمانی، تحلیلگر سیاسی در تهران، نیز میگوید: «طرح هر نوع سوالی که بخواهد صفبندی کاذب درست کند و مفاهیمی چون سکولار-مذهبی یا برانداز-غیر برانداز را مطرح کند، اساسا از یک جنبش مدنی که شکل سیاسی هم دارد مقداری دور می شود و به آن ضربه می زند.»
نه تنها میر حسین موسوی یا مهدی کروبی بلکه گروهی دیگر از تحلیلگران و سیاسیون ایرانی نییر معتقدند تغییر شعارها و تندتر شده آنها را باید در برخورد نیروهای امنیتی و انتظامی به معترضان جستوجو کرد. از جمله ناصر قوامی، رئیس کمیسیون قضایی مجلس ششم، روز یکشنبه با انتقاد از برخوردهای تند با معترضان گفت: «افرادی که شعارهای خارج از چارچوب نظام را می دهند، مقصر نیستند. مقصر كسانی هستند که به خواسته های مردم توجهی نمی کنند.»
به هرحال با گذشت تقریبا پنج ماه از انتخابات ۲۲ خرداد، آنچه به وضوح دیدنی و شنیدنی است، مطرح شدن شعارهای جدید و شاید هم خواسته های جدید گروهی از معترضان است. با این همه چه تغییری در این شعارها و خواسته ها صورت خواهد گرفت، موضوعی نیست که تحلیلگران بتوانند به راحتی به آن پاسخ دهند. به خصوص که آینده و جهتگیری اعتراضها تنها به معترضان و مخالفان دولت وابسته نیست و در واقع باید بخش مهمی از آن را هم در واکنش حاکمیت به این چالش بزرگ سیاسی ایران جستوجو کرد. یا به عبارتی باید منتظر ماند و دید، خشونت علیه معترضان کمتر خواهد شد یا بیشتر و اساسا کسی به خواسته های آنها اهمیت خواهد داد یا نه؟
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment