Thursday, February 18, 2010
عليرضا نوری زاده, ترويج دهنده سياست سكوت و مسالمت آميز را بيشتر بشناسيد
در سال ۱۹۹۹ و اعتراضات خيابانی ، آقای نوری زاده كه خود نيز آخوندزاده ميباشد در راديو های نورت آمريكا مدافع خامنه ای بود و هر بار ايشان را مبرا از فساد مالی ميدانست و ميگفت آقا نمی دانند و تمام بديها كار اطرافيان خامنه ای است و بسياری ديگر موارد ديگر و در حال حاضر نيز با همكاری عمو سبزی فروش(محسن سازگارا) موسوی كروبی و خاتمی جنبش ۱۳۸۸ را از سونامی تبديل به شير آب ساختند/ سياست سكوت، مسالمت آميز راهی جز خاموشی ندارد/ ايرانيان را از خيابانها به خانه كشاندن و آنها را مشغول شعار نويسی روی پول ساختند، آقای نوری زاده بهترين عكس جنبش را آن ميداند كه چند نفر نفوذی رژيم از حمله مردم به ماموران نظام جلوگيری ميكنند/هر آدمي ميداند, اگر در مقابل خشونت ساكت باشی و عكس الملی نشان ندهيد, سركوب شده و بتاريخ خواهيد پيوست
اول فيلم زير را ببينيد و بعد با نوشتار آقای نوری زاده در روزنامه اطلاعات جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۶۷ مقايسه كنيد
خاطرات علیرضا نوریزاده از تیرباران پشت بام مدرسه
http://www.youtube.com/watch?v=EwORyFxh8yA
اينهم نمونه ای از نوشته های عليرضا نوری زاده در روزنامه اطلاعات با داشتن عنوان دبير سياسي/ شماره فوق العاده جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۵۷
حکایت اعدام امیران ارتش شاهنشاهی در پشت بام مدرسه علوی
متهمان ردیف اول نصیری، رییس سابق ساواک، خسروداد، فرمانده هوانیروز، ناجی، فرماندار نظامی اصفهان و رحیمی، فرماندار نظامی تهران و آخرین رییس شهربانی رژیم سابق را میآورند. هرکدام از آنها براساس بازجویی که شدهاند پروندهای قطور دارند.نصیری مجرم نخستین است، او گنگ و بهت زده، به سوالها با صدایی خفه پاسخ میدهد. درست همانگونه که در تلویزیون دیدیم. یکی دو بار نیز نام اربابش اعلیحضرت مخلوع را به زبان میآورد.او هیچکدام از اتهامات را قبول ندارد. اما در بازجویی به چند قتل اعتراف کرده است. همچنین پذیرفته است که مأمورانش صدها جوان تحصیل کرده و فرزانه را زیر شکنجه شهید کردهاند.
یکی دو بار نصیری چنان خود را میبازد که به گریه میافتد. محکمه شکل خاصی دارد، تلفیقی از محاکم شرع و عدلیه، آمیزهای از مذهب و منش انقلابی بدینگونه است که احکام رنگی از مذهب دارند ولی با رفتاری انقلابی صادر میگردند.نصیری آخرین حرفهایش را می زند، یک جفت چشم اشکبار او را مینگرد.چشمان رضایی بزرگ که به یاد آن روزهایی است که به نصیری میگفت لااقل نوه سه سالهام را آزاد کنید.
چهار فرد اعدام شده
نصیری هیچکدام از این لحظات را به یاد ندارد. سخنان او پایان میگیرد. حاضر نیست توبه کند. حتی حاضر نیست نام خدا را بر زبان آورد. پس از او رحیمی نیز همین وضع را دارد.آمیزهای از کلمات وجدان، قانون اساسی، شرافت سربازی، سوگند به جقه ملوکانه و... را بر زبان میآورد. یکی دو ساعت پیش از شروع دادگاه نصیری و او تلاش کرده بودند که بگریزند ولی ظاهراً با هشیاری محافظین تیرشان به سنگ خورده بود.
پس از او ناجی میآید. امیر باریکاندام که نماز شب میخواند ولی در روز حکم قتل صدها تن را امضا میکرد. او به کلی خود را باخته است و میزند زیر گریه. آقا به امام زمان ما با مردم اصفهان از برادر هم نزدیکتر بودیم.
آقا ما آدم بدی نبودیم. بروید از مردم اصفهان بپرسید. قبلاً این سوال از مردم اصفهان شده است. بیش از این پیکر خونین صدها جوان و پیر اصفهانی پاسخ این سوال را داده است.
وقتی خسرو داد*1 برمیخیزد، سایهای از ترس در چشمان اوست اعترافات او شنیدنی است. براساس نقشههای شیطانی او، دوبار قرار بوده کودتا بشود. یکبار وقتی بختیار شاه را راهی کرد، ایشان تصمیم داشته با نیروهای ویژهاش پایتخت را تسخیر کند. بختیار را کنار بزند و خودشان فرمانروا شوند.متهمان به گوشهای برده میشوند و دادگاه وارد شور میشود. ساعتی بعد حکمها به اطلاع رهبر انقلاب میرسد و بعد بار دیگر متهمان صف میکشند و حکم خوانده میشود.
بسم الله المنتقم... به فرمان خدا، به حکم دادگاه انقلاب اسلامی و با صحه نائب الامام خمینی، ارتشبد نعمتالله نصیری... محکوم به اعدام به صورت تیرباران میشود. به دنبال نصیری حکم بقیه خوانده میشود. آنها «مفسد فی الارض» شناخته شدهاند و چون وجودشان در زمین تولید فساد و زشتی میکند، باید زمین تطهیر گردد.متهمان حکم را نگاه میکنند پلک چشمهای رحیمی میپرد. چهار امیر گمان میکنند که حکم تیرباران درباره آنان چند روز دیگر یا چند هفته دیگر اجرا میشود. هیچکدام باور نمیکنند که یک ساعت و نیم دیگر گلولهای قلب سنگی آنان را از کار خواهد انداخت.
در آغاز قرار است علاوه بر این چهار تن سالار جاف نیز تیرباران شود. ولی در آخرین لحظه حکم درباره او نقض میشود ظاهراً حالا نوبت نظامیها است که بیشترین سهم را در جنایات رژیم مزدور داشتهاند. عقربه ساعت یازده و ربع را نشان میدهد.گروهی از برادران مسلح که جان بر کف گرفته انقلاب را تا این مرحله آوردهاند سراغ چهار متهم میروند. آنها به محض آنکه چشمشان به گروهی مسلح میافتد حکایت را میفهمند بدن نصیری میلرزد. حالا ژنرال برای اولین بار فهمیده است که ترس چیست.
حالا فهمیده است که وقتی با لگد توی سینه حنیف نژاد زد و گفت تکه تکهاش کنید برادر مجاهد چه حالی داشت. حالا شاید فهمیده است وقتی دستور داد در برابر چشمان وحشتزده اشرف دهقانی چریک فدایی به برادرش به بهروز بزرگ تجاوز کنند چه بر آنها گذشته است.یک روحانی با آرامش همیشگیاش کنار آنها میآید. باید وصیت کنند، باید حرف آخر را بزنند باید توبه کنند، رحیمی و خسرو داد آرامند و حتی حاضر نمیشوند یکبار نام خدا را بر زبان بیاورند. ناجی گریه میکند. التماس میکند.هرکدام جملهای میگویند. سکوت سنگینی بر سالن نشسته است.
یک کلاه پشمی به سر کشیدهام و خیلی گرمم است. یاد شبی میافتم که نصیری به دیدن زندانیان غزل قلعه آمد و در سلولی من نیز جایی داشتم.در را باز کرد. جرم من ترجمه کتاب «فلسفه انقلاب مصر» نوشته عبدالناصر بود.همراهش چیزی در گوش او گفت. فریاد زد این جاسوس مادر... عبدالناصر را تکه تکه کنید.ژنرال از این کلمه غرق لذت میشد.باید از پلهها بالا برویم. ناجی یکی دو بار تا میشود و پس از چند دقیقه وقتی به روی پشت بام ستاد میرسیم شهر در سکوت کامل خفته است. ساعت یازده و سی دقیقه است.وقتی میخواهند چشمان متهمان را ببندند خسروداد میگوید من نیازی به چشمبند ندارم. چشمها بسته میشود. دور و برم را نگاه میکنم. ( آه آقا و خانم رضایی سلام، آقای حنیف نژاد، آه خانم آلادپوش شما هستید.)
سرلشگر خسروداد
پدر رضاییها چشمانی پر از اشک دارد برادران مبارز نیروهای رزمنده خلق صف میکشند. در تاریکی لرزش پای نصیری و ناجی را میبینم. رحیمی کاملاً خبردار ایستاده و خسروداد نیز آرامتر از ناجی و نصیری است حکم بار دیگر خوانده میشود.یکی از افسران آزاده که از ماهها پیش به صفوف نهضت پیوسته است و محل خدمتش را ترک گفته فرمان میدهد افراد به دست... هدف، صدای رگبارها، نالههایی خفیف، و تا شدن آدمهایی که حتی در آخرین لحظه حیات خود نخواستند توبه کنند. رضایی بزرگ سر به آسمان برداشته. پروردگارا سپاس تراست که بزرگی و انتقام جگرگوشههای مرا گرفتی.
افسر تیر، تیر خلاص را در سر چهار عامل مزدور رژیم شاه خالی میکند. چهره رحیمی درهم فشرده است. ناجی حالت گریه دارد. نصیری وحشتزده، خسروداد آرام. شتاب او برای رسیدن به دوزخ چشمگیر است.پایین می آییم. من احساس سرما میکنم. آسمان صاف است و سرد. توی سلول زندانیان ولولهای است. من گریه هویدا را میبینم. گمان برده است که نوبت اوست. گریه دیگران را هم میبینم. سالارجاف با صدای بلند گریه میکند. دانشی و نیکپی رنگ به چهره ندارند. ربیعی و محققی فکر میکنند لحظهای دیگر سراغشان میآیند.
یک روحانی صاحب نام به سالن زندانیان میآید و آرام میگوید آقایان بخوابید کسی امشب اعدام نخواهد شد امید برای زیستن بار دیگر به چشمها فروغ میدهند. یکی دو تن بهم نگاه میکنند و میخندند.عدل اسلامی هیچکس را بیدلیل نمیکشد. چراغها خاموش میشود. زندانیان میخوابند. حالا همه آرام شدهاند. یک آمبولانس در ساعات نزدیک بامداد اجساد را به پزشک قانونی میبرد.
بیرون میزنم. در صبح دلنشین خیابان ایران. اینجا همه چهره انقلابی دارند. زمزمهای از یک سرود قدیمی میشنوم. پیرمردی به من میرسد و میگوید: به لطف خدا نصیری جلاد تیرباران شد. سر تکان میدهم و میگویم بله پدر جان من خودم شاهد بودم.
----------------------------------
نتيجه گيری
در سياست نيز تبانی وجود دارد همچون فوتبال و نبايد به اشخاصی كه دارای پيشينه ای خوب نبوده اند اعتماد كرد و شما ثمره اين ۸ ماه را ميبينيد كه چگونه با تدابير غلط و از پيش تعيين شده, ملت را خام كردنند و جنبش ۳۱ ساله تبديل شد به ايست قلبی و مرگ مغزي/ تيمی كه انقلاب ۱۳۵۷ را برنامه ريزی كرد چه در داخل و چه در خارج با ترفند و راههای گوناگون با مردم بازی ميكند و بقای رژيم را ترسيم ميسازند
عده ای نقش مخالف نظام را بازی ميكنند و عده ای جان بر كف نظام و ساده لوحان نمی دانند كه نبايد به انقلابيون ۵۷ و هر شخصی كه در شكل گيری آن نقش داشته اعتماد كرد و اگر به اين آقايان دل بستيد افسرده، سركوب و بی اعتماد ميشود به آينده/ دو دستگي، اختلاف، سياست سكوت و مسالمت آميز، دعواهای ساختگي، شروع يك دفعه اعتراضات و بعد فروكش يك دفعه تماماً سياست جمهوری اسلامی است و اجرا ميشود و هر چند سال يكبار اتفاق مي افتد ،
سال ۱۹۹۹ و ۲۰۰۹ و اعتراضات بعدی در سال ۲۰۱۹ خواهد بود/ رهبران دروغين توسط نظام به مردم چسبانده ميشوند و همان رهبران بعد از انجام وظيفه باعث سردی و فروكش اعتراضات و در نهايت خاموشی ميشوند
بايد اعتصاب كرد/ بايد مسلح شد/بايد بی نظمی ايجاد كرد/ بايد اطلاع رساني كرد/ نبايد فقط به ماهواره و اينترنت اكتفا كرد/ بايد امنيت را از مزدوران رژيم گرفت چه در داخل و چه در خارج، مبارزه با رژيمی كه از طالبان بدتر است سكوت و مذاكره سر ميز نيست، آيا آمريكا با طالبان مذاكره كرد يا اينكه بمب های ۷ تنی بر سر آنها ريخت، با هر دولتی بايد طبق منطق خودش مبارزه كرد
امير علی ۱۸ فوريه
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment